۰۳ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۳ دی ۱۴۰۳ - ۲۱:۴۸
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۹۰۹۱۶۹
تاریخ انتشار: ۰۸:۳۵ - ۰۷-۰۷-۱۴۰۲
کد ۹۰۹۱۶۹
انتشار: ۰۸:۳۵ - ۰۷-۰۷-۱۴۰۲
کتابخانۀ عصر ایران/ فیه‌مافیه‌خوانی - 9

اندر حکایت رابطۀ مولانا و صدرالدین قونوی

اندر حکایت رابطۀ مولانا و صدرالدین قونوی
روزی مولانا جلال‌الدين محمد به مجلس شيخ صدرالدين درآمد و شيخ در صدر صفه بالای سجاده نشسته بود و اكابر علما و اعاظم عرفا حاضر بودند. شيخ سجادۀ خود را به مولوی باز گذاشت كه بنشيند، مولوی برای حرمت وی بر سجادۀ او ننشست و فرمود: به قيامت چه بگويم كه چنين بي‌ادبی كنم. شيخ گفت: سجاده‌ای كه تو را نشايد مرا نيز نشايد. سجاده را برداشت و كنار نهاد.

   عصر ایران؛ شیرو ستمدیده - در نوبه‌های پيشين، مقالات اول و دوم کتاب فيه ما فيه را واكاويديم و اينك نوبت به مقاله سوم رسيده كه سهل‌تر از مقالات قبل است چراكه آميخته به نكته‌هاي باريك‌تر از مو نيست و بيشتر شبيه گفتاری روزمره است.

  مولوی در آغاز مقالۀ سوم فيه ما فيه می‌گويد:

  «گفت كه شب و روز دل و جانم به خدمت خداوندگار است و از مشغولی‌ها و كارهای مغول به خدمت نمی‌توانم رسيدن. فرمود كه آن كارها هم كار حق است زيرا سبب امن و امان مسلمانی است. خود را فدا كرده‌ايد به مال و تن تا دل ايشان را به جای آريد، تا مسلمانی چند در امن به طاعت حق‌تعالی مشغول باشند. پس اين نيز كار خير باشد... »

  استاد محمدعلی موحد در پاورقی اين مقاله، آورده است: «اين سخن از قول معين‌الدين پروانه است كه در دوازده سال از دوران حكومت غياث‌الدين كيخسرو سوم (663-638 ق) سمت نيابت سلطان را داشت و... از ارادتمندان مولانا بود و در محضر درس شيخ صدرالدين قونوی نيز حاضر می‌شد.»

اندر حکایت رابطۀ مولانا و صدرالدین قونوی

   يعنی در آغاز مقاله، آنكه گفت «شب و روز دل و جانم به خدمت خداوندگار است»، كسی نيست جز همين جناب معين‌الدين پروانه.

   ولی معلوم نيست آنكه فرمود «آن كارها هم كار حق است زيرا سبب امن و امان مسلمانی است»، دقيقا كيست. قاعدتا مولانا در توصيف كلام خودش از عبارت "فرمود" استفاده نمی‌كند.

  اگر قطعی باشد كه گويندۀ جملۀ اول اين مقاله، معين‌الدين پروانه بوده، از آنجا كه وی جزو شاگردان صدرالدين قونوی بود و به مولانا نيز ارادت داشت و صدرالدين هم مثل مولانا ساكن قونيه بود، بعيد نيست كه مولوي در اين مقاله مشغول روايت گفت‌وگوی پروانه و صدرالدين قونوی باشد.

   شيخ صدرالدين سه سال از مولانا كوچك‌تر بود و يك سال پس از مولوی ‌دار فانی را وداع كرد. در 607 هجري قمری به دنيا آمد و در 673 از دنيا رفت. يعنی 66 سال عمر كرد. دو سال كمتر از مولانا.

   صدرالدين بزرگ‌ترين شاگرد محی‌الدين عربی و ممتازترين شارح نظريۀ "وحدت وجود" است. در پاره‌ای متون مربوط به زندگی و احوال وی، آورده‌اند كه با مولانا رابطۀ خوبی داشت؛ اما از حد حشر و نشر صدرالدين قونوی و مولانا، ظاهرا اطلاع دقيقی در دست نيست.

