عصر ایران؛ جمشید گیل- 79 روز از آغاز حملۀ روسیه به اوکراین میگذرد و طی این مدت حتی روسوفیلترین سیاستمداران و تحلیلگران سیاسی نیز ملتفت شدهاند روسیه بدون استفاده از سلاح اتمی، نمیتواند کار چندانی در اوکراین از پیش ببرد.
البته استفاده از سلاح اتمی هم دستاورد چندانی برای روسیه نخواهد داشت؛ چراکه تخریب کییف با بمب اتمی، وضعیتی در این شهر ایجاد میکند که روسها حتی قید حضور در آن را خواهند زد چه رسد به اینکه بخواهند یک دولتروسگرا در این شهر روی کار آورند.
در ابتدای شدت گرفتن تحریمهای گستردۀ روسیه از سوی جهان غرب، طرفداران پوتین مدعی بودند پوتین این حجم از تحریمها را پیشبینی میکرد. اما آنچه نه پوتین پیشبینی کرده بود نه طرفدارانش، حجم انبوه کمکهای نظامی غرب به اوکراین بود.
روز گذشته مجلس نمایندگان آمریکا درخواست بایدن برای کمک ۳۳ میلیارد دلاری به اوکراین را با افزودن ۷ میلیارد دلار به رقم درخواستی بایدن تصویب کرد و اگر این مبلغ در سنا هم تصویب شود، قاعدتا کار پیروزی روسیه در جنگ با اوکراین بیش از پیش دشوار میشود.
انتقاد دونالد ترامپ از تخصیص کمک ۴۰ میلیون دلاری به اوکراین از سوی مجلس نمایندگان آمریکا، بار دیگر ثابت کرد که ترامپیسم و پوتینیسم نسبتی با هم دارند که بنیادش چیزی جز نفی لیبرالدموکراسی نیست. سرمایهداری منهای لیبرالیسم و دموکراسی، خواستۀ مشترک ترامپ و پوتین است.
مواضع متناقض دونالد ترامپ دربارۀ نحوۀ مواجهۀ آمریکا با جنگ اوکراین، به خوبی نشان میدهد ترامپ استراتژی سیاسی ندارد. برعکس ترامپ، بایدن هر عیب داشته باشد، تذبذب ندارد. تصمیمات او فکر شده است. حتی اگر نادرست باشند.
بایدن نظامیان آمریکا را از افغانستان خارج کرد و هیچ انتقادی هم موجب نشد در تصمیمش تجدید نظر کند. از آغاز جنگ اوکراین هم اعلام کرد آمریکا در حمایت از اوکراین وارد فاز تقابل نظامی با روسیه نخواهد شد و سیاستش از این حیث هم دچار تلاطم نشده است. رویکرد دولت بایدن در کمک مالی و نظامی به اوکراین نیز ثبات و تداوم داشته است.
شکست روسیه در جنگ اوکراین، قطعا بخت بایدن را برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۴ افزایش میدهد. به ویژه اگر این شکست احتمالی، نتایج سیاسی وخیمی برای شخص ولادیمیر پوتین در بر داشته باشد.
بسیاری از طرفداران کرملین، که ابتدا از پیروزی روسیه در جنگ اوکراین مطمئن بودند، اکنون بیشتر این مدعا را مطرح میکنند که آمریکا با استفاده از اوکراین، روسیه را تحریک کرده به گام نهادن در وادی جنگ.
در پس این تحلیل، فرضی وجود دارد و آن این که، روسیه نمیتواند از جنگ اوکراین چندان کامیاب بیرون آید. یعنی اوکراین قرار است باتلاقی شود برای ارتش و اقتصاد روسیه.
امضای قرارداد امنیتی بین بریتانیا و سوئد در اواخر هفتۀ قبل، احتمال اقدام نظامی روسیه علیه سوئد را در شرایط فعلی کاهش میدهد. در صورت پیوستن سوئد به ناتو، این احتمال بیش از پیش کاهش مییابد؛ چراکه روسها اکنون پایشان در گِلِ اوکراین به سختی فرو رفته و بعید است بخواهند با کشور دیگری وارد جنگ شوند.
حمله به سوئد یا فنلاند پس از پیوستن این دو کشور به ناتو، یعنی جنگ با انبوهی از کشورها؛ و البته وضع تحریمهای شدید جدید علیه روسیه. اما جدا از عضویت احتمالی در ناتو، سوئد و فنلاند دو دموکراسی بسیار موفقاند و این یعنی حسابشان از اوکراین جداست. اوکراین تکهای از شوروی بوده و دموکراسی در این کشور، هنوز تثبیت نشده.
حمایت جهان غرب از دموکراسیهای تثبیتشدۀ سوئد و فنلاند، در قیاس با حمایت از دموکراسی لرزان اوکراین، احتمالا جدیتر و قویتر خواهد بود. حتی اگر سوئد و فنلاند به عضویت ناتو درنیامده باشند.
قرارداد امنیتی بریتانیا و سوئد معنایی جز این ندارد. ضمنا این قرارداد، آرامش خاطری برای مقامات استکهلم پدید میآورد که بی هراس از تهدیدات روسیه، دربارهی پیوستن به ناتو تصمیم بگیرند.
وضعیت جنگ به گونهای پیش رفته که کرملین ناچار است به شرق اوکراین رضایت دهد. ولی تقویت ارتش اوکراین در اثر کمکهای جهان غرب، در حال کاستن از شانس توفیق روسیه در منطقه دونباس است.
پوتین اگر به فکر توسعه کمّی و تشدید کیفی جنگ باشد، ممکن است روسیه را گرفتار یک جنگ اتمی کند. اگر هم بدون دستاورد قابل توجهی از اوکراین خارج شود، ممکن است خودش را در روسیه گرفتار وضعیتی وخیم سازد. تنها شانس معقول او، اتصال زمینی کریمه به شرق اوکراین از طریق تصرف کامل و پایدار ماریوپل است.
اما مشکل پوتین فیالحال این است که حتی سلطۀ روسیه بر شرق اوکراین چندان قطعی به نظر نمیرسد. نیز چه بسا اتصال کریمه به شرق اوکراین، در افکار عمومی روسیه آنقدرها هم دستاورد درخوری محسوب نشود و کرملین با چنین دستاوردی، در بلندمدت نتواند این جنگ را نزد مردم روسیه موجه جلوه دهد.