محمد فاضلی، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی نوشت: م ن به استناد ۲۰ سال مطالعه درباره توسعه و دموکراسی، آگاهی بر دشواریهای بسیار تحقق این دو گوهر دردانه بشریت، جلوگیری از تضعیف بیشتر جامعه در برابر قدرت سیاسی، امکانپذیری تداوم نقد دولت و در نقد برخی رویههای حاکم بر سیاست و حکمرانی کشور، ضمن احترام به بقیه نامزدها، به
عبدالناصر همتی رأی می دهم.
با چه تعهدی رأی میدهم؟
یک. عهد میکنم در صورت پیروزی او در انتخابات، در دولت عبدالناصر همتی، مطلقاً هیچ سمت دولتی جز همان معلمی دانشگاه را به عهده نمیگیرم، تا در رأی دادن به او، شائبه منفعت فردی در میان نباشد.
دو. در دوران ریاست جمهوری همتی، زبان و قلمی تیزتر و بُرّاتر در نقد دولت خواهم داشت؛ چرا که هیچ قاعده حرفهای مانعی پیش روی نقدم نخواهد بود.
سه. در سویه مدنی و همراه با جامعه، همچون گذشته برای ساختن ذره ذره و با خون جگر ایران آباد و آزاد، تلاش خواهم کرد. ایستادن در کنار جامعه، نافی تلاش برای در قدرت قرار گرفتن گزینهای نیست که برای توانمندسازی جامعه بهتر میدانم.
چرا به عبدالناصر همتی رأی میدهم؟
یک. کنشگر اجتماعی و سیاسی باید آماده شکست خوردن هم باشد. کنشگری فقط در لحظات بخت بالای پیروزی، فرصتطلبی است. برای من که به موفقیتهای کوچک باور دارم و از ماکس وبر جامعهشناس آلمانی آموختهام «سیاست سُفتن (سوراخ کردن) تختههای سفت است»، شکست خوردن احتمالی اما بازی دشوار و تاریخی توسعه و دموکراسی را پیش بردن، بخشی از زنده بودن است.
دو. سیاست مسالمتآمیز را تا جایی که معنادار است و حتی سبب موفقیتهای کوچک میشود، باید پیش برد؛ و از طرفی، یکدست شدن قدرت را به نفع روزنههای اثرگذاری بر وضع زندگی ایرانیان، کاستن از رنجها و افزودن بر حتی اندک شادکامیها نمیدانم. موفقیتهای کوچک از شکستهای بزرگ بهتر است.
سه. نظریههای اجتماعی از تحقیقات تاریخی غنی برینگتن مور و چارلز تیلی گرفته تا آثار اخیر عجماوغلو و جیمز رابینسون نشان میدهند توسعه و دموکراسی محصول توازن قدرت میان «ظرفیت حکومت» و «مشاوره با مردم» است. جهتگیریهای قوه مجریه نقشی اساسی در افزایش توأمان ظرفیت حکومت و مشاوره با مردم دارد. عبدالناصر همتی نامزدی است که به کمک پایگاه اجتماعی رأی و خاستگاه گفتمانی اصلاحجویی، به تقویت هر دو وجه کمک میکند.
همتی بهواسطه تحصیلات و خاستگاه، نوع گفتار و اندیشه، با تکنوکراسی و نخبگان طرفدار شیوههای مدرن حکمرانی سازگاری بیشتری دارد و میتواند پذیرنده ایدههای اصلاحی برای تقویت ظرفیت حکومت در ایران باشد. او همچنین به گفتمان دموکراسیخواهی نزدیکتر است و بهتر از دیگران قادر است نماینده نسل نو دموکراسیخواه ایرانی از مسیر مسالمتآمیز صندوق رأی باشد.
چهار. جوامع نه با یکدست شدن بلکه با به رسمیت شناختن تکثر و قدرت یافتن گروههایی که میخواهند در جامعه اثرگذار باشند (زنان، جوانان، فقرا، آسیبدیدگان اجتماعی، نوآوران، مخترعان، ورزشکاران و ...) رشد میکنند. اندیشه اصلاحجویی (با اصلاحطلبان به عنوان یک جناح سیاسی فرق دارد) که امروز عبدالناصر همتی آنرا نمایندگی میکند و از آن سخن میگوید، میدان بیشتری به این تکثر میدهد و حمایت از او، حمایت از این تکثر است.
پنج. عبدالناصر همتی در جایگاه رئیسجمهور به معنای باز بودن بیشتر عرصه نقد اجتماعی، سیاستی و فنی علیه دولت است. دولت نیروی تأثیرگذار بر هستی ایرانیان است و باز بودن عرصه نقد دولت اهمیت دارد، همان گونه که هشت سال حتی ناسزا گفتن به حسن روحانی هم هیچ عقوبتی نداشت و آسان بود. آسان بودن نقد دولتی که همتی رئیس آن باشد، مهم است. نقد و اعتراض کردن به همتی و دولتش بسیار کمهزینه است.
شش. همتی خاستگاه و پایگاه تکنوکراتیک دارد و هم ناچار از انتخاب تکنوکراتهای متخصص و برآمده از میان متخصصان است تا ظرفیت دستگاه دولت در ایران به عقلانیت مدرن نزدیکتر شود.
هفت. دولت همتی در مقابل مجلس و قوه قضائیهای که از مخالفان وی هستند، مجبور است کارآمدتر، سالمتر، شفافتر و اثرگذارتر باشد و این به مراتب از دولت، مجلس و قوه قضائیه یکدست تجربهشده در سالهای ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲ که پاسخگویی را کاهش میدهد، بهتر است.
هشت. دنیای توسعه و سیاست جای معجزه نیست. من از همتی انتظار معجزه ندارم، از روحانی و خاتمی هم نداشتم. اگر
اصولگرایان هم پیروز انتخابات شوند، از آنها هم چنین انتظاری نیست.
من رأی میدهم تا در آغاز قرن پانزدهم هجری، راه اصلاحجویی، و مسیر توانمندسازی جامعه برای توسعه و دموکراسی باز بماند و عریضتر شود.