سلسله یادداشت های بررسی تحلیل کمپین های انتخاباتی مجلس دوازدهم (قسمت اول)
عصر ایران؛ دکتر رسول بابایی - انتخابات مجلس دوازدهم را باید با توجه به پیشزمینهها و پسزمینههایی در نظر گرفت که در بسترِ آنها واقع شد. انتخابات مجلس یازدهم در سال 1398، نخستین انتخاباتی بود که پس از اعتراضات دیماه 1396 و آبان 1398 و ماجرای هواپیمای اکراینی برگزار شد و در آن شاهد کاهشی چشمگیر در درصدِ مشارکتکنندگان و افزایشی قابل توجّه در دعوت به عدمِ مشارکت بودیم که بیشک تأثیر آن در این انتخابات نیز مشهود بود. از سوی دیگر، انتخابات مجلس دوازدهم مقدّمهای است برای انتخابات ریاست جمهوری 1404 و تحلیل و درکِ درست آن میتواند در فهم و پیشبینی آن انتخابات نیز مفید باشد.
گذشته از موضوع فوق، خودِ انتخابات اخیر مجلس، برخلاف آنچه که شاید تصوّر میشد و انتظار میرفت، به یکی از انتخابات مهمی بدل شد که جای بحث و گفتگو و تحلیل و تفسیر زیادی دارد. پیش از هر چیز، موضوع اول در این انتخابات این بود که چهبسا خودِ مشارکت یا عدمِ مشارکت و در واقع میزانِ مشارکت به مسئلهای اصلی و حائز اهمیت تبدیل شد. بهعبارتی، کمپینهایی ولو نانوشته پیرامون افزایش یا کاهش حضور در انتخابات شکل گرفت. بهطوریکه از سویی حاکمیت تلاش خود را کرد تا افراد بیشتری در انتخابات رأی بدهند و در مقابل برخی افراد و گروهها هم تحریمکنندۀ انتخابات بودند ـ هرچند از این عنوان بعضاً استفاده هم نکردند.
موضوع دوم، بحث حضور یا نوعِ حضور اصلاحطلبان در انتخابات بود. بهنحویکه بخش اعظم آنها مشارکت نداشته و به شکل بیسابقهای حتّی رئیس دولت اصلاحات هم از رأیدادن سرباز زد و در مقابل برخی دیگر تحت عنوان روزنهگشایان بر اساس بیانیهای اعلام موجودیت کرده و وارد میدان انتخابات شده و با بخشهایی از اعتدالگرایان و حتّی اصولگرایان ائتلاف کرده و لیستی هم ارائه دادند.
موضوع سومی هم که در انتخابات اخیر اتفاق افتاد، این بود که وقتی غالبِ اصلاحطلبان از حضور در انتخابات سر باز زدند، قابل پیشبینی بود که بدنۀ اجتماعی آنها در انتخابات حاضر نشده و لذا این جریان نقش و تأثیرِ چندانی در نتیجۀ این انتخابات نتواند ایفا کند. ازاینرو، شاهد بودیم که در غیبت رسمی اصلاحطلبان، لیستهای متعدّدی در میان جریان اصولگرایی پدید آمد. در واقع، اهمّیت و ضرورتِ اجماع و وحدت و ارائۀ لیستِ واحد برای اصولگرایان موضوعیت خود را از دست داد. در نتیجه، در کنار کمپین تحریمکنندگان و اصلاحطلبان، در میان خود اصولگرایان و حامیان حاکمیت نیز لیستها و به تبعِ آن کمپینهای مختلفی پدید آمد که از مهمترین آنها شانا و جبهة صبح ایران بود.
در این سلسلهنوشتار، به تحلیل و بررسی این کمپینها و نیز موضوعاتی چون دور دوم انتخابات مجلس دوازدهم، سرنوشت انتخابات هیئترئیسه ـ بهویژه بررسی وضعیت محمدباقر قالیباف، و تأثیر انتخابات مجلس دوازدهم بر انتخابات ریاست جمهوری 1404 خواهیم پرداخت.
نوشتار نخست: کمپین تحریمکنندگان در برابر کمپین مشارکتکنندگان
قبل از هر چیز باید توجه داشته باشیم که وقتی ما از کمپینهای تحریمکنندگان و مشارکتکنندگان در انتخابات سخن میگوییم، منظور این نیست که با کمپینهایی روبرو هستیم که از پیش دارای برنامه و ساختار مشخّصی بوده و با بهرهگیری از طراحانِ کمپین و دستاندکاران رسانهای، با اهداف روشن و پیامهای معیّن، وارد کارزار انتخابات شده باشند؛ بهویژه جمعِ تحریمکنندگان که طیفی گسترده را دربرگرفته، با محدودیت روبرو بوده، و برنامه و سازمان منسجمی نداشتند. با این حال، بر اساس پیامها و اخباری که صادر میشد و واکنشهایی که اتّخاذ میگشت و تغییرات و اصلاحیههایی که بر پیامهای مخابرهشده اعمال مینمودند، میتوان از کمپین تحریمکنندگان و کمپین مشارکتکنندگان سخن به میان آورد.
