۱۵ بهمن ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۵ بهمن ۱۴۰۳ - ۰۰:۳۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۹۱۳۱۵۳
تاریخ انتشار: ۲۱:۳۰ - ۰۴-۰۸-۱۴۰۲
کد ۹۱۳۱۵۳
انتشار: ۲۱:۳۰ - ۰۴-۰۸-۱۴۰۲
کتابخانۀ عصر ایران/ فیه‌مافیه‌خوانی- 18

مولانا و علمِ بی‌فایده

مولانا و علمِ بی‌فایده
كتاب فيه‌ما‌فيه به يك معنا مثنوی منثور است. بسياری از آنچه که مولانا در مثنوی به نظم گفته، در فيه‌ما‌فيه به شرح شكافته. تفاوت ديگر اين دو كتاب، شايد در هيبت مثنوی و صميميت فيه‌ما‌فيه باشد.

   عصر ایران؛ شیرو ستمدیده - كتاب فيه‌ما‌فيه به يك معنا مثنوی منثور است. بسياری از آنچه که مولانا در مثنوی به نظم گفته، در فيه‌ما‌فيه به شرح شكافته. تفاوت ديگر اين دو كتاب، شايد در هيبت مثنوی و صميميت فيه‌ما‌فيه باشد.

 مثنوی حشمت و عظمتی دارد كه اعتمادبه‌نفس خواننده را كم‌وبيش زايل می‌كند. گويی كه مثنوی را به تنهايی نمی‌توان خواند. مثنوی‌خوانی دسته‌جمعی، راه بهتری برای درك مثنوی به نظر می‌آيد. اگر هم استادی باشد كه مثنوی را ورق به ورق با او بخوانی، كه بر تخت بخت نشسته‌ای و بانوی اقبال دست لطف بر گردن روزگارت افكنده است.

   اين مقدمه از آن رو مرقوم شد كه سه فراز از مقالۀ هشتم فيه‌مافيه در واقع شرح يك بيت مثنوی است. مولوی در دفتر سوم مثنوی، در «شرح آن كورِ دوربين و آن كرِ تيزشنو»، اين بيت درخشان را در كار كرده است:

قيمت هر كاله می‌دانی كه چيست

قيمت خود را ندانی ابلهی‌ است

   اين بيت در نقد "علم بی‌فايده" است. علم بی‌فايده البته با توجه به عالِم مصداق پيدا می‌كند. علمی كه برای عالمی بی‌فايده است، براي عالمی ديگر می‌تواند مفيد باشد. يعنی علمی كه مطلقا بی‌فايده باشد، احتمالا نداريم.

   مثلا غور كردن در زندگی حشرات، شايد برای بسياری از قدما علم بی‌فايده می‌‌نمود اما امروزه حشره‌شناسی علم مفيدی برای انسان مدرن محسوب می‌شود كه نمی‌توان آن را كنار نهاد.

   همچنين چه بسا مولانا يا هر شخص ديگری، به اشتباه علمی را براي عالِمی بی‌فايده بداند اما آن علم واقعا برای آن عالم مفيد باشد. اينكه ناظر بيرونی تصور كند علمی كه ما داريم علم بی‌فايده است، لزوما دال بر اين نيست كه دانسته‌های ما به پشيزی نمی‌ارزد. هيچ بعيد نيست كه نظر ناظر از وصول به حقيقت قاصر بوده باشد.

   اما اين نكته فی‌نفسه درست است كه علم كلام يا علم فقه می‌تواند برای كسی مفيد باشد و برای كسی، نامفيد. علم بی‌فايده، دست كم سه معنا دارد. گاه ممكن است ما علمی را آموخته باشيم، مثلا فيزيكدان يا متكلم يا زيست‌شناس شده باشيم، اما آن علم در زندگی شخصی ما هيچ سود و ثمری به بار نياورده باشد. گويي كه آن همه آموخته، بود و نبودش هيچ توفيری در حال و روز ما ندارد.

  معنای دوم اين است كه علم ما فوايدی برای دنيای ما دارد اما اخلاق و آخرت‌مان را بر باد می‌دهد. مثلا فيزيكداني هستيم كه بمب اتم می‌سازيم و با اين كار، رفاه مثل خون در رگ و پی زندگی‌مان جاری می‌شود ولی عذاب جهنم را هم پس از دود شدن و به هوا رفتن فلان شهر در اثر بمباران اتمی، به جان می‌خريم.

