۱۵ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۵ آبان ۱۴۰۳ - ۲۰:۰۸
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۷۸۳۶۵۸
تعداد نظرات: ۸ نظر
تاریخ انتشار: ۱۲:۴۷ - ۲۱-۰۲-۱۴۰۰
کد ۷۸۳۶۵۸
انتشار: ۱۲:۴۷ - ۲۱-۰۲-۱۴۰۰
یک چهره - یک روایت

محمد علی سپانلو‌؛ گفت‌و‌گوی خواندنی شاعر ایرانی با آگاتا کریستی در 55 سال پیش

6 سال پیش و در 21 اردیبهشت 1394 خورشیدی، محمد علی سپانلو – شاعر و نویسنده - چشم از جهان بست.

عصر ایران؛ مهرداد خدیر- 6 سال پیش و در 21 اردیبهشت 1394 خورشیدی، محمد علی سپانلو – شاعر، نویسنده، مترجم و روزنامه‌نگار ایرانی- که به خاطر توجه خاص به تهران به «شاعر تهران» شهرت داشت چشم از جهان بست.

  همان موقع دربارۀ او یادداشتی نوشتم با عنوان «خاموشی شاعر در شب اردیبهشتی تهران» و در همین تارنما منتشر شد و چون با این نوشته پیوند دارد مضمون آن را تکرار نمی‌کنم و به همان ارجاع می‌دهم و نیز به یادداشت پارسال با عنوان:   «تهران، زنی زیبا و شکیبا در برابر بلاها».

محمد علی سپانلو‌؛ گفت‌و‌گوی خواندنی با آگاتا کریستی

  امسال اما به یاد محمد علی سپانلو متن گفت‌و‌گوی او با «آگاتا کریستی» مشهورترین و محبوب‌ترین نویسندۀ رمان‌های جنایی و پلیسی در جهان را که 55 سال پیش و در جریان سفر رُمان‌نویس پرآوازه و خالق شخصیت‌های جاودانۀ ادبیات و سینما چون «هرکول پوآرو» و « خانم مارپل» به تهران انجام و در مجلۀ فردوسی چاپ شد (و بسیار هم مورد استقبال قرار گرفت) نقل می‌کنیم. 

  آن‌گونه که علی دهباشی سردبیر مجلۀ بخارا چند سال قبل در «شب آگاتا کریستی» گفت او به خاطر علایق باستان‌شناسی همسرش بارها (6 مرتبه) به ایران سفر کرده بود و محمد علی سپانلو هم در سال 1345 از این فرصت استفاده و با او گفت‌و‌گو کرد و آگاتا کریستی وقتی پذیرفت که دانست طرف مصاحبۀ او جدای روزنامه‌نگاری، نویسنده‌، شاعر و حقوق‌دانی صاحب‌نام است و بعدها نیز از این گفت و گو با خاطرۀ خوش نقل می‌کرد.

محمد علی سپانلو‌؛ گفت‌و‌گوی خواندنی با آگاتا کریستی

  محمد علی سپانلو شاعری برج عاج‌نشین نبود و تنها در عالم شعر و تخیل قدم نمی‌زد و با روزنامه‌نگاری و سیاست با واقعیت ها هم سر و کار داشت و این مصاحبه زوایای دیگری از شخصیت او را نیز نشان می‌دهد و بسیار خواندنی است. دست‌کم این حُسن را دارد که اگر سپانلو را نمی‌شناختید از این پس هر گاه که کتابی از آگاتا کریستی خواندید یا فیلمی بر اساس نوشته های او ددیدید نام سپانلوی شاعر هم به ذهن‌تان متبادر می‌شود:

