یک روانشناسی بالینی گفت: کودک دیرآموز توانایی یادگیری مهارتهای تحصیلی ضروری را دارد اما میزان و عمق یادگیری او نسبت به متوسط همسالانش کمتر است که باید قبل از دیر شدن تشخیص داده شود.
دکتر دارایی با بیان اینکه کودک دیرآموز توانایی یادگیری مهارتهای تحصیلی ضروری را دارد، اما میزان و عمق یادگیریاش نسبت به متوسط همسالانش کمتر است، اظهار کرد: این کودکان دارای بهره هوشی بین ۷۰ تا ۸۵ هستند و به علت رشد ذهنی کم، قادر به فراگیری مطالب و حل مسائل، همانند افراد عادی و هم سن و سالهای خود عمل نمیکنند.
در واقع نمرات آزمون هوش کودکان دیرآموز بالاتر از آن است که این کودکان را در ردیف کودکان عقبمانده ذهنی قرار بدهیم و پایینتر از آن است که آنها را با گروه کودکان دارای توانایی یادگیری نرمال مقایسه کنیم، به طور کلی خانوادهها در تشخیص و شناسایی کودکان دیرآموز با مشکلاتی مواجه هستند، چراکه آنها معمولاً در ظاهر مشکلی ندارند.
این کودکان در بسیاری از موقعیتها رضایتبخش عمل کرده و تشخیص این امر بیشتر مواقع تا زمان رفتن به مدرسه به طول میانجامد، هرچند با ورود این کودکان به مدرسه، تشخیص این مسأله ممکن است و میتوان این کودکان را در کلاس درس با ویژگیهایی مانند ناتوانی در درک مفاهیم انتزاعی، محدود بودن دامنه معلومات عمومی، محدود بودن خزانه لغت نسبت به سایر همسن و سالها، کُند بودن روند یادگیری نسبت به سایر کودکان، مشکلات اساسی در خواندن و فهم کتابهای درسی، نداشتن اعتمادبهنفس و نداشتن توجه و تمرکز کافی تشخیص داد.
این کودکان به جای آنکه اعمال و فعالیتهای یک تصویر را توصیف کنند، چیزها را نام میبرند، ظرفیت و دامنه حافظه کوتاه مدت آنها کمتر است تفکر آنها بیشتر عینی، ملموس و انعطافناپذیر بوده و کمتر قادر به بازگشتپذیری هستند.
این کودکان در مقایسه کردن امور با هم مشکل دارند، نمیتوانند از دانش ریاضی خود در خارج از محیط مدرسه استفاده کنند، آگاهی و جهتگیری زمانی آنها ضعیف است، نقاشیهای این کودکان بسیار ساده، ناپخته و با جزئیات کمتری همراه است، مهارتهای فراشناختی آنها بسیار ضعیف بوده و نمیدانند چه چیزی یادگیری آنها را کاهش میدهد و چگونه میتوانند یادگیری خود را افزایش دهند و یادگیری این کودکان ناقص و بسیار کُند است.
دارایی با اشاره به اینکه نگرش کودکان دیرآموز به مدرسه و تحصیل معمولاً منفی است، اظهار کرد: تعداد غیبتهای آنان بیشتر است و در بسیاری از موارد از سوی معلم و همکلاسان خود طرد میشوند، این نگرش منفی نسبت به کودکان دیرآموز در کلاسهای سوم تا پنجم بیشتر است شاید به این دلیل که آنها مشکلات سازگاری بیشتری دارند.
این دکترای روانشناسی بالینی با بیان اینکه گاهی این دانشآموزان تعارضهای اجتماعی خود را به شکل پرخاشگری نشان میدهند چراکه در هنگام مواجهه با بحرانهای بین فردی و شخصی، سازوکارهای ناکارآمدی برای مقابله در پیش میگیرند، اکارآمدیانشناسی بالینی با بیان اینکه تصریح کرد: دیرآموزان انگیزه تحصیلی بالایی ندارند و همین امر باعث درماندگی و نااُمیدی و پایین آمدن عزت نفس آنها در مدرسه است.
