نشست نقد کتاب «مرگ مدرسه؟»، ۱۷تیر۱۳۹۸ از سوی کافه خرد و با همکاری پایگاه خبری رب برگزار شد.
به گزارش پایگاه خبری رب، در این نشست، دکتر یحیی قائدی، حبیب رحیمپور ازغدی، دکتر ابوطالب سعادتی، دکتر علیرضا صادقزاده، دکتر علیرضا صادقی، دکتر محمود مهرمحمدی، دکتر علی لطیفی و اسماعیل آذرینژاد دیدگاه خود را دربارۀ ایدۀ مرگ مدرسه بیان کردند.
کافه خرد چکیدۀ این نشست را به شرح زیر منتشر کرده است.
دکتر یحیی قائدی، عضو هیئتعلمی دانشگاه خوارزمی
دکتر یحیی قائدی که عنوان سخنرانیاش پاسخ به این پرسش بود که «چه چیزی مدرسه را می میراند؟»، نخست اشاره کرد که مدرسه هرگز نخواهد مُرد و عنوان «مرگ مدرسه» اصطلاحی است برای وارسی و نقادی وضع مدرسه.
او سپس به یادداشتهایی اشاره کرد که تا قبل از این سخن در فضای مجازی منتشر کرده است و هرکدام به نحوی کژکارکردی مدرسه را نشان میدهند:
مدرسه به سبب اینکه همواره به هدفی خدمت خواهد کرد، نخواهد مرد حتی اگر این اهداف نامناسب باشند.
در سایر یادداشت ها او به بحث شایستگی، حق تربیت، انبوهسازی و همسانسازی، اثرات پرکردن حافظه، پول، تأکید بیش از اندازه بر نقش باستانی مدرسه و در تقابل با فناوری و آزادی و عقلانیت و نسبت این موضوعات با مرگ مدرسه پرداخته است.
وی افزود: اصطلاح مرگ مدرسه بینالمللی است و کتابها و مقالههای فراوانی در این باره نوشته شده است. مرگ مدرسه بیشتر اصطلاحی برای نقد وضعیت مدرسه و تربیت است و مراد از مرگ، پایان نیست.
وی در ادامه به چند کتاب تحت همین عنوان از جمله کتاب «مدرسه مرده است» از ایورت رایمر و پایانِ تربیت اثر نیل پستمن اشاره کرد.
او سپس مدعی شد که سرگرم شدن به هر کدام از مواردی که او شاره کرده است، کارا نخواهد بود و ما را از درک وضعیت اصلی ناکارایی مدارس باز خواهد داشت. جالب است که این موارد را بیشتر ذینفعان مدرسه گواهی میدهند اما هنوز هم مشکل باقی است.
قائدی افزود: ما تا زمانی که وضعیتی را که در آن زیست میکنیم، درک نکنیم، درک جزئیات ناکارایی مدرسه سودبخش نخواهد بود و آن «وضع ایدئولوژیک» است.
وی در ادامه مراد از ایدئولوژی را بیان کرد و گفت که مرادش از ایدئولوژی دین ،مذهب، قومیت یا ملیت نیست بلکه حالاتی غلوشده و تحریفآمیز است که میتواند بر هر کدام از اینها استوار شود. ایدئولوژی بر تفسیر نادقیقی از گذشته استوار است، به غایت گزینشی است و به دیدگاه مخدوشی از تاریخ منتهی میشود، گذشته مقبول ایدئولوژی همیشه با عظمت بوده است، تربیت در این تفسیر و تعبیرها نقش مهمی ایفا میکند، تفسیری از انسان مطلوب دارد و میخواهد فوری آن را به عمل درآورد، پایبند حقیفت نیست، جنبه دستوری دارد و میخواهد همه امور را با دستور به پیش ببرد، به معرفت به خاطر ارزش ذاتی آن پایبند نیست.
این منتقد نظام آموزشی گفت: وضعیت ایدئولوژیک منجر به انجام اعمال قهری و اقدامهای سادهانگارانه در مدرسه میشود.
قائدی با طرح این مسئله که مدرسه هرگز نخواهد مُرد، گفت: والدین و حاکمان و معلمان به مدرسه نیاز دارند، بنابراین مرگ مدرسه به معنای مفهومی که ما میشناسیم نیست. مدرسه به دلیل خالیشدن از شایستگی یا تإکید بر حافظه به سمت مرگ میرود.
