عصر ایران- در گشتوگذار هر از گاهی در باغ ادبیات بنا را بر این گذاشته بودیم که در هر بخش نهایتاً به 10 بیت یا چند عبارت از نمونههای درخشان نثر پارسی بسنده کنیم تا برای همه قابل استفاده باشد و از این رو در آغاز سراغ مولانا نرفتیم و به دیگران پرداختیم اما دوستانی خُرده گرفتند که چرا ابیاتی از مولانا نمیآید. پس این بار نوبتِ مثنوی معنوی است.
در این 10 بیت، مولانا دنیا را همچون یک رؤیا توصیف میکند. برای همه ما با گرفتاریها و اشتغالات روزمره هم پیشآمده که گاه از خود بپرسیم آنچه دیدیم یا میبینیم آیا خواب است یا واقعیت. و چون زمان، شتابان میگذرد، آنچه در لحظاتی پیش رخ داد و شاهد بودیم نیز به خیال و وهم شبیه میشود و بعید نیست از دیگری بپرسیم او هم دید آنچه ما دیدیم؟ خوابیم یا بیدار؟
در نگاه مولانا و البته بر پایه سخنی از پیامبر، دنیا «حلمِ نائم» است. حلم یعنی رؤیا و نائم هم یعنی "به خواب رفته". رؤیایی که در خواب میبینیم و برای توضیح آن به ماجرای «تهدید فرعون به بریدن دست و پا و دار زدن» ساحرانی که با او همکاری نکردند اشاره میکند در حالی که آنان چون دنیا را مانند رؤیا میدیدند از بریدن دست و پا (به جرم گرویدن به موسی) باک نداشتند:
1. ساحران را نِه که فرعونِ لعین ..........کرد، تهدیدِ سیاست بر زمین
2. که بِبُرّم دست و پاتان از خلاف .......... پس درآویزم، ندارمتان، معاف
3. او همیپنداشت کایشان در همان ............... وهم و تخویفاند و وسواس و گمان
4. که بودشان لرزه و تخویف و ترس ................ از توهمها و تهدیداتِ نفس
5. او نمیداست کایشان رَستهاند ............. بر دریچهی نور دل بنشستهاند
6. این جهان خواب است اندر ظن، مَایست ................. گر رود درخواب دستی، باک نیست
7. گر به خواب اندر سرت ببرید گاز............................ هم سرت برجاست و هم عمرت دراز
8. گر ببینی خواب در خود او دو نیم.................... تندرستی چون بخیزی، نی سقیم
9. این جهان را که به صورت، قائم است.............. گفت پیغمبر که حلمِ نائم است
10. روز در خوابی مگو کاین خواب نیست.............. سایه فرع است، اصل، جز مهتاب نیست
همانگونه که «حلم نائم» یا «رؤیای به خواب رفته» برگرفته از حدیثی از پیامبر است، تهدید فرعون به بریدن دست و پا هم برگرفته هم ملهم از آیات 124 سورۀ اعراف، 49 سورۀ شعرا و 71 سورۀ طه است.
مولانا برای ابیات بالا و نترسیدن ساحران از تهدید فرعون این عنوان و به تعبیر امروز «میان تیتر» را آورده است: «سبب جرأت ساحران فرعون بر قطع دست و پا». شرح مختصری هم دربارۀ هر بیت:
فکر نمیکنید شعر در رستۀ "نظم" قرار دارد.
واقعا با ادبیات پارسی زندگی معنا و مفهوم میگیرد
درود بر روان پاک شاعران ایرانزمین
یک توصیه. خود را به تفسیر و توضیح این و آن نسپارید. مواجهه تان مستقیم باشد. واژه های دشوار را اما بیابید. لذت خواندن این گونه بیشتر است. در همین 10 بیت مثلا به واژههایی بر میخورید که معنی آنها را نمیدانید و توضیح داده شده و خودتان هم می توانید جست و جو کنید و به معنی برسید. نمیخواهم از ارج و اجر آثار بزرگ بکاهم و طبعا برای شناخت مولانا آثار زیادی برای مطالعه میتوان پیشنهاد کرد از جمله دکتر زرینکوب ولی کشف خود انسان لذت دیگری دارد. شعر را بخوانید و معنی کلمه دشوار را از آبادیس یا فرهنگ دیگر پیدا کنید. وقتی از این کار فارغ شدید آن گاه به خواندن متون در این باره روی آورید تا با نکات تازه آشنا شوید نه آن که از ابتدا یکسر خود را به برداشت این و آن نسپارید.
نویسنده در مطالعۀ آثار مختلف چنین مواجهه ای دارد. بعد از آن که خود به معنی رسید آن گاه به نظرات دیگران مراجعه می کند. نه آن که از ابتدا خود را به تحلیل و تفسیر دیگران بسپارد. به خاطر همین در این نوشته ها تنها جرقه ای روشن می شود و اصرار بر القای موضوع یا موضع خاصی نیست.
زودتر مارو از این خواب و رویا بیدار کن
پاینده باشید.
لطفا در نوشتن صحیح کلمات بر پایه وزن صحیح شعر دقت فرمایید
.... گفت پیغامبر که حلمِ نائم است
وزن صحیح: .... گفت پیغمبر