نکتة نخست این است که برخلافِ تحریمکنندگان که با محدودیتهای گوناگونی روبرو بودند، از حاکمیت و دستاندکاران نظام انتظار میرفت که کمپینِ منسجم، با برنامه، و قدرتمندی را در جهتِ افزایش مشارکت مردم در صحنة انتخابات فراهم آورند؛ امری که هرگز اتفاق نیفتاده و نتایج آراء هم مؤیّد همین موضوع است.
نکتة بعدی این است که در هر کمپینی، پس از تعیین هدفِ کمپین، باید مخاطب و جامعة هدفِ کمپین را نیز مشخّص نمود. وقتی گروهی درصددِ تحریم انتخابات یا، برعکس، گروهی دیگر در پی افزایش مشارکت در انتخابات هستند، خُب هدفشان روشن است؛ با این وجود، برداشتن گامی دیگر هم ضروری بوده و آن انتخاب و گزینشِ آن بخش از رأیدهندگان است که میتوانند با برنامه و پیامهای مناسب در راستای هدفِ ما رفتار نمایند. بنابراین، بایستی شناختی کافی و همهجانبه از اقشار گوناگون جامعه و صاحبان حقّ رأی به دست آورد.
در یک دستهبندی کلّی، سه گروهِ عمدة شهروندان را میتوان به شرح ذیل در نظر داشت: 1- گروهی که، به هر دلیلی، معمولاً در انتخابات مشارکت میکنند؛ 2- گروهی که، به هر دلیلی، معمولاً رأی نمیدهند؛ و 3- گروهی که در وضعیت تردید و بلاتکلیفی بسر بُرده و نظرشان بسته به یک اتّفاق، پیام، یا ایجاد شرایط یا سیاستی خاص، تغییر میکند. شواهد نشان میدهد که بخش گستردهای از مردمِ عادّی، در دستة سوم جای گرفته و از پیش قطعیتی مبنی بر حضور یا عدم حضور در انتخابات ندارند. لذا خیلی مهمّ است که برای این گروه برنامهریزی شده و محتوا و پیامهای مناسبی تولید شود.
بنظر میرسد که در کمپین مشارکتکنندگان، هر چند تلاشهایی در جهت برانگیختن این گروهِ مردّدین برای شرکت در انتخابات مجلس انجام پذیرفت، با این حال، تحلیل مناسبی از دغدغهها و انتظارات آنها بعمل نیامده و پیامهایی هم که تولید شد از دقّت کافی برخوردار نبودند؛ در نتیجه، نهتنها جنبة اقناعی چندانی نیافتند بلکه گاهی تأثیرِ معکوس داشتند.
یکی از این پیامها که بعضاً شنیده میشد این بود که حضور در انتخابات، به معنای رأی به جمهوری اسلامی بوده و در مقابل، کسانی که در انتخابات شرکت نکنند، نهتنها مخالف نظام جمهوری اسلامی بلکه بیاعتقاد و در ضدّیت با مذهب هستند.
پیامهای دیگر از قرار زیر بودند: عدم مشارکت در انتخابات به افزایش تحریمها میانجامد؛ رأی ندادن به شکلگیری مجلسی ضعیف خواهد انجامید؛ عدم حضور در انتخابات، فرصتدادن به دیگران برای تصمیمگیری در خصوص وضعیت ماست؛ تحریمکنندگان به اپوزیسیونِ خارجنشین و دولتهای بیگانه مرتبط و وابسته هستند؛ عدم مشارکت در انتخابات میتواند منجر به افزایش فشارهای بینالمللی علیه کشور شود؛ در نتیجة رأیندادن تنشها در داخل کشور بالا گرفته و آشوب و هرجومرج به وجود آید؛ یک مورد دیگر هم که به طور ضمنی و در لفافه مطرح میشد این بود که عدم حضور در انتخابات، مسائل و حاشیههایی را برای فرد به دنبال خواهد داشت؛ از جمله مشکلاتی در گزینش و محرومیت از برخی موقعیتهای شغلی و خدمات اجتماعی؛ و غیره.
در مجموع، میتوان نتیجه گرفت که کمپین مشارکت در انتخابات، در توجیه حضور در انتخابات و اقناعِ رأیدهندگانِ مردّد ناموفق بود. برخی پیامها از جمله تهدید به افزایش فشارهای بینالمللی و بالاگرفتنِ تنشها در داخل و بهم ریختنِ شرایط اقتصادی و اوضاع معیشتی و نیز به دردسر افتادن کسانی که رأی نمیدهند، تا حدّی میتوانستند مؤثر باشند، با این وجود، سایر پیامهای کمپین مشارکت، نهتنها از تأثیرگذاری لازم جهتِ برانگیختنِ مردّدین برخوردار نبود، بلکه حتّی اثر و نتیجة عکس داشت!