وی با اشاره به اینکه فهم آنچه تربیت را میمیراند مهم است، افزود: ناکارآیی مدرسه ناشی از فضای ایدئولوژیک است. ایدئولوژی به معنای دین، مذهب یا قومیت نیست. ایدئولوژی یعنی استفاده قطعی و مسلم از هرچیزی و در این فضای مجازی ایدئولوژیک به جز آنچه خود بگوید به چیزی پایبند نیست. در واقع در این فضای ایدئولوژیک میشود گفت مدرسه در حال احتضار است.
حبیب رحیمپور ازغدی، دانشجوی دکتری فلسفۀ تعلیم و تربیت و مدیرمسئول پایگاه خبری رب
حبیب رحیمپور ازغدی، که با موضوع «نهاد مدرسه در ایران چگونه با «روانشناسیبسندگی» اُتانازی میکند؟، سخنرانی کرد، گفت: در تجربه تاریخی ایران از مرگ نهاد مکتبخانه میتوانیم سخن بگوییم اما مرگ مدرسه که گویا نزد ایدهپردازان بر کژکارکردی مدرسه دلالت دارد، نیازمند این است که به لحاظ نظری مفهومپردازی دقیقتری شود. مسئله این است که ما چه نشانهای دال بر مرگ مدرسه داریم؟
مدیر تارنمای رب افزود: به دلیل این ابهام نظری، با عبارت مرگ مدرسه همراه نیستم اما میتوانم از وضعیت مرگبار سخن بگویم. رحیمپور ازغدی با اشاره به اینکه پرسش اساسی به خود سازۀ نظری مدرسه برمیگردد و باید به این دو سؤال در ظاهر پاسخیافته اما در واقع پاسخنگرفته، فکر کنیم که مدرسه چیست؟ و چرا هست؟، گفت: چرا از اُتانازی مدرسه، به دست گفتمان روانشناسی سخن میگویم؟ چون گفتمان و نرمافزار آموزشوپرورش در ایران بیش از هر چیزی به یافتههای دانش روانشناسی واگذار شده و از روانشناسی یک بهرهگیری و بهکارگیری ایدئولوژیک غیرانتقادی و بسندهانگار صورت میگیرد. باید از روانشناسی بهره برد؛ اما نباید در پردازش سازۀ مفهومی مدرسه به روانشناسی بسنده کرد.
بنا به عبارت استعاری مرگ مدرسه باید بگویم گویا در ایران، مدرسه بهمثابه یک نهاد بیمار، با گفتمان روانشناسی، بهمنزلۀ درمانگر، قرارداد اتانازی بسته است. برای مفهومپردازی دربارۀ مدرسه و پاسخ به این دو پرسش سرنوشتساز که مدرسه چیست و چرا هست؟ باید در کنار بهرهمندی از روانشناسی، از فلسفه و جامعهشناسی و تاریخ نیز بهره گرفت وگرنه نمیتوان نهاد مدرسه را شکل داد.
علیرضا صادقی، عضو هیئتعلمی گروه برنامه درسی دانشگاه علامه طباطبائی(ره)
دکتر علیرضا صادقی، عضو هیئتعلمی گروه برنامه درسی دانشگاه علامه طباطبائی(ره) و پژوهشگر آموزش چندفرهنگی، بحث خود را با عنوان «نظام مدرسهای چگونه ارتقا مییابد؟» در سه بخش اصلی ارائه کرد.
صادقی در بخش اول، با اعلام موضع خود در خصوص ایدۀ «مرگ مدرسه» با تکیه بر عنوان سخنرانی خود که «ارتقای نظام مدرسهای در ایران چگونه ممکن است؟» بود، مرگ نهادی و کالبدی مدرسه را ناممکن خواند اما برای مرگ ایده مدرسه دلایلی ذکر کرد. از جمله این دلایل عبارت بودند از: نتایج برخی از گزارشهای پژوهشها نشان میداد مدرسه نتوانسته است به معمولیترین کارکردهای خود که از جمله آنها انتقال میراث فرهنگی است، دست یابد. پژوهشهایی که نشان میداد دانشآموزان ابتدایی بسیاری از کتابهای شاعران را از نزدیک ندیدهاند و حتی بعضیها اسم آنها را نشنیدهاند.
