عصر ایران؛ مهرداد خدیر- در وفاداری دکتر سید حسین فاطمی وزیر امور خارجۀ دولت ملی به دکتر محمد مصدق و فداکاری او برای منافع مردم ایران هیچکس تردیدی ندارد خاصه این که تنها مقام دولت ملی بود که بعد از کودتا جان بر سر این پیمان نهاد وگرنه بقیه پس از مدتی آزاد شدند و بعضا در ردههای میانی مقام و منصب هم گرفتند. هر چند از اشتباهات شاه این بود که به خاطر بغض مصدق به ملیون میدان نداد و چه بسا از اعدام فاطمی هم پشیمان شده بود و شاید اگر بحث مخفی شدن او با یاری حزب توده نبود با اعدام او مخالفت می کرد. کما اینکه با کمک به فرزندش کوشید آن رفتار را جبران کند و همان فرزند نیز در جریان انقلاب ۵۷ علیه شاه موضع نگرفت.
با این حال بر فاطمی این نقد وارد شده که با آنچه تندروی خوانده شده یا جمهوریخواهی یا رفتار ژورنالیستیک به جای دیپلماتیک نیروهای سنتی را نگران سرنگونی سلطنت و جایگزینی جمهوری کرد که در نگاه آن روز نسبتی با دولت شیعی نمیتوانست داشته باشد و از سوی دیگر به جای تلاش برای جلب دوستانی در عرصۀ بینالمللی سرگرم روزنامۀ خود - باختر امروز - بود در حالی که اقتضای وزارت خارجه مدیریت دیپلماسی و پارهای ملاحظات و انعطافهای سیاسی است و لازمۀ روزنامهنگاری صراحت و کشف واقعیت و این دو با هم سازگار نیست. گفتار و رفتار فاطمی در 3 روز منتهی به 28 مرداد 1332 و تیترهای روزنامۀ باختر امروز نیز برای اثبات این مدعا گواه گرفته میشود.
بر دکتر مصدق هم خرده میگیرند که چگونه او که پیر سیاست و آشنا با زیر و بم نکات حقوقی بود یک دکتر در روزنامهنگاری و نه حقوق بینالملل را جانشین دیپلمات خبره و ورزیدهای چون دکتر باقر کاظمی کرد در حالی که سی و یکی دو سالگی سن کافی برای وزارت خارجه نیست.
فاطمی البته به لحاظ چهره بیست سالی پیرتر به نظر میرسید و این به خاطر عوارض ناشی از ترور به دست نوجوانی در فداییان اسلام بود: محمد مهدی عبدخدایی که اکنون در ۱۴۰۲ خورشیدی پیرانهسر روزگار میگذراند و هنوز رسما و صراحتا به خاطر آن اقدام عذرخواهی نکرده اگرچه یک بار در مصاحبه با مجلۀ آسمان گفته بود خرسند است که آن ترور به مرگ دکتر فاطمی نینجامید.
بله به مرگ نینجامید ولی قصد عبدخدایی کشتن بود و رنج ترور تا لحظه اعدام با فاطمی بود. هر چند روی پلههای شهربانی در باغ ملی - وزارت خارجه فعلی- عوامل شعبان جعفری هم با ضربات چاقو به او حملهور شدند و آن تن زخمی رنجورتر شد تا 19 آبان 1333 که گلولههای سربازان تیمور بختیار هم بر آن پیکر نشست.
آنچه تندروی فاطمی خوانده میشود اما ناظر بر مواضع صریح روزنامه او پس از کودتای نافرجام 25 مرداد و نطق میدان بهارستان است چون شب قبل که برای بازداشت او آمده بودند همسرش را هم مورد ضرب و جرح قرار داده بودند و به لحاظ عاطفی به شدت آسیب دیده بود و گرنه در مقام وزیر امور خارجه با آداب دیپلماسی نیک آشنا بود.
اتفاقا قبل از آن شاه شخصیت فاطمی را بیشتر میپسندید و نقل است که یک بار به او گفته بود شما هم سن و سال من هستی و زبان هم را بهتر می فهمیم و تلویحا ابراز تمایل کرده بود او به جای مصدق نخستوزیر شود به ویژه که مورد اعتماد کامل مصدق هم بود.
گفته شده شاه از فاطمی خواسته بود این پیشنهاد و تمایل را به مصدق منتقل نکند اما فاطمی قول داده یا نداده منتقل کرده بود و همین هم موجب رنجش مصدق از شاه شده بود و شاید هم شاه از فاطمی.
از این رو مواضع فاطمی بعد از کودتای نافرجام 25 مرداد و ابراز تمایل به الغای سلطنت و تأسیس جمهوری در ایران که البته با مخالفت مصدق رو به رو شد نباید معیار قضاوت دربارۀ عملکرد فاطمی در دوران وزارت خارجه باشد.
مهمترین نقد به فاطمی این است که در مقام وزیر امور خارجه تغییر صحنه بینالمللی را باید برای دکتر مصدق بیشتر ترسیم میکرد. چرا که در اتحاد شوروی ژوزف استالین درگذشت و همین باعث جسارت آمریکا و بریتانیا در طراحی کودتا شد.
تا استالین زنده بود آنان جرأت نداشتند بدون هماهنگی با او که متحدشان در جنگ جهانگیر دوم بود حرکتی در حد کودتا در ایران انجام دهند و حزب توده هم تا مدتی دچار سردرگمی شده بود.
در آمریکا هم آیزنهاور به جای هری ترومن نشست که نظر مثبتتری به مصدق داشت. در انگلستان هم صحنه به دست چرچیل افتاد که چرچیلی بود برای خودش!
با این همه مدافعان میگویند اینها نکات پنهانی نبود که لازم باشد فاطمی آشکار کند و مصدق به قاعده خود نیک میدانست یا باید میدانست. با این همه انکار نمی کنم که نقد فاطمی و متهم کردن او به رادیکالیسم برای یک روزنامهنگار دشوار است. سید حسین فاطمی اولین ایرانی است که در خارج از ایران دکتری روزنامهنگاری گرفته (بر خلاف اشتهار به دکتری حقوق) و یکی از آزادی خواه ترین رجال تاریخ معاصر به شمار است.
چندان که در دادگاه اول و ۷ مهر ۱۳۳۳ می گوید: «من دوست ندارم در رختخواب بمیرم. آدم، یک جان که بیشتر ندارد. این را هم آخر می گیرند یا سپری میشود. هیچکس ماندنی نیست. پس چه بهتر این جانی را که سرمایهای متعلق به خویش است در راهی که راه آزادی است بگذارم. آزادی ارزش دارد که انسان برایش جان بدهد. این مسالهای نیست که آدم را بکشد. منتها بهتر است در راهی باشد که ارزش دارد.»
انتقاد بیشتر به مصدق است که با توجه به کینه فداییان اسلام از او حضور او موجب فاصله میان دولت و اسلامگرایان شد که در بحبوجه ملی شدن نفت دغدغه شان تعطیل کردن مشروبفروشی ها و از این موارد بود.
مواضع فاطمی در ۳ روز منتهی به ۲۸ مرداد را نباید با کارنامه دیپلماتیک او آمیخت و پیشنهاد جمهوری هم به این خاطر بود که شاه و ملکه با هم از کشور رفته بودند و ولیعهدی در کار نبود و خود این موضوع این پرسش را قابل طرح میسازد که اگر به هر دلیل دیگر کودتا پیروز نمی شد و شاه بازنمیگشت تکلیف رژیم سیاسی ایران چه میشد؟
در این حالت و در غیاب محمد رضا شاه سلطنت چگونه ادامه مییافت و با توجه به مخالفت صریح روحانیون و مراجعی در حد آیتالله بروجردی با الغای سلطنت و تأسیس جمهوری آیا امکان برقراری جمهوری از نوع سکولار میسر بود؟
این پرسشی جدی است و شاید در یکی از بخشهای بعدی به آن بپردازیم اما میتوان گفت دغدغه فاطمی هم بوده هر چند دکتر مصدق قرآن مهر کرده و نزد شاه فرستاده بود که به قانون اساسی و سلطنت مشروطه وفادار میماند و در پی الغای سلطنت و جای گزینی جمهوری نبوده و نیست اما شاه باید سلطنت کند نه حکومت. چندان که ۲۸ سال قبل هم به رضاشاه گفته بود در مقام رییسالورزا بهتر می تواند به خدمات عمرانی بپردازد و اگر پادشاه شود و در دولت دخالت کند دیگر پادشاه مشروطه نیست و اگر دخالت نکند چگونه میتواند برنامههای دوران رییسالوزرایی را ادامه دهد.
فاطمی اما در رویای جمهوری بود. منتها از ۲۵ مرداد به این نتیجه رسید نه قبل از آن.
سوالات بسیار زیادی در ذهن مخاطب امروزی وجود دارد که پاسخی دقیق نمیتواندپیداکند.
1 ) دو گانه فاطمی و فداییان اسلام. هم نواب صفوی و هم دکتر شهید حسین فاطمی خیابان و بزرگراه به نامشان است. عبد خدایی هم که دکتر فاطمی را ترور کرده همیشه در تلویزیون ایران به عنوان مفسر سیاسی حضور چشمگیر دارد.
2 ) نقش پیچیده روحانیون در تاریخ معاصر ایران. موضعگیری هایی که در برابر اصلاحات داشته اند . مخالفت با جمهوریت . مخالفت با حق رای زنان. مخالفت با واگذاری زمینها به کشاورزان. ...ایستادن در برابر دکتر مصدق و....همه با نام شریعت و اسلام
3 ) تلاش برای حذف کامل مصدق از تاریخ معاصر در حالی که چنین اتفاقی برای دکتر فاطمی نیفتاده است. الان در تهران یک کوچه چند ده متری به نام مصدق است همین و بس. احتمالا راننده تاکسی ها هم باید با کمک مسیر یاب آن را پیدا کنند.