در مقابل، با وجودِ اینکه تحریمکنندگان، بنا به دلایلی، چندان امکانِ همکاری و ارتباطگیری و سازماندهی نداشتند. با این حال، بنظر میرسد که توانستند محتوا و پیامهای منسجمتر و مؤثرتری را تولید و منتشر نمایند. بهطوریکه کمپین تحریمکنندگان فضایی دوقطبی را برای مردم ترسیم میکرد که در یک طرفِ آن حاکمیتی وجود داشت که از میزان مشارکتِ مردم به نفع مشروعیتبخشی به رویکردها، سیاستها، و موجودیتِ خود بهرهبرداری میکرد. بنابراین پیامِ کمپین مشارکت در انتخابات مبنی بر اینکه «هر رأیی که به صندوق ریخته شود، رأی به جمهوری اسلامی است» به وضوح به سود کمپین تحریمکنندگان عمل مینمود.
همچنین، کمپین تحریمکنندگان، حضور در انتخابات را به منزلة پایمال کردنِ حقّ کسانی قلمداد میکرد که در اعتراضات سال 1401 به نوعی آسیب دیدند. موارد دیگری هم که ادّعا شده و به مخاطب ارائه میشد، به شرح ذیل بودند: شرکت در انتخابات به معنی تسلیم شدن و نیز مشروعیت بخشیدن به نظارت استصوابی شورای نگهبان و حذف گروههای کثیرِ منتقد و مستقل است. مجلس تأثیری در خطمشیها و سیاستگذاریهای کلان کشور ندارد و لذا اینکه چه گروهی رأی بیاورد اصلاً مهم نیست. در مجموع، این کمپین درصدد بود تا این گونه القا کند که رأیدادن نهتنها چیزی را تغییر نمیدهد بلکه به تقویت و تثبیتِ مشکلات و روندهای موجود خواهد انجامید.
نکته دیگر، واکنش هر یک از کمپینها به عملکرد کمپین مقابل است. بنظر میرسد که در این حوزه نیز کمپین تحریمکنندگان موفقتر عمل میکرد. بهطوریکه پاسخگوییِ بهتری به موضوعاتِ مطرح شده از سوی رقیب داشته و بهرهبرداری مناسبی از اشتباهاتی میکرد که آنها مرتکب میشدند. مثلاً وقتی کمپین مقابل، عدم مشارکت را به خطر افزایش تحریمها ربط میداد، یادآور میشدند که اینها مشکلات کشور را نه ناشی از تحریمها بلکه سوءمدیریت و بیعرضگی مسئولین دانستهاند؛ یا زمانی که تحریمِ انتخابات را به معنای مخالفتِ با اسلام مطرح میکردند؛ آنها را به استفادة ابزاری از دین متّهم کرده و تز جدایی دین از سیاست را برجسته میساختند.
همچنین، در حوزة اقدامات عملی، کمپین مشارکت درصدد بود تا با تأیید تعداد گستردهای از کاندیداها به رقابت دامن زده و مشارکت را بالا ببرد؛ هر چند این تلاش بیتأثیر نبود، با این حال، کمپین تحریم، در مقابل، پیامهای دقیقتری را ایجاد میکرد که نشان میداد افزایش تعداد کاندیداها به معنای افزایش طیفهای گوناگون نبوده و سطح رقابت را بالا نمیبرد و در واقع این اقدامات صرفاً کمّی و بدون توجه به جنبههای کیفی و رقابتپذیری هستند.
جمعبندی
بنظر میرسد که کمپین مشارکت بسیار بهتر از اینها میتوانست عمل کند. بهطوریکه با توجه به امکانات و ظرفیتهای خود، از این امکان برخوردار بود که ارزیابیها و نظرسنجیهای دقیقتری را در جهتِ شناخت طیف تحریمکنندگان و مردّدین بعمل آورده و محتوا و پیامهای مؤثرتری را تولید نماید.
در مقابل، این انتخابات برای گروه تحریمکنندگان، بدل به عرصهای برای زورآزمایی و به رُخکشیدن ظرفیتهای خود شد و بنظر میرسد که آنها در سطح تولید محتوا و پیام و نیز هدایت رسانهها و جریانسازی دست بالا را داشتند و آمادگی و انسجام مناسبی را بهویژه برای انتخابات ریاست جمهوری آینده بهدست آوردند. در واقع این انتخابات زمین تمرینی خیلی خوب برای کمپین تحریمکنندگان از کار درآمد تا در انتخابات بعدی قویتر و موثرتر عمل نمایند؛ و با توجه به اینکه انتخابات ریاست جمهوری از خیلی جهات متفاوت است و رقابتهای قومی و قبیلهای و منطقهای در آنجا نقشی ایفا نمیکنند، کار برای کمپین تحریمکنندگان بسیار آسانتر و هموارتر خواهد بود.
بنابراین، چنانچه مشارکت در انتخابات برای حاکمیت امری حائز اهمیت است باید تلاش بیشتر و بهتری در جهت فهم دغدغههای مردم صورت داده، تغییراتی را در رویکردها به وجود آورده، پیامهای مناسبتری را تولید و منتشر کرده، و انتخابات و رقابت در آن را به شکل دیگری سازمان دهد.
بنابراین ملاحظه میگردد که برخورداری از کمپینی بابرنامه و هدف و برخوردار از آگاهی و شناخت و محتوا و پیامهای مناسب، در نتیجة انتخابات بسیار تأثیرگذار است.