وی، در بخش دوم به شرکای مدرسه اشاره کرد و از نظر شرکا و خروجیهای مدرسه عنوان کرد که هم دانشآموزان، معلمان، خانوادهها و حتی حاکمیت از کارکرد مدرسه ناراضی است و برای هر کدام شواهدی ارائه نمود.
عضو هیئتعلمی دانشگاه علامه طباطبائی(ره) در بخش سوم به دو نظریه عمده جامعهشناسی اشاره کرد و با مبنا قرار دادن نظریه سازگاری اجتماعی و بازسازی اجتماعی تبیین کرد، مدرسه نه در سازگاری اجتماعی موفق عمل کرده است و نه در بازسازی اجتماعی.
صادقی، در بخش پایانی، برای برونرفت از این معضلات دو پیشنهاد عمده ارائه کرد: ابتدا توجه به ایدۀ «آموزش و پرورش مرزی» و عملیاتیکردن آن در مدرسه را یادآور شد و سپس از مفهوم «مدرسه سازگار با دانشآموز» سخن گفت که در آن ویژگیهای این نوع مدرسه مشخص شده بود.
ابوطالب سعادتی، عضو هیئتعلمی و مدیر گروه علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه علوم، تحقیقات و فناوری
ابوطالب سعادتی، مدیر گروه علوم تربیتی دانشگاه علوم و تحقیقات در پانزدهمین نشست کافه خرد، با موضوع قرار دادن تفاوت مدارس شناختی و موفق به ارائۀ عناصر مدرسه موفق پرداخت.
وی گفت: ما در آموزش و پرورش نیازمند مدرسه موفق هستیم، مدرسهای که مبتنی بر خردورزی است. در مدارس شناختی که در حال حاضر داریم و برنامهریزیهایمان را بر آن اساس انجام میدهیم خیلی موفق نبودهایم.
وی افزود: البته ما خیلی هم شناختی کار نکردهایم و قسمتی از شناختی را در مدارس کار کردهایم. آنچه که در عمل انجام شده بیشتر شناخت مبتنی بر حل مسئله است، آن هم مسئلههای ریاضی و مسائل غیرمرتبط با امور زندگی است. مدرسه موفقی که من در مورد آن صحبت میکنم مؤلفههای مختلفی دارد.
سعادتی به پنج عنصر مدرسه موفق پرداخت و گفت: اولین عنصر مدرسه موفق، موضوع فلسفه این مدارس است. باید در فلسفه آموزش و پرورش ابتدا اهمیت و اولویت موضوع مدرسه را مشخص کرد و سپس به اهمیت تفاوتهای فردی، سبکهای یادگیری، سبکهای تفکر و ویژگیهای شخصیت دانشآموزان توجه شود.
عنصر دوم، معلمها هستند. آیا معلم در برنامهریزیها نقشی دارد؟ آیا حجم کتابها و زمان تدریس اجازه استفاده از روشهای نوین یادگیری به معلمان را میدهد؟، آیا صلاحیتهای حرفهای و ملاکهای شایستگی را دارند؟، آیا کافی هستند؟، کمبود معلم چگونه جبران میشود؟
سومین عامل موفقیت مدارس را در برنامهریزی درسی میدانم. آیا برنامه درسی بر نیازهای دانشآموز مبتنی است؟، آیا برنامهریزی طولانیمدت قابل انجام است؟ آیا برنامه موجود پروژهمحور هستند یا فرایندمحور؟.
