مثل خیلی های دیگر، تا همین چند روز پیش، نمی خواستم رأی دهم اما نتیجه ساعت های متمادی فکر کردن، این بود که نباید صحنه را واگذار کنم. این که چرا متقاعد شدم رأی دهم را خیلی کوتاه و در چند قسمت، با شما در میان می گذارم.
تمام دموکراسی های دنیا، مسیری پر از فراز و نشیب طی کرده اند. به نظرم ما الان نه در فراز که در نشیب هستیم؛ من به عنوان یک ایرانی، آنچه به عنوان مردمسالاری در کشورم وجود دارد را به هیج عنوان قابل قبول نمی دانم اما باور دارم که همین دریچه نیمه باز را نباید به حال خود رها کرد تا کسانی بخواهند آن را برای همیشه ببندند.
اصل برگزاری انتخابات، نتیجه مبارزات مردم ایران از دوران مشروطه تا کنون است و افراد زیادی در طول این 112 سالی که از مشروطه می گذرد، برای رسیدن به حق رأی، مبارزه کرده، شکنجه شده و حتی جان داده اند.
این مسؤولیت گریزی من است که در این نقطه از تاریخ کشورم، بازی را به کسانی واگذار کنم که از حضور من و امثال من ترس دارند.
حتی اگر بخواهند بازی را طور دیگری پیش ببرند، لااقل به اندازه یک رأی هم که شده، کارشان را سخت می کنم. اینجا خانه من است.
حالا شما هی خودتونو به در و دیوار بزنید
رای بی رای.
والسلام .
" به اندازه یک رای هم که شده است، کارشان را سخت می کنم "