عصرایران؛ احسان محمدی- نقش خانوادهها در فوتبال ایران معمولاً در فحاشیها به چشم میآید. همسر، مادر و خواهر بازیکنان فوتبال که هرگز این حق را ندارند که به ورزشگاهها بیایند و بازی عزیزانشان را از نزدیک ببینند، هدف بیشترین ناسزاها از روی سکوها قرار میگیرند. به لطف شبکههای اجتماعی در سالهای اخیر آنها حتی اگر صدای تلویزیون را میبستند، در اینستاگرام و توئیتر میدیدند که فحشها و توهینها تا توی خانه هم آمده است.
امروز همسر محسن ربیعخواه در اینستاگرام گله کرده است که چرا بعد از کنار گذاشتنش عدهای پیامهای دریغا دریغ گذاشتهاند و چرا ذرهای از این همه عشق و مهر را دوران بازی کردنش نثار او نمیکردند و او هر شب با روحی خراشیده از خواندن پیامهای فحاشی و پرخاش به خواب میرفت.
این حق طبیعی باشگاه است که یک بازیکن را کنار بگذارد. دلایل انضباطی، فنی یا حتی عدم توافق بر سر عدد و رقم قرارداد باعث شده که بسیاری از ستارههای بزرگ جهان برخلاف میل باطنی باشگاههایشان را ترک کنند اما رفتار باشگاه پرسپولیس با محسن ربیعخواه و محمد انصاری بیرحمانه بود. اینکه آنها را «پسران خوب» لقب بدهند یا هوادارانی برایشان در شبکههای اجتماعی قلب بفرستند این حقیقت را پنهان نمیکند وقتی با عصا در خدمت پرسپولیس بودند و حالا مثل بازیکنان بیمصرف کنار گذاشته شوند. به ویژه محمد انصاری که چند پیشنهاد بسیار خوب را به خاطر پرسپولیس رد کرد و حالا مزد وفاداریاش را در دوران مصدومیت کف دستش گذاشتند!
کسانی میگویند فوتبال حرفهای همین است. این برداشت گزینش شده از فوتبال حرفهای در دنیای ما هم داستان خودش را دارد. نمونههای بسیاری را میتوان مثال زد که باشگاه به احترام وفاداری یک بازیکن در دوران مصدومیت با او قرارداد امضا کرده و مثل اسب مسابقهای که پایش شکسته به مغزش شلیک نکردهاند.
داستان محسن ربیعخواه حکایت دیگری است. به شخصه هیچوقت سبک بازی او را دوست نداشتم اما هم برانکو و هم کالدرون به او اعتماد میکردند. بازیکنی که از سوی گزارشگران، روزنامهنگاران و حتی برخی هواداران کُند، کم تکنیک، بر هم زننده طراوت تیم، پسرخوانده برانکو و … لقب میگرفت. او یک جنگجوی سر به زیر و بیحاشیه بود که قربانی مزهپرانی برخی از گزارشگران فوتبال شد!
گزارشگران فوتبال روی بخش بزرگی از هواداران فوتبال تأثیر میگذارند. جوانترها شوخیها، تحسینها، نقدها و حتی پوزخندهای گزارشگران را تکرار میکنند و اندک اندک به برچسبهایی تبدیل میشوند که جدا کردن آنها از بازیکنان دشوار میشود.
- «گرچه شاید بازی این بازیکن زیاد به چشم نیاد اما با بازی ساده اما فداکارانه و در خدمت تیم بار اصلی بازی رو اون بر دوش داره»
- « این بازیکن اصلاً انگار توی زمین حضور نداره، یک بازیکن کاملاً معمولیه. بازیکنان خلاقتر و تکنیکیتری هستن که میتونن جریان بازی رو زیباتر کنند»
هر دو این جملات را میشود در مورد «یک» بازیکن واحد به کار برد. بستگی دارد که گزارشگر از او خوشش بیاید یا نه! آنوقت همین نگاه به مخاطب منتقل میشود؛ یک بازیکن فداکار و کارگر یا نورچشمی مربی و ضایعکننده حق ستارههای نیمکتنشین! هر چقدر درجه محبوبیت و مقبولیت گزارشگر بیشتر باشد نفوذ این کلام و نگاه در مخاطب بیشتر است. آنچنان که حتی مربی را هم تحت تأثیر قرار میدهد!
ربیعخواه البته جوان نیست. او در 32 سالگی پیشنهادات کمی دارد، شاید در فوتبال به آنچه که سزاوارش بود رسید، افتخاراتی که او با پرسپولیس به آن رسید بیشتر از مجموع دستاوردهای علی دایی، مهدی مهدویکیا و علی کریمی در لیگ برتر با پرسپولیس است اما میشد با او و محمد انصاری منصفانهتر خداحافظی کرد. وقتی دم از فرهنگ و مکتب باشگاه میزنیم، دقیقاً اینجور مواقع خودش را نشان میدهد نه صرفاً با ادعا کردن در فضای مجازی برای خواباندن کَل حریفان!