عصر ایران- هر چند عملیات تروریستی در اهواز که به بهای جان 25 تن از هممیهنان تمام شد، در واپسین روز شهریور ماه 1397 رخ داد اما سایۀ خود را بر شروع پاییز انداخت تا بار دیگر بوی خون در خوزستان بپیچد.
در این میان گفت و گوی شبکۀ تلویزیونی «ایران اینترنشنال» با فردی از گروه «الاحوازیه» و ادعای انجام عملیات به دست طیفی که از آنها با عنوان «مقاومت» یاد کرد موجی از انتقاد و افشاگری را متوجه این رسانۀ تازه تاسیس کرد که چرا به تروریستها میدان و تریبون داده و بحث حمایت مالی یک شاهزادۀ سعودی یا تأمین بودجه توسط او مطرح شد.
مهمتر اما این بود که عملیات را در واقع «داعش» انجام داده بود و نخستین کسی که به داعش نسبت داد، عبدالله گنجی مدیر روزنامۀ جوان بود که 6 دلیل آورد تا نگاهها به جای این که متوجه گروه تجزیهطلب «الاحوازیه» باشد معطوف به داعش شود.
دلایل 6 گانۀ او از این قرار بود:
اول این که تروریستهای الاحوازیه ترور میکنند و از صحنه خارج میشوند نه این که بایستند تا کشته شوند حال آن که داعش اینگونه است.
دوم این که ویدیوی منتشر شده نشان میدهد انگیزههای ایدیولوژیک دارند نه قومیتی.
دلیل سوم اصرار داعش بر انتساب به خود است و چهارم این که داعش هیچ نسبتی با اندیشه های شیعی ندارد.
دلیل پنجم روزنامهای که در رسانهها به یک نهاد استراتژیک در جمهوری اسلامی نسبت داده میشود این بود که «دو نفر از کشته شدگان با هم برادرند. برادر سوم هم قبلا در سوریه عملیات انتحاری انجام داده و کشته شده و نفر سوم هم پسر عموی این سه برادر است و همین مؤید ارتباط این افراد با داعش است.»
دست آخر این که چهرۀ افراد کشته شده با چهره افراد در ویدیوی داعش (سایت اعماق) تطابق دارد و اگر تفاوتی دیده میشود به این خاطر است که ویدیو روزهای قبل تهیه شده و ریش و سبیل جنازه ها بلندتر است به نسبت چهره شان در آن ویدیو.
با این حال سفیر ایران در انگلستان از شکایت علیه شبکۀ تلویزیونی ایران اینترنشنال به «آف کام» خبر داد. نهاد ناظر بر رسانهها و به خاطر منع رسانه ها از حمایت از تروریسم.
هر چند در آخر سال 97 به صورت غیر رسمی اعلام شد این شکایت به محکومیت شبکه یا عادل عبدالکریم که به عنوان حامی مالی آن مطرح است نینجامیده است.
این حادثه را اما بیش از هر عامل دیگر عکسی از علی معرف ماندگار کرد که سربازی را نشان می دهد که دخترکی نارنجی پوشیده را شجاعانه از تیررس دور می کند و از آن سوی خیابان به این طرف می آورد تا در نهری عمیق پناه بگیرد. این تصویر توجه همه را به خود جلب کرد و در حالی که مقام ارشد نظامی خواستار شناسایی او شده بود مشخص شد سرباز وظیفه است و نام او مجتبی محمدی و در زمرۀ قهرمانان سال 97 جای گرفت هر چند در پایان سال کمتر از او یاد شد و آن قدر اتفاقات ریز و درشت دیگر در نیمۀ دوم سال رخ داد که دوباره سراغ او نرفتند!
از آغاز مهرماه به پایان آن سرک می کشیم: روز بیست و نهم و روز ملی صادرات که اسحاق جهانگیری سخنی گفت که تیتر اول رسانه ها شد و حتی بعضی به استعفای او تعبیر کردند یا پایان ائتلاف اصلاح طلبان با دولت.
مدتی بود که از آقای معاون اول خبری نبود چون بیش از سخنان آتشین او در انتخابات ریاست جمهوری یادآور دلار 4200 تومانی بود که تن به فرمان او نداده و روند صعودی خود را ادامه می داد.
جهانگیری در این سخنرانی گفت: « از من انتظار نداشته باشید وکیل و وزیر را تغییر دهم. کاغذ و قلمی در دست من نیست. من تا این لحظه اجازۀ برکناری منشی خودم را هم نداشته ام. من نمی توانم همۀ آنچه را که می دانم بگویم و گفتن برخی مسایل هم در شرایط فعلی صلاح نیست.»
هر چند این سخنان به استعفای ضمنی تعبیر شد اما این اتفاق نیفتاد. شاید به این خاطر که 24 ساعت بعد رییس جمهوری معاون اول را به دفتر خود فراخواند تا خاطر او را آسوده کند و شاید اگر در آغاز سال 1398 و همین چند روز قبل اسحاق جهانگیری در سفر به استان گلستان استاندار را به خاطر غیبت در هنگام بروز سیل، برکنار کرد برگرفته از همان اختیارات باشد و در آن روز هم می خواست یادآور شود معاون اول، نخست وزیر نیست و در «طول» رییس جمهوری تعریف می شود و اختیارات او در محدوده ای است که اختیاراتی اعطا شده نه نخست وزیر که دولت را ریاست می کرد و معاون اول، رییس دولت نیست. معاونِ رییس دولت است.
اسحاق جهانگیری ماند چون داستان او و حسن روحانی مصداقی از آن ضرب المثل نبود که «دو پادشاه در یک اقلیم نگنجند» چرا که بر اساس میزان اختیارات آنان در ساختِ قدرت، دو درویش اند که در یک گلیم می توانند بخسبند.
اتفاق مهم دیگر در مهرماه 97 و در حوزۀ دولت، استعفای عباس احمد آخوندی وزیر راه وشهرسازی بود. استعفایی اعتراضی و صریح: « من بر این اعتقادم که سه اصل پایبندی به قانون، احترام به حقوق مالکیت و اقتصاد بازار رقابتی را در هیچ شرایطی نباید کنار گذاشت. آنچه در تدبیر شرایط سخت ناشی از تحریمهای آمریکا اما شاهدیم دقیقاً نقضِ همین اصل سه اصل است و با این سطح از تفاوت دیدگاه، از حیث اخلاقی ادامۀ کار من درست نیست.»
نمی توان اتفاقات و اظهار نظرهای مهرماه را مرور کرد و بر گفته ای از علی اکبر ولایتی درنگ نکرد. پزشک سیاستمداری که پس از درگذشت هاشمی رفسنجانی و نشستن بر جای او در کرسی ریاست هیأت امنای دانشگاه آزاد از تصویر قبلی خود دورتر و دورتر میشود و گفت:«از یمنی ها یاد بگیریم که چگونه در برابر تهدید و تحریم مقاومت میکنند. به جای پوشیدن لباس، لنگ به خود می بندند و سلاح در دست دارند و چند تکه نان خشک، دستشان است و با پای پیاده راه میروند و سعودی ها از دست اینها خسته شده اند.»
سرانجام این که در شامگاه 17 مهر 1397 ناگهان این خبر منتشر شد که بهرام شفیع مجری و تهیه کنندۀ سرشناس و پرسابقۀ برنامههای تلویزیونی که با «ورزش و مردم» شهرت داشت در بیمارستان بهمن شهرک غرب درگذشته است.
تنها دو ماه قبلتر و در مرداد ماه مدیریت شبکۀ اول سیما قصد داشت او را از «ورزش و مردم» کنار بگذارد یا این برنامه را تعطیل کنند ولی منصرف شدند و بخت با آنان یار بود که این کار را نکردند چون اگر این اتفاق افتاده بود شماتت می شدند.
بهرام شفیع هر چند به ورطۀ تکرار افتاده بود و به نسل پیشین برنامه سازان تلویزیونی تعلق داشت اما به خاطر بذلهگویی و خوشمشربی و روحیۀ طنز و لوطیمسلکی محبوب و مورد احترام بود.
خیلی ها که نمیدانستند او پسرخالۀ مرحوم حاج سید احمد خمینی است از مشاهدۀ سید حسن که نماز را بر پیکر او گزارد تعجب کردند و وقتی از این نسبت آگاه شدند از خود پرسیدند همسر امام خمینی خالۀ او بوده و «بچۀ پامنار» در تمام این سالها به جز «ورزش و مردم» و فدراسیون هاکی مشغولیتی در صدا و سیما و مدیریت ورزش نداشته است؟