                                                                             ********

  محمد علی سپانلو: در تابستان سال ۱۳۴۵ آگاتا کریستی در ایران بود. به دیدارش رفتم. محل ملاقات «انجمن باستان‌شناسی انگلیس» بود. آگاتا کریستی چاق،‌ پف‌کرده و پیر روی صندلی راحتی نشسته بود. سنگین‌گوش، کند، امّا خوش‌رو ـ البته خوش‌رویی انگلیسی ـ با من مواجه شد. سؤالاتم را (از طریق مترجم) با دقت و نکته‌شکافی یک جرم‌شناس می‌شنید و بعد با یک لبخند دیرپا بدان پاسخ می‌گفت. تقریباً جز آن چهرۀ مراقب، چشم‌های غبارگرفته و لب‌های نازک و محکمش که تنها بازمانده جامعه‌های اشرافی چمن‌زاران کاخ‌های انگلیس، محل بسیاری از کتاب‌هایش بود، هیچ چیز در او جنبش نداشت. فقط گهگاه به پاهای بادکرده‌اش -که به اندازه متکا شده بودند- تکان خفیفی می‌داد. طراح جنایت، یا پیرزن افلیجی که یگانه شاهد یک راز مرگبار بود…

  آگاتا کریستی با شوهرش به ایران آمده بود، در آن موقع آگاتا ۷۰ ساله بود و شوهرش ۶۲ ساله. می‌گفت که این ششمین سفر او به ایران است. شوهر مطالعات باستان‌شناسی می‌کرد و رسیده بود به تاریخچه روابط ایران باستان با کشورهای غربی. زن را هم کسی می‌گفت که برای زیارت (؟) به ایران آمده است. وسط حرف بودیم که شوهر گفت فرصتمان تمام شده، چون زن ناخوش‌احوال است. به هر حال این خلاصه چند دقیقه گفتگو است با خالق «هرکول پوارو» و «میس مارپل»، یک صدا که حتی در زمان حیاتش هم از دنیای دیگری می‌آمد. آگاتا کریستی چند روز پیش در ۸۵ سالگی مُرد:

                                                              

  چند سال است که کتاب می‌نویسید و تاکنون چند کتاب پلیسی نوشته‌اید؟

  آگاتا ـ جواب این سؤال برای من مشکل است. چون من همیشه در کار نوشتن بوده‌ام. الان متجاوز از ۵۰ سال است که کتاب‌های پلیسی می‌نویسم. داستان کوتاه و نمایشنامه هم زیاد نوشته‌ام. می‌توانم بگویم مجموع آثار من از هفتاد بیشتر است.

 

  به جز خودتان جنایی‌نویس دیگری هم در میان زن‌ها سراغ دارید که از لحاظ قدرت همتای شما باشد؟

  آگاتا ـ جواب این یکی هم مشکل است. می‌دانید من اولین کسی بودم که از میان زن‌ها نوشتن رمان جنایی را آغاز کردم و سپس سبکی مخصوص به خودم به وجود آوردم. از میان نویسندگان زن یک جنایی‌نویس را به نام دورتی شلز می‌شناسم که وجوه مشترک بسیاری با من دارد و کتاب‌های خوبی نوشته است.

   عقیده شما درباره آن نوع رمان که فرانسوی‌ها به آن «ادبیات سیاه» اسم داده‌اند، و بر زمینه جنایی، مسائل اجتماعی را مطرح می‌کند چیست؟

  آگاتا ـ متأسفانه من از این نوع اطلاع زیادی ندارم. البته کتاب‌های خود من در فرانسه زیر عنوان «مجموعه سیاه» چاپ می‌شود.

  من کتاب‌های شما را جزو آن دسته از کتب پلیسی که رمان‌های «مسئله» یا «معما» نامیده می‌شوند قرار می‌دهم. در اینجا یک مسئله مرکزی هست که خواننده کتاب به همراه کارآگاه داستان قدم به قدم آن را تجزیه و تحلیل می‌کند. یعنی خواننده در کشف معما با کارآگاه شریک است. بنابراین آیا ممکن است شما را دنباله‌روی نویسندگانی چون کونان دویل «خالق شرلوک هولمز» و موریس لبلان «خالق آرسن لوپن» دانست؟ به طور کلی ممکن است درباره سبک و شیوه کارتان توضیح بدهید؟

  آگاتا ـ من از بیست و یک سالگی شروع به نوشتن کردم و الان هفتاد و پنج سال دارم. سبک کار خودم را دکتیو «کارآگاهی» نام می‌دهم. این سبک به تدریج قیافه و ارکان مستقلی پیدا کرده و مکتبی شده است به نام خود من. نویسندگانی هم که نام بردید البته پیش‌کسوت من بوده‌اند.