تجربه شکست مکرر در کلاس، فقدان هدف برای آینده، نگرش منفی همکلاسان و روشهای نادرست آموزش رشد انگیزه تحصیلی این کودکان را به شدت کاهش میدهد، آنها از مشکلات رفتاری خود آگاه نیستند و نمیتوانند عواطف خود را بهطور مناسب ابراز کنند.
دارایی تأکید کرد: نگرش کودکان دیرآموز به مدرسه و تحصیل معمولاً منفی است.
این روانشناسی بالینی در رابطه با بهترین روشهای کمک به کودکان دیـرآموز، اظهار کرد: خانوادهها به طور مؤثر با معلم همکاری کرده و معلم از این همکاری استقبال کند، در کلاسهایی قرار بگیرند که دارای دانشآموزان کمتری باشد، معلم به آموزش انفرادی بپردازد و بتدریج کودک را درگیر فعالیتهای گروهی و تدریس جمعی کند، پیشرفت این کودکان به صورت هفتگی ثبت و در صورت نیاز از وجود یک مشاور کمک گرفته شود، فعالیتهای یادگیری به صورت گام به گام و از ساده به مشکل و با حجم کمتری انجام شود.
همچنین تدریس با تکرار بیشتری همراه باشد و از بیان لفظی خودِ دانشآموز استفاده شود، در مورد پاسخهای درست و نادرست بازخورد فوری و همراه با توجه، تحسین، تشویق و البته در صورت لزوم از تنبیه خفیف استفاده شود، به کودکان کمک شود که هرچه زودتر به مرحله عملیات عینی برسند، بـر روی پیشرفت توجه و رشد مهارتهای کلامی کودکان کار شود، روند افزایش سن عقلی در دانشآموزان عادی مطابق با افزایش سن شناسنامهای است، اما در دانشآموزان دیرآموز به ازای هر سال که بزرگتر میشوند، حدود ۱۰ ماه به سن عقلی آنها افزوده میشود و این نکته مهمی است که معلم دانشآموز دیرآموز، از ارفاق نمره خودداری کند زیرا فرد در پایه بالاتر دچار مشکلات شدیدتر میشود، ضمناً دانشآموز پیش نیازهای پایه بالاتر را کسب نکردهاست و از طرف دیگر تکرار یک پایه باعث افزایش سن عقلی و آمادگی بیشتر دانشآموز میشود.
دارایی اضافه کرد: مهارتآموزی باید مورد توجه قرار بگیرد، از آنجایی که تقریباً ۱۳ درصد دانشآموزان مدارس عادی دیرآموز هستند، رسیدن به اهداف فوق نیازمند آن است که یک دوره آموزشی برای معلمان دوره ابتدایی در نظر گرفته شود و یک کمیته تخصصی بر عملکرد مدارس نظارت داشته باشد.
این دکترای روانشناسی بالینی افزود: اگر کودکان دیرآموز در همان کلاسهای اول و دوم آموزش مناسب ببینند و درگیر فعالیتهایی شوند که به طور نظامدار جذب سیستم ادراکی آنها شود و مهارت کلامی آنها را رشد دهد، هم نمرات کلاسی و هم رشد هوشی آنها پیشرفت میکند و به حد دانشآموزان عادی میرسد.
وی تأکید کرد: برای افزایش خلاقیت ذهنی در کودکان راههای زیادی وجود دارد که میتوان آنها را به کارگرفت، فراهم کردن فرصتهایی برای بروز استعداهای کودکان و ایجاد محیطی صمیمی و انعطافپذیر و نیز حذف روابط خشک و جایگزینی منطق با تعصبات ازجمله راههایی است که در افزایش خلاقیت ذهنی کودکان مؤثر است.
منبع: میگنا