عصر ایران- چهارمین ماه سال 1397 نیز متأثر از تصمیم دونالد ترامپ رییس جمهوری آمریکا برای خروج از توافق هسته ای با ایران یا برجام بود و بازگشت تحریم ها. این بار اما تنها از «تحریم» سخن گفته نمی شد و ترامپ و وزیر خارجۀ جدید و جنگ افروز او (مایک پمپئو) هدف نهایی را «صفر کردن صادرات نفت ایران» اعلام کردند.
رسانه های عربی به همین خاطر اصطلاح «تصفیر» به معنی «صفر کردن» را به کار بردند و در این فضا وزیر خارجۀ آمریکا 12 شرط گذاشت تا ایران محقق کند و در غیر این صورت آمادۀ صفر شدن صادرات نفت خود باشد.
12 شرطی که در واقع تعلیق به محال یا اتهامات و بُهتان هایی است که تکذیب می شود و اگر هم تحقق برخی از آنها ممکن باشد تن دادن به برخی با سیاست ها و شعارهای 40 سالۀ جمهوری اسلامی امکان پذیر نیست.
12 شرط و بعضاً اتهامات و بُهتان ها برای صرف نظر کردن آمریکا از تحریم ها از این قرار اعلام شد:
«کنار گذاشتن همیشگی برنامۀ نظامی هسته ای، توقف غنی سازی اورانیوم و تعطیل کردن تأسیسات آب سنگین، اجازه به بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی برای بازدید از همۀ سایت ها، پایان برنامۀ موشک های بالستیک با قابلیت حمل کلاهک های هسته ای، آزادی شهروندان آمریکایی و متحدان و شرکای آمریکا که در ایران زندانی یا مفقود شده در بازداشت هستند، پایان حمایت از حزب الله لبنان و حماس و جهاد اسلامی، احترام به حاکمیت عراق و خلع سلاح شبه نظامی های شیعه، پایان حمایت از حوثی های یمن، خروج کامل از سوریه، پایان حمایت از طالبان، پایان حمایت نیروی قدس سپاه از گروه هایی که آمریکا تروریستی می داند و شرط دوازدهم: جمهوری اسلامی ایران، خصوصاً متحدان آمریکا را تهدید نکند و دست از تهدید اسراییل به نابودی و شلیک موشک به خاک عربستان و امارات متحدۀ عربی بردارد».
این شروط به زبان ساده به این معنی است که آمریکا هژمونی منطقه ای ایران را نمی تواند تحمل کند و ترامپ از این خشمگین است که حملۀ آمریکا به عراق و افغانستان موجب سقوط دو دشمن جمهوری اسلامی در دو سوی ایران و تقویت منطقه ای جمهوری اسلامی شده است و می خواهد اوضاع را تغییر دهد.
از سوی دیگر از سَلَف خود خشم دارد که با توافق هسته ای با ایران اصل غنی سازی را به رسمیت شناخت و منابع پولی را آزاد کرد و نگران است با پایان بازۀ زمانی توافق و ارتقای دانش هسته ای غنی سازی با درصد بالا دوباره از سر گرفته شود.
در یک کلمه، ترامپ، ایران را ضعیف می خواهد و هدف از تحریم و تصفیر نیز «تضعیف» است.
موضوع خبر ساز دیگر در تیرماه، پخش اعترافات تلویزیونی یک دخترک نوجوان بود که در اینستاگرام می رقصید و انزجار و اعتراض های فراوانی را برانگیخت و این کار را چندش آور دانسته و تقبیح کردند.
مائدۀ هژبری نوجوان 17 ساله در خانۀ خود می رقصید و ویدیوی این رقص ها را در اینستاگرام منتشر می کرد.
«عصر ایران» در این باره نوشت: «بله، رقص زن و انتشار فیلم رقص در جمهوری اسلامی ممنوع است و مائده و دیگر شهروندان ولو این قانون را قبول نداشته باشند باید رعایت کنند. اما مردم چگونه شب در تلویزیون اشکهای مائده را ببینند که در گرماگرم نوجوانی و بیتجربگی رقصیده و صبح در روزنامه بخوانند هزاران خودرو لوکس به صورت غیر قانونی ثبت سفارش و وارد کشور شده است و این دو خبر را باهم مقایسه نکنند و نگویند چگونه دختر نوجوان را سکۀ یک پول میکنید ولی اسامی دزدهای چند هزار میلیارد تومانی را معرفی نمیکنید؟!»