  یک گروه کتاب‌های پلیسی آمریکایی هست که می‌توانیم فعلا به آن رمان‌های پلیسی عامیانه لقب بدهیم. در این رمان‌ها جنبه‌های وحشیانه و فاجعه‌آمیز مطرح می‌شود. در واقع در آن خشونت و تحرک مهم‌تر از معماست که چندان پیچیده هم نیست. از نویسندگان این گروه می‌توانم «جیمز هادلی چیز»، «پیتر چینی» و یا حتی «یان فلمینگ» را نام ببرم. درباره آنها چه می‌گویید؟

  آگاتا ـ من از آثار این نویسندگان لذت نمی‌برم، چرا که در کارشان هیجان و تعلیق و دغدغه وجود ندارد. اینها خواننده را زیاد منتظر نتیجه داستان نگه نمی‌دارند. زیرا هیچ مسئله‌ای را از او پنهان نمی‌کنند. با این حال میان این گروه نویسندگان «ارل استانلی گاردنر» را می‌پسندم. همان کسی که شخصیت «پری میسن» را ساخته است. یک زن آمریکایی هم هست که خیلی کارش را دوست می‌دارم و به عقیده من از بهترین نویسندگان پلیسی چند سال اخیر است. وی «الیزابت لیدی» نام دارد و تا پیش از مرگش دوازده کتاب پلیسی و جنایی نوشته است.

   عقیده شما راجع به آن دسته نویسندگانی که، ضمن مطرح کردن تعلیق و دغدغه، عقاید فلسفی و عارفانه نیز در داستان‌شان وارد می‌کنند چیست؟ مثلا نویسنده هم‌وطن‌تان گراهام گرین؟

  آگاتا ـ گراهام گرین نویسنده خوبی است اما به هر حال آثارش را نمی‌توانیم داستان پلیسی بدانیم. چون بسیاری از قراردادهای مربوط به کتاب‌های پلیسی در آن رعایت نمی‌شود. عارفانه هم نیست، هرچند که احساس مذهبی نیرومندی در آنها موج می‌زند. البته همان‌طور که گفتم من او را جزو بزرگ‌ترین نویسندگان معاصر می‌دانم.

   آیا شما در کتاب‌هایتان حامل پیامی هستید، به طور کلی شما چیزی به خواننده خود می‌آموزید؟

  آگاتا ـ من بیش از هر چیز منظورم از نوشتن کتاب پلیسی سرگرم کردن خواننده است و بعد ساختن دنیایی خوب و خالی از گناه. می‌دانید که در قدیم اخلاقیون تمام آثارشان را با نابودی ظالم و امحاء ستم خاتمه می‌دادند. از این نظر من هم اخلاقی هستم. در داستان‌های من پیام این است که بالاخره پاکی و معصومیت بر جنایت و گناه چیره می‌شود. من این را به خواننده‌ام می‌آموزم.

   بنابراین شما معتقد نیستید که یک اثر باید تصویر حقیقی جامعه را نشان دهد؟

  آگاتا ـ ‌چطور ممکن است کتاب‌های من تصویر حقیقی جامعه نباشد؟ جامعه پر از جنایت و فساد است، و من در آثارم این طرف چهره جامعه را نشان می‌دهم.

    از شما چند کتاب به فارسی ترجمه شده. برخی فیلم‌های آثار شما را هم دیده‌ایم، به علاوه چند نمایشنامه نیز از روی کتاب‌های شما در اینجا اجرا شده است. خواننده و تماشاگر ایرانی در مورد شما کنجکاو است و نسبتا شما را می‌شناسد. برای این آشنایان پیامی ندارید؟

  آگاتا ـ فکر نمی‌کنم ایرانی‌ها مرا از روی فیلم‌های آثارم درست بشناسند. چون هیچ کدام از این فیلم‌ها را نمی‌پسندم، زیرا در آنها فکر مرا مسخ کرده‌اند. نمایشنامه هم البته زیاد نوشته‌ام، ولی تاکنون هیچ کدام از آنها به طرز صحیحی صحنه‌ای نشده… ببینید ایرانی‌ها، روس‌ها، مصری‌ها و چند کشور دیگر به کپی‌رایت ملحق نشده‌اند و حقی به مؤلف پرداخت نمی‌کنند. پیغام من به خوانندگان ایرانی‌ام این است که بهتر است شما هم به قرارداد بین‌المللی کپی‌رایت بپیوندید.

