تابستان 1373 یک سال بود که تیم ملی ایران سرمربی نداشت. 18 سال پس از دوران سرمربیگری اوفارل او اولین خارجی بود که روی نیمکت تیم ملی ایران نشست. امیر عابدینی مرد همه کاره آن روزهای ایران که رئیس وقت فدراسیون فوتبال بود حکمش را امضا کرد. تلفظ نام فامیلی پابله کوییچ در آن روزگار که هنوز به مربیان کروات ( یوگسلاو) عادت نداشتیم آنقدر سخت بود که همه او را با نام کوچکش صدا می زدند: مستر استانکو!
رادنیچکی اشپلیت، هایدوک اشپلیت، بودوتشنوست تیتوگراد، بوراک بانیا لوکا، آپوال نیکوزیا و ... تیم هایی بود که پیش تر آنها را هدایت کرده بود اما آن روزها خیلی هایمان اصلاً با واژه «رزومه» آشنا نبودیم. نهایتاً می گفتیم سابقه! استانکو اما با تیم ملی ایران در بازی های آسیایی ۱۹۹۴ هیروشیما حذف شد. بازی های تیم ملی حتی با داشتن فرشاد پیوس و علی دایی در خط حمله کم رمق بود. او و امیرعابدینی با هم از عرصه ملی رفتند.
اما عابدینی استانکو را به پرسپولیس آورد و سرمربی کروات این تیم را از نزدیکی های قعر جدول قهرمان لیگ کرد. دو سال پیاپی در سالهای ۱۳۷۴ و ۱۳۷۵. با خط دفاعی آهنین و ترکیب 1-6-3 کم طرفدار آن روزها! ترکیبی که باعث نیمکت نشینی پیوس دوست داشتنی می شد.
عابدزاده، نكیسا، سعداوی، پیروانی، شاهرودی، میناوند،گل محمدی، كریم باقری، مهدی مهدوی كیا، محمود شافعی و علی دایی آن روزها کاکل زری های پرسپولیس و ایران بودند که بعضی از آنها به نسل طلایی فوتبال ایران شهرت یافتند.
سال 76 او ایران را ترک کرد. گفتند امیر عابدینی با ناسپاسی عذرش را خواسته است. مجله طنز و کاریکاتور به قلم جواد علیزاده دفتر کار عابدینی را طرح زده بود که استانکو هنگام خروج از اتاق، امیدوارانه برگشته و رو به عابدینی پرسیده بود:
- کاری نداری؟
- نه! در رو پشت سرت ببند!
او دوبار و در دو مقطع مختلف به ایران برگشت و هدایت تیم فوتبال سپاهان اصفهان را بر عهده گرفت. استانكو ابتدا در سال ۱۳۸۰ در لیگ اول حرفه ای سرمربی تیم فوتبال سپاهان شد و برای بار دوم در سال ۱۳۸۳ مربیگری سپاهان را در سن ۶۶ سالگی بر عهده گرفت و سال بعد هم با داماش. اما همه او را با خاطره دورش با پرسپولیس به یاد می آوردند. با شال قرمزش و آن سیمای پیرمرد جدی اما دوست داشتنی.
حالا خبر می رسد که یک پای پیرمرد را قطع کرده اند. دکتر خسروخرم مترجم برانکو ایوانکوویچ و پزشک سابق تیم ملی و باشگاه پرسپولیس در خصوص روند بیماری استانکو به "ورزش سه" می گوید:« ایشان از سال ها قبل ناراحتی فشار خون داشتند و چند ماهی میشد که جریان خون در یکی از پاها به مشکل خورده بود، که پزشکان مجبور شدند مچ یکی از پاهای او را قطع کنند. البته کلیه های استانکو هم مشکل داشت که 3،4 روز در هفته دیالیز می شد. اوضاع داشت خوب می شد که چند روز پیش برای گرفتن روزنامه به بیرون می رود و زمین می خورد که همین باعث می شود که لگنش هم بشکند.بعد از این اتفاق باز هم در جریان خون پایی که از مچ قطع شده بود، مشکل ایجاد می شود و اینبار پزشکان مجبور می شوند از زانو پایی که قبلا از مچ قطع شده بود، را قطع کنند.»
زندگی همیشه مهربان نیست. بخصوص با خاطرات آدم ها. حتی اگر یک پیرمرد کروات باشی که بدون سورتمه و گوزن و ریش سفید یکدست به ایران بیایی و دل میلیون ها هوادار پرسپولیس را شاد کنی باز هم ممکن است خیز بردارد و یک پای تو را قطع کند و با خودش ببرد!
"پایی که که جا ماند"؟؟؟؟!!!!!