طعنه به خودروهای لوکس در پی آن بود که رییس سازمان بازرسی کل کشوراعلام کرد سایت وزارت صمت (صنعت، معدن و تجارت)، هک شد و 5هزار خودرو لوکس را وارد کشور کردند و 4 هزار دستگاه آن هم از بازار سر در آورد.
پرونده پُر سر و صدای اقتصادی دیگر محاکمۀ مدیران مؤسسۀ مالی – اعتباری «ثامن الحجج» در 9 جلسه بود. پرونده ای که سر به 120 جلد می زند و از ثروت 12 هزار میلیارد تومانی حکایت می کند که تنها 30 درصد آن به صورت ریالی موجود است و بقیه یا هدر رفته یا به نام دیگران ثبت شده است.
در تیر ماه نیز چهره های مشهوری چشم از جهان بستند و این بار دو فعال سیاسی که پس ازدولت موقت به منتقد تبدیل شدند.
هیچ خبری در دنیای رسانه به اندازۀ «مرگ»، خبر نیست و گاه خود کلمۀ خبر به معنی مرگ است: آن را که خبر شد خبری باز نیامد...
اولی عباس امیر انتظام سخنگوی دولت موقت مهندس بازرگان که در پی آنچه «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» افشاگری میخواندند بازداشت و محاکمه و به اتهام جاسوسی به حبس ابد محکوم شد. ولی خود، هیچ گاه زیر بار این اتهام نرفت و دستگیری و محاکمه را تلاش برای بدنام کردن و حذف جریان لیبرال از حاکمیت جمهوری اسلامی و واکنش به تکاپوی او برای انحلال مجلس خبرگان قانون اساسی در پی تصویب اصل ولایت فقیه در سال 1358 می دانست.
هر چند برخی از او به عنوان «قدیمیترین زندانی سیاسی» نام میبردند اما از سال 1377 به بعد مگر در یک دورۀ کوتاه و به خاطر شکایت خانوادۀ سید اسدالله لاجوردی به زندان بازنگشت و چند سال آخر نیز در خانۀ امن نگاه داری میشد و جالب این که مدتی در همان خانه که دکتر نورالدین کیانوری دبیر کل حزب تودۀ ایران هم بود که به اتهام جاسوسی برای اتحاد شوروی نگاهداری می شد.
امیر انتظام معتقد بود بیش از همه چوب کلمۀ «گرامی» در اسناد سفارت آمریکا را میخورد که در مکاتبات انگلیسی به جای «جناب» زبان پارسی به کار میرود و دانشجویان گمان برده بودند از رابطۀ صمیمانۀ امیر انتظام با دیپلماتهای آمریکایی حکایت میکند.
به خاطر درگذشت او فضایی از همدلی و افسوس ایجاد شد اما چند ماه بعد عباس سلیمی نمین در چهار مقالۀ مفصل در نشریۀ «حریم امام» کوشید ثابت کند امیرانتظام جاسوس بوده است هر چند بیشتر به خاطرات خود او استناد کرد و برخی معتقدند «ارتباطات غیر متعارف» الزاما به معنی «جاسوسی» نیست و جاسوسی، تعریف فنی و دقیق خود را دارد. بحثی که چندان موافق و مخالف دارد که گویا «حریم امام» هم ترجیح داد ادامه ندهد.
دیگر فعال سیاسی و بیشتر مدنی که چهره در نقاب خاک کشید، «محمد بستهنگار» داماد آیتالله طالقانی و یار و همراه عزتالله سحابی در پی یک دورۀ طولانی بیماری بود؛ یک عمر فعالیت و خصوصیات او در یک تیتر ستایشگرانه این گونه جلوه کرد: بستۀ نگارِ آزادی...