   در آن صورت، با این تیراژ کمی که کتاب‌های ما دارد هیچ کتابی در اینجا ترجمه نخواهد شد.

  آگاتا ـ بگذارید حالا که به اینجا رسیدیم بگویم چند سال پیش که به ایران آمده بودیم، دوستی به من گفت که یک کتابم را تازگی در اینجا ترجمه کرده‌اند. وقتی خواستم ببینم کدام کتاب است، متوجه شدم که آن را به نام من جعل کرده‌اند. می‌دانید که این کار از نظر قانون جرم است…

   توضیح می‌دهم که در کشور ما جنایات با نقشه، نظیر صحنه‌های کتاب‌های شما، کمیاب است. جرایم کشور ما این رقمی است.

  آگاتا ـ به هر حال تا وقتی وضع این باشد هر دوی ما ضرر می‌کنیم. ضرر شما این است که آثار حقیقی مرا نمی‌خوانید و ضرر من این است که هم حقم ضایع می‌شود و هم اسمم خراب می‌گردد.

محمد علی سپانلو‌؛ گفت‌و‌گوی خواندنی با آگاتا کریستی

 

   به عنوان آخرین سؤال ممکن است درباره کاراکترهای اصلی آثارتان، مثلا هرکول پوارو، توضیح دهید؟

  آگاتا ـ این هرکول پوارو خیلی وقت است پا به کتاب‌های من گذاشته، در زمان جنگ جهانی اول بود که من او را به عنوان یک پناهنده بلژیکی وارد داستان‌هایم کردم. آن موقع فکرش را هم نمی‌کردم که این شخصیت تا حالا با من بماند. گرچه او در تمام کتاب‌هایم نیست، اما همین همراهی آشکار و پنهان او پنجاه سال طول کشیده، و شاید دیگر خودش هم خسته شده باشد از این که این همه وقت با من سر کرده است.

   متشکرم.

   آگاتا ـ من هم متشکرم، این از جالب‌ترین گفت و گوهایی بود که با من شده است.