موضوع بعدی، فضای آموزشی است. آیا متخصصین تکنولوژی آموزشی فضای موجود در مدارس را تأیید میکنند؟ آیا غربالگری دانشآموزان در مدارس قابل قبول است؟ آیا فضای آموزشی از لحاظ تنوع در فضاهای آموزشی است؟ آیا از هنر معماری در ساخت مدارس استفاده کردهایم؟ آیا امکانات آموزشی ما مناسب هستند؟
عنصر دیگری که باید به آن توجه شود موضوع دانشآموزان هستند. آیا دانشآموزان ما بانشاط هستند؟ آیا از مدرسه لذت میبرند؟ آیا استعدادهای همه جانبه آنها در مدرسه شکوفا میشود؟
سعادتی افزود: در نهایت مدرسه موفق مدرسهای است که در آن دانشآموزان اهمیت و اولویت دارند، معلم خوشحال و راضی است و شغل دیگری غیر از معلمی ندارد، حقوق کافی دریافت میکند، برنامههای درسی با هماهنگی معلمان و مبتنی بر نیاز جامعه و دانشآموزان تهیه میشود، برنامه فراین مدار است و درازمدت است و قائم به فرد نیست، مکانهای آموزشی بیشتر مبتنی بر طبیعت است و با معماری زیبا و امکانات نرمافزاری و سختافزاری کافی در اختیار دارند، تفاوتهای فردی آنها رعایت میشود و رشد اخلاقی و انسانی و خردوزی و تعالی دانشآموزان در اولویت برنامههای آن است و رقابتهای ناسالم و ویرانگر در آن وجود ندارد.
دکتر محمود مهرمحمدی، استاد بازنشسته دانشگاه تربیت مدرس
محمود مهرمحمدی در پانزدهمین نشست کافه خرد گفت: با استفاده از مفهوم «مرگ» در ترکیب مرگ مدرسه مشکلی ندارم. این ترکیب را معنادار ارزیابی میکنم اما برای فرار از دام مواجهه احساسی و ژورنالیستی با استفاده از ظرفیت برانگیزاننده مرگ، باید به واکاوی معنای مرگ در این تعبیر مرکب یعنی «مرگ مدرسه» پرداخت و به این سؤال پاسخ داد که این مرگ کدام مرگ است؟
وی افزود: در بازشناسی مفهوم مرگ در پیوند با نهاد مدرسه با محوریت ایوان ایلیچ، که میتوان او را پرچمدار این مفهوم در حوزه فلسفه تعلیم و تربیت دانست، از دو نوع مرگ با دو معنای متفاوت می توان سخن گفت: مرگ ایلیچی و مرگ غیر ایلیچی.
در مرگ ایلیچی مدرسه یک نهاد ذاتاً ضداجتماعی و البته فعال است که بهدلیل ماهیت فسادانگیزش باید کشته شود و به این مناسبت نه تنها سوگواری نباید کرد، که جشن انسانیت باید بپا کرد. مرگ غیرایلیچی مدرسه که شاید بهلحاظ تاریخی حتی مقدم بر طرح مفهوم مدرسهزدایی ایلیچ باشد و دست کم بتوان از دیویی و کتاب دموکراسی و تعلیم و تربیتاش بتوان بهعنوان یک اثر معرف و شاخص نام برد، نهاد مدرسه نه یک نهاد ذاتاً ضداجتماعی که یک نهاد عَرَضاً غیراجتماعی و البته قابل اصلاح شناخته میشود.
مهرمحمدی افزود: این نهاد مرده را باید به مصداق یخرج الحی من المیت (که در فرهنگ ما کاری خدایی است) احیاء کرد و از تبدیل آن به یک پدیده ضداجتماعی و نهایتاً حذف از صحنه جامعه ممانعت کرد. در این مفهوم از مرگ مدرسه، جشن انسانیت نه به مناسبت مرگ نهاد غیراجتماعی بلکه به مناسبت تولد مدرسه در وضعیت تکامل یافتهتر برگزار میشود.
مهرمحمدی با اشاره به اینکه به معنای غیرایلیچی مرگ وفادار است، افزود: تفسیر ایلیچی را بهلحاظ آسیبشناسی بسیار بدبینانه و از نظر ارائه طریق از یکسو رمانتیک و از سوی دیگر انارکیک میدانم. در مغرب زمین هم این ندا در گوشها طنین افکن نشد و مورد توجه قرار نگرفت.
وی افزود: در چارچوب انگاره مرگ مبارک غیرایلیچی در تاریخ تعلیم و تربیت ایران باید مرگ و تولدی که بیش و کم با انقلاب مشروطیت اتفاق افتاد را به رسمیت شناخت و تولد مدرسه مدرن را بهعنوان یک نهاد بهنسبت اجتماعی جشن گرفت. با پشت سرگذاشتن این چرخه مرگ و تولد با مجاهدتهای امثال رشدیه و باغچهبان، هم اکنون با دور جدیدی از چالش و فرصت مرگ و تولد مواجه هستیم تا نهاد غیراجتماعی کنونی را با مداخلۀ موثