عصر ایران- روز سهشنبه ششم شهریور 1397 حسن روحانی رییس جمهوری به مجلس شورای اسلامی رفت تا به سؤالات 5 گانه پاسخ دهد.
هر چند صرف پاسخگویی به سؤالات، امری مهم تلقی نمیشود و شاید برخی تصور کنند مانند پاسخ در کنفرانس خبری است اما پاسخگویی در مجلس معنی دیگری دارد چون اختیاری نیست و به منزلۀ احضار و شبهاستیضاح است.
به همین خاطر اعلام وصول و سؤال از رییس جمهوری در مجلس برای او مثبت تلقی نمیشود. خصوصاً این که پیش از روحانی تنها یکبار سابقه داشته و در اسفند 1390 محمود احمدینژاد فراخوانده شد با این تفاوت که در آن زمان در آییننامۀ مجلس رأیگیری دربارۀ قانعشدن یا نشدن نمایندگان پیشبینی نشده بود و پس از آن با پیشنهاد علی مطهری آییننامه تغییر یافت و قرار شد در قبال هر یک از محورهای 5 گانه جُداجُدا رأی گیری شود هر چند که باز مشخص نیست قانع نشدن و ارجاع به قوۀ قضاییه به چه معنی است.
احضار رییس جمهوری به مجلس شورای اسلامی دلواپسان و جناح پایداری را خرسند ساخت و بر آن شدند با استفاده از آشفتگی اقتصادی و در فضای نومیدی پس از خروج ترامپ از برجام و ریزش پایگاه اجتماعی کار روحانی را یکسره و جلسۀ سؤال از رییس جمهوری را به استیضاح او بدل کنند.
رییس جمهوری سه راه داشت:
یکی این که با رایزنی در سطوح بالای حاکمیت کل جلسه را منتفی کند تا امضاها را پس بگیرند با این توجیه که ریشۀ برخی از مشکلات را به خاطر احتمال سوء استفادۀ دشمن نمی توان بازگفت و به صلاح نیست چنان جلسه ای برپا شود.
راه دوم این بود که از این فرصت استفاده کند و ناگفته ها را بگوید تا اگر اصولگرایان مجلس قانع نشوند افکار عمومی قانع شود.
اصلاحطلبان و حامیان روحانی از او خواستند پا پس نکشد و همین راه را در پیش بگیرد و به این بهانه ناگفته هایی دربارۀ اعتراضات دی ماه و مؤسسات مالی و اعتباری را بازگوید.
راه سوم این بود که به پاسخ های کلی بسنده کند و نقل قول هایی از رهبری بیاورد تا سؤال کنندگان محظورات را درک کنند و در نهایت اعلام کنند قانع شدهاند.
راه اول منتفی شد چون نه تنها امضاها را پس نگرفتند بلکه از بیرون تشجیع و تشویق شدند.
موعد جلسه سوم شهریور بود اما پنج شنبۀ قبلتر در تجمعی در قم پلاکاردهایی در دست گرفته شد که شعارهای تحریک آمیز و بی سابقه ای بر آنها نوشته شده بود و فضا را علیه روحانی سوق میداد: «ای آن که مذاکره شعارت، استخر فرح در انتظارت/ دروغ می گن جنگ می شه، فریب می دن همیشه/ بنی صدرها همیشه فرصت فرار ندارند/ نه برجام نه 2030 لعنت به انگلیسی».
با این فضا پیدا بود که جلسۀ پرتنشی در انتظار روحانی است و دو راه داشت. یا انتظار اصلاح طلبان و فعالان سیاسی و مدنی را برآورده سازد یا راهکار سوم را برگزیند و قضیه را به صورت رسمی برگزار کند.
در عمل و هر چند اشاراتی به مؤسسات مالی اعتباری و 5 دی 96 داشت، او به راهکار سوم رسید و در آغاز جلسه گفت:
«امیدوارم با توصیه هایی که مقام معظم رهبری نسبت به همین جلسه به من فرمودند بتوانم نکات مورد نظر ایشان را دقیقاً مراعات کنم.»
معنی این حرف این بود که محظوراتی دارم ( و نه محذور به معنی برحذر داشته شده) و متقابلا شما هم باید مراعات کنید و بر این اساس پیش بینی کرد:
«پایان این جلسه برای کاخ سفید به شدت اندوهبار خواهد بود چون با اتحاد بین مجلس و دولت و دستگاه قضایی و هر سه با نیروهای مسلح با نظارت و راهبری مقام معظم رهبری نه ترسی از آمریکا داریم و نه از مشکلات و به خوبی از این مرحله عبور میکنیم.»
سؤالات مطرح شد و رییس جمهوری پاسخ داد و در پایان رأی گرفتند و بر خلاف انتظار در 4 محور از 5 محور قانع نشدند و این پرسش، شکل گرفت که روحانی نخواست، نتوانست یا از نمایندگان سؤال کننده«رودست خورد»؟ رودست به این معنی که توافق شده بود روحانی به دلواپسان نتازد و متقابلاً آنان نیز اعلام کنند قانع شده اند.
هر چند در توجیه رفتار روحانی این هم گفته شد بنای او این است که بساط افشاگری راه نیندازد و رفتارهای احمدینژاد را در «بگم بگم» گفتنها تکرار نکند ضمن این که خروج آمریکا از برجام محاسبات او را بر هم زده بود و حمله به دلواپسان شاید مانند قبل خریدار نمی یافت.
شهریورماه یک اتفاق دیگر هم خبرساز و انتشار آن در شبکه های اجتماعی اسباب حیرت و تأسف شد: محمدرضا سبحانی معروف به ساشا فرزند سفیر اسبق ایران در ونزوئلا تصاویری از زندگی تجملاتی و به قول تازه به دوران رسیدهها «لاکچری» در اینستاگرام منتشر کرد و وقتی در پاسخ به انتقادات گفت: « اگر نمی تونید پول دربیارید، اگر نمی تونید زندگی کنید،برید بمیرید» موجی از نفرت و انزجار را در افکار عمومی برانگیخت.
توضیح پدر - سفیر سابق- و اعلام برائت از ساشا هم کافی نبود چون پرسش اصلی این بود که پسر 31 ساله امکانات مالی را از کجا آورده و خود ساشا در این باره به روزنامۀ «هفت صبح» این گونه توضیح داد:
«زمانی که بابا در ونزوئلا سفیربود من خودم استعداد داشتم و با یادگیری زبان های مختلف، کار کردم و همان زمان هم به پدرم کاری نداشتم. این قدر به من می گویند آقازاده آقازاده اما من زمانی که به ایران بازگشتم و چند ماه هم زندگی کردم حتی بلد نبودم حساب بانکی باز کنم.
با سرمایهای که جمع کرده بودم شروع کردم به خرید و فروش ماشین و چون دلار ناگهان بالا رفت سرمایهام چند برابر شد و نمایندگی چند برند مشهور مثل گل را گرفتم. چرا فکر می کنید همه چیز رابطه است؟
دنیا، دنیای ارتباطات است و من چون انگلیسی و فرانسوی و فارسی بلدم همین موضوع باعث پیشرفت من شد و اصلا کاری به پدرم نداشتم و ندارم و به خاطر اختلاف با پدرم به استانبول آمدم.»
این حرفها را البته برخی باور نکردند و پیشرفت او را به حساب دور زدن تحریمها و رابطۀ نزدیک ایران و ونزوئلا و احتمالا وارد کردن این پسر به برخی مناسبات دانستند و البته در حد حدس بود نه آن که مدرک خاصی در این باره ارایه شود.
در شهریورماه همچنین مجلۀ «کارخانهدار» مصاحبهای با حسین هدایتی دولابی را که یک ماه قبل از بازداشت انجام داده بود منتشر کرد. مدیر عامل «هلدینگ استیل آذین ایرانیان» در این مصاحبه خود را «کارآفرین» معرفی میکند و میگوید «کودک کار » بوده و هر گونه رانت و زمینخواری را تکذیب میکند.
آخرین جملۀ او در این گفت و گو جالب است: «توصیۀ من به مسؤولان این است در شرایط سخت تحریم با کارآفرینان مهربانتر باشند.» هدایتی دولابی در پایان سال 97 به اتهام اخلال در نظام اقتصادی محاکمه و اعلام شد همۀ کسانی که از او هدیه گرفتهاند پول بیتالمال را باید پس بدهند.