ارسال به دوستان
انتشار یافته: ۸
در انتظار بررسی: ۲
غیر قابل انتشار: ۲
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۳۲ - ۱۴۰۰/۰۲/۲۱
0
30
سلام. آقای خدیر. مرسی که سفره متنوعی دارید و ما رو به جاهای مختلف میبرین. نکته ی جالب تو این مصاحبه بحث درباره ی کپی رایته که اصلن برای نویسندگان خارجی پذیرفته نیست که میبینن بدون اجازه شون کتاباشون ترجمه میشه و بدتر اینکه بعضی وقتها اسمشون هم جعل میشه. شنیدم گابریل گارسیا مارکز هم شاکی بود. استدلال استاد سپانلو هم البته جالبه.
پاسخ ها
محمد
| Germany |
۱۶:۰۷ - ۱۴۰۰/۰۲/۲۱
در زشتی رعایت نکردن حق کپی رایت حرفی نیست ولی این را هم در نظر داشته باشید که نویسندگان خارجی، حداقل آنانی که در حوزه‌ی علوم انسانی کار می‌کنند، عمدتاً از ترجمه‌ی آثار خود به زبان فارسی استقبال می‌کنند. چون نویسنده می‌داند اگر نوشته‌اش ارزشی داشته باشد برای همه‌ی جهانیان ارزش دارد و نباید نشر آن را به یک قران دوزار گره بزند. ضمناْ اعطای حق کپی معمولاً بر عهده‌ی ناشرست و نه نویسنده. شما فکر کنید حق کتابی را با ۵۰۰ دلار خریداری می‌کنید و آن پول اندک باید بین نشر و نویسنده تقسیم می‌شود. معلوم است که چاپ شدن کتاب، رواج ایده‌ی کتاب، و معروف شدن نویسنده برای او مهم‌ترست تا مثلا کسب ۲۰۰ یا ۵۰۰ یا ۱۰۰۰ دلار. بازهم می‌گویم که عدم رعایت حق کپی، زیبنده نیست.
علی
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۳۱ - ۱۴۰۰/۰۲/۲۱
18
3
از این مصاحبه معلومه آگاتا با اینکه جنایی نویس خوبی بوده ولی به غیر از این چیز زیادی بارش نبوده .
ناشناس
Belgium
۱۵:۱۵ - ۱۴۰۰/۰۲/۲۱
0
6
حرف آگاتاکریستی کاملا صحیح است.بخوبی بخاطر دارم درآنزمان تا یک نفر معروف می شد و نامش سر از پاورقی های روزنامه(یا کتاب های موسوم به کتاب جیبی و کتاب پالتوئی)درمی آمد فوری یک ایرانی به نام او و به هنر خودش کتابی بیرون میداد تا پرفروش بشود. همینکار را در مورد (عزیزنسین) هم کردند تا جاییکه عزیزنسین گفت ایرانی ها خیلی خوب می توانند مثل من داستان بنویسند ولی من این داستانها را(که در ایران چاپ شده) ننوشته ام.
محمد
Germany
۱۵:۴۸ - ۱۴۰۰/۰۲/۲۱
6
3
عجب مصاحبه‌ی یخی! یکی از معجزه‌های عصر ارتباطات و اینترنت اینه که پرسش‌هایی که یه نوجوان کتاب‌خوان امروزی از آگاتا کریستی میتونه بپرسه خیلی غنی‌تر و چالشی‌تر از پرسش‌های ۵۵ سال پیش سپانلوست. سپانلو مصاحبه نکرده، بیش‌تر نظرات کریستی رو پرسیده. انگار که طرف مصاحبه کسی است از جنسی دیگر و از جهانی دیگر. ولی امروز، با گسترش ارتباطات، هیچ چیز و هیچ‌کس، هاله‌ی مقدسی ندارد. شاید الان دستکم ۵۰۰ هزار ایرانی باشد که بتواند یک نویسنده‌ی بزرگ را با دلیل و برهان به نقد بکشد، کاری که سپانلو نکرد و نمی‌توانست بکند، چون اطلاعات و دانش این کار را نداشت. افسوس که همه‌ی این توانایی‌های بالقوه دارند پژمرده می‌شوند!
عصر ایران هر چند خودتان هم اشاره کرده اید ولی در نظر داشته باشید زمان مصاحبه سال 1345 است و مثل حالا نبوده که به راحتی بتوان به اطلاعات دست یافت. 20 سال اخیر جهان دگرگون شده و 10 سال 2010 تا 2020 به اندازه کل قرن بیستم. اتفاقا یکی از اهداف از انتشار همین تفاوت بود نه این که مصاحبه کننده را تخطئه کنیم!
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۵۴ - ۱۴۰۰/۰۲/۲۱
2
2
چنان اگاتا رو در ابتدا توصیف کرده بود که گمان کردم آگاتا هشتاد نود سالی داشته
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۶:۱۹ - ۱۴۰۰/۰۲/۲۱
0
6
مصاحبه جالبی بوده بخصوص بقول دوستمون طرح موضوع کپی رایت و عدم پایبندی به آن. نکته بعدی مصاحبه ادعای خانم آگاتاست که نوشته هایش را در جهت ساختن دنیایی خوب و خالی از گناه. می‌داند.
علی
Iran (Islamic Republic of)
۰۷:۱۸ - ۱۴۰۰/۰۲/۲۲
0
5
جناب خدیر جان درود بر قلم تواناییت،بنده فقط از شما یاد میگیرم، بسیار عالی بود و جالب برای اینکه تا حالا نمیدونستم که آگاتا کریستی ب ایران هم اومده و مهمتر اینکه شوهرش باستان شناس بوده ولی ایکاش اسم شوهرش رو هم میگفتید و معرفیش میکردید.با سپاس