عصر ایران؛ امید خزانی- در مدیریت تئوری مهمی است که به آن استعاره " پنجرۀ شکسته" گفته میشود. این تئوری بر این پایه استوار است که هر نشانهای از بی نظمی ولو کوچک که با فوریت رسیدگی نشود به بینظمی بیشتر منجر شده و این پیغام را به پیرامون و مخاطبان منتقل میکند که آن شرکت، سازمان یا مجموعه رها شده و کسی مسؤول آنجا نیست.
یک ساختمان با یک پنجرۀ شکسته این تصویر را به همگان ارائه میکند که مسؤولی وجود ندارد و آن ساختمان رها شده است. قاعدتاً اگر چنین تئورییی در مورد فرودگاه یا هر سازمان دولتی که در تعامل مستقیم با شهروندان و مدیران خارجی است به سبب تاثیری که میگذارد و سیگنالی که میفرستد بسیار مخربتر است.
تنها فرودگاه بین المللی تهران مثال بارزی از "تئوری پنجرۀ شکسته " است با انبوهی از پنجرههای شکستۀ رها شده که سیگنالهای متعدد و متنوعی از ناکارآمدی به بازدیدکننده خارجی و یا سرمایهگذاران احتمالی میدهد.
به چند نمونه از این پنجرههای شکسته شده اشاره میکنم که نشانههای عمیقی از ناکارآمدی و رهاشدگی در ذهن مخاطب هوشیار بر جای میگذارد.
در کنار کوچکی و ظرفیت پایین فرودگاه که مطلقا قابل مقایسه با رقبای منطقهای نیست و تصویر جاماندگی از توسعه را میدهد زیرساخت های ابتدایی موجود هم حالتی از رها شدگی دارند.
پارکینگ فرودگاه گویی سالهاست فراموش شده است. مطلقا سیستم هوشمندی برای پیدا کردن جای پارک خالی راهاندازی نشده و فقط در صورت تعجیل با انعامی قابل توجهی میتوانید جای پارک سرپوشیده پیدا کنید. پیداست که مدتهاست کف پارکینگ و ستونها رنگآمیزی و شمارهگذاری نشده است. آسانسورها از پارکینگ به طبقات محدود، قدیمی و بسیار کندند و اغلب اوقات ناچارید از گزینۀ پلهها استفاده کنید. هنوز هم در ایام پرازدحام پارکینگ های روباز آن سوی بزرگراه تنها گزینه موجودند.
شاید مهمترین پنجرۀ شکسته فرودگاه وضعیت اسفبار آسفالت بلوار اصلی فرودگاه باشد که با شکافها و چالههای عجیب تصویری بسیار نامناسب از کشوری ترسیم میکند که بر روی اقیانوسی از نفت و قیر نشسته است. تجدید نکردن خط کشی آسفالت و گاردریلها هم کاملا حس رهاشدگی را القا میکند.
در بولوار اصلی فرودگاه خبری از بردهای هوشمند تبلیغاتی اماکن توریستی و گردشگری کشورمان نیست و کل تبلیغات گردشگری محدود شده به چند تابلوی کوچک در راهروهای ورودی! انگار نه انگار که این کشور میزبان دهها اثر جهانی ثبت شده در یونسکو است.
گویی از ۲۰ سالی که از راه اندازی فرودگاه میگذرد IOT اینترنت اشیا و هوش مصنوعی و هزاران اپلیکیشن که صنعت و زندگی را متحول کرده اند هیچکدام به فرودگاه کوچک ما راه نیافتهاند. از بردهای هوشمند اطلاع رسانی، auto check-in، shared kiosk هم خبری نیست.
عملا از گل و گیاه بزرگ در داخل سالنهای مسافری خبری نیست. البته در مقام مقایسه با فرودگاه سرسبز و جنگلگونه سنگاپور نیستیم اما از نظر اثرگذاری این حس را به بازدید کننده القا میکند که سبزبودن و دغدغه های محیط زیستی در این کشور جایگاهی ندارد! فضای سبز بیرونی فرودگاه هم کاملا رها شده است. نه از نمادهای سرو و چنار خبری هست نه رسیدگی درستی به فضای سبز موجود صورت میپذیرد.
صحنۀ آخرالزمانی انبوه هواپیماهای زمینگیر در گوشهای از باند فرودگاه و کنار آشیانه ها هم حس تلخی به مسافران القا میکند!
ستون های بتونی سازه اصلی که دو دهه پیش بخشی از زیبایی آن بودند اکنون با گذشت سالها سیاه و زرد و در برخی جاها شوراب زده شده اند!
تصور کنید در صدها هکتار فضای خالی اطراف فرودگاه که از بالا تصویر کشوری بیابانی به بیننده میدهد، پنل های خورشیدی کار گذاشته و برق فرودگاه از آن تامین میشد. برای بازدید کننده به جای تصویر رهاشدگی تصویر متفاوتی القا میشد!
نمیدانم مدیر، پیمانکار یا پیمانکاران تعمیر و نگهداری فرودگاه با چه استانداردی انتخاب میشوند و آیا تاکنون گذارشان به فرودگاههای کشورهای همسایه افتاده یا نه اما قطعا بهتر از اینها می شود بر سرکار گمارد که در این وانفسا آبروی ایران و ایرانی را اندکی بخرند.