  نكتۀ مسلم اين است كه اين دو بزرگ يكديگر را احترام می‌كردند؛ چنانكه گفته‌اند استثنايی كه مولانا در مثنوی در نقد استدلاليون قائل شده، ناظر به شيخ صدرالدين قونوی بوده:

   پای استدلاليون چوبين بود

   پای چوبين سخت بی‌تمكين بود

   غيرِ آن قطبِ زمانِ ديده‌ور

   كز ثباتش كوه گردد خيره‌سر

  در اثبات مقام شامخ قونوی در عرفان نظری، جدا از اينكه اول‌شارح آثار محی‌الدين عربی بوده، برخی محققان گفته‌اند «تاليفات قونوی حاكی از اين حقيقت است كه در پاره‌ای موارد بر ابن عربی نيز برتری داشته و لغزش‌های محی‌الدين در آثارش و به خصوص در فتوحات مكيه، در آثار قونوی كمتر ديده می‌شود.»

   و نيز آورده‌اند:

   «روزی مولانا جلال‌الدين محمد به مجلس شيخ صدرالدين درآمد و شيخ در صدر صفه بالای سجاده نشسته بود و اكابر علما و اعاظم عرفا حاضر بودند. شيخ سجادۀ خود را به مولوی باز گذاشت كه بنشيند، مولوی برای حرمت وی بر سجادۀ او ننشست و فرمود: به قيامت چه بگويم كه چنين بي‌ادبی كنم. شيخ گفت: سجاده‌ای كه تو را نشايد مرا نيز نشايد. سجاده را برداشت و كنار نهاد.»

   بنابراين محتمل است لفظ "فرمود" در نقل پاسخ صدرالدين قونوی به معين‌الدين پروانه به كار رفته باشد. اينكه مولانا در آن مجلس حاضر بوده يا اینکه معين‌الدين، كه با هر دوی اين بزرگان رابطه داشته، گفت‌وگويش با صدرالدين را برای جلال‌الدين بازگو كرده، سؤالی‌ست بی‌جواب.

  اما احتمال ديگر اين است كه معين‌الدين پروانه، خطاب به خود مولانا گفته باشد «شب و روز دل و جانم به خدمت خداوندگار است.»

   واژۀ "خداوندگار"، حداقل از زمان رودكی در ادبيات فارسي كاربرد داشته و در شاهنامۀ فردوسی نيز به چشم می‌خورد؛ اما از قرن هفتم به بعد، اين واژه يكی از القاب مولانا شد.

  يعنی وقتی كه می‌گفتند حضرت خداوندگار چنين گفته، مراد گوينده معمولا كسي نبود جز مولانا. بنابراين اگر از كلمۀ "فرمود" در آغاز جملۀ دوم با غمض عين بگذريم، می‌توان گفت احتمال غالب اين است كه مولانا در اين مقاله، مشغول روايت گفت‌وگوی خودش با معين‌الدين پروانه است.

  يعنی پروانه در توضيح و توجيه ديدار دير به ديرش با مولانا، از مشغوليتش به رتق و فتق امور حكام مغول در آسيای صغير، سخن گفته و مولانا هم، اگرچه از كلامش پيداست كار او را كار گِل می‌دانسته، ولی چون آن كار را مقدمۀ پرداختن ديگران به كار دل قلمداد می‌كرده، نهايتا مشغوليت پروانه را مصداق "كار حق" و "كار خير" شمرده است. در نوبت آتی، به واکاویِ تحليلِ عرفانیِ اين مقالۀ فيه ما فيه از امر مهم مملكت‌داری می‌پردازيم.

 

برچسب ها: مولانا ، فیه ما فیه
ارسال به دوستان
مدارس البرز غیرحضوری شد استانداری تهران: طرح زوج و فرد از فردا از درب منازل اجرا می‌شود (فیلم) درس بزرگ گاریدو به فوتبال ایران؛ بخشش دستمزد و وداعی باکلاس جزئیات جدید از ریزش مجتمع ۱۶ واحدی اهواز/ شهردار اهواز در روز حادثه کجا بود؟ دوئل المپیکی کیانی و نعمت‌زاده؛ فقط یک نفر به لس‌آنجلس می‌رود ژاله علو ؛ صدایی که جاودانه شد / مادر همیشه مهربان سینما و خاطره‌ای که فراموش نمی‌شود (فیلم) اعتراف تکان‌دهنده مانچینی: رفتن به عربستان، بزرگترین اشتباه من بود لحظه سقوط داور مسابقات از روی سکو (فیلم) انتقاد تند طاهری از عملکرد استقلال: از الاهلی تا آلومینیوم؛ این چه وضعیتی است؟! فوت یک پیرمرد بر اثر برخورد با قطار مشاهده پلنگ مادر به همراه دو توله‌اش در سالوک اسفراین (فیلم) برخی مدارس اراک سه شنبه تعطیل شد به یاد ژاله علو پخش «سلطان» مسعود کیمیایی از تلویزیون گلزنی سردار آزمون در بازی امشب شباب الاهلی مقابل النصر در لیگ‌کاپ امارات (فیلم) پیام تسلیت وزیر ارشاد برای درگذشت ژاله علو