  يا فيلسوفی هستيم كه از فرط غرورِ دانايی متورم شده‌ايم و خلق‌ خدا را به ديدۀ تحقير می‌نگريم. تكبر ناشی از علم عين رها شدن دست عالم از دامن اخلاق است و عالِم بی‌اخلاق، علمش مثل پرّ طاووس و فرّ شاهنشاه است. به قول مولانا:

 دشمن طاووس آمد پرّ او

‌ای ‌بسا شه را بكشته فرّ او

   معنای سوم علم بی‌فايده، نقش علم در غفلت عالِم از امور مهم‌تر زندگی است. به اين معنا، عالم لزوما خسر‌‌الدنيا و الآخره نيست. يعنی علمش او را از رفاه و سعادت بازنداشته است اما مانع توجه او به زيبايی و حقيقت و فضيلت (يا دست‌كم لايه‌های عميق‌تر حقیقت و فضیلت) شده است. مثل شيميستی كه چنان غرق مولكول و اتم شده كه وقتی برايش شكسپير می‌خواني، مات و مبهوت نگاهت می‌كند. يا سياست‌شناسی كه فرق شعر و شعار را نمی‌فهمد. يا پزشكی كه اهل تأمل نيست.

   به اين معنا، نسبت وجودی عميق عالِم با علمش، در حكم پردۀ غفلت اوست از جنبه‌های مهم زندگی. اين وضع در زندگي امروزه، شايد مشهودتر باشد. مثلا فردی از سر اتفاق برای تحصيل در رشتۀ دانشگاهی خاصی پذيرفته می‌شود و يك عمر، بی‌آنكه به درستی بداند چرا، دنيا و هستي را از پنجرۀ همان علم می‌بيند.

   مولانا در مثنوی مفهوم "علم بی‌فايده" را به هر سه معنای فوق به كار برده است و عالم برخوردار از علم نامفيد را معمولا ابله و گاهی نيز مبتلا به زيركی شيطانی دانسته است.

   در پايان اين نوبت، بخشی از مقالۀ هشتم فيه‌مافيه را بخوانيم و باقی‌اش باشد برای نوبت بعد:

 «می‌گويند پادشاهی پسر خود را به جماعتی اهل هنر سپرده بود تا او را از علوم نجوم و رمل و غيره آموخته بودند و استاد تمام گشته با كمال كودنی و بلادت {:كودنی}. روزی پادشاه انگشتری در مشت گرفت، فرزند خود را امتحان كرد كه بيا بگو در مشت چه دارم؟ گفت آنچه داری گرد است و زرد است و مجوّف {:توخالی} است. گفت چون نشانه‌های راست دادی پس حكم كن كه آن چيز چه باشد؟ گفت می‌بايد كه غربيل باشد. گفت آخر اين چندين نشانه‌های دقيق را كه عقول در آن حيران شوند دادی از قوّت تحصيل و دانش، اينقدر بر تو چون فوت شد كه در مشت غربيل نگنجد؟ اكنون همچنين علمای اهل زمان در علوم موی می‌شكافند و چيزهای ديگر را كه به ايشان تعلق ندارد به غايت دانسته‌اند و ايشان را بر آن احاطت كلی گشته و آنچه مهم است و به او نزديك‌تر از همه است خودی اوست و خودی خود را نمي‌داند [ ...]»

برچسب ها: مولانا ، فیه ما فیه
ارسال به دوستان
۱۸ هزار کودک در خانواده‌ها، تحت حمایت امدادی قرار دارند بازداشت ۳ حفار غیرمجاز در لرستان پیام تهدیدآمیز آمریکا به پاناما پزشکیان: توانمندی ما در سطحی است که دشمنان از طمع به خاک ایران پشیمان شوند شهردار غزه: زیر ساخت‌های این باریکه دچار تخریب ۸۰ درصدی شده معاون وزیر اطلاعات: در حال حاضر وقت مذاکره نیست/ آمریکایی‌ها می‌خواهند با مذاکره به ایران بگویند، یا باید عقب‌نشینی کنید، یا سرنگون شوید پاسخ قاطع اتحادیه اروپا به تهدید ترامپ برخی مدارس مشهد دوشنبه غیرحضوری شد ترامپ: آمریکایی‌ها مقداری سختی از اعمال تعرفه‌ها را تجربه خواهند کرد سانحه برای هواپیمای مسافربری آمریکا/ مسافران تخلیه شدند واکنش وزیر اقتصاد به اِعمال تعرفه‌های گمرکی ترامپ نخست‌وزیر کانادا: کالاهای آمریکایی نخرید حمله پهپادی به میدان گازی در عراق پیکر دو شهید مفقودالاثر اصفهان شناسایی شد نظرسنجی: ۶۹ درصد از صهیونیست‌ها معتقدند نتانیاهو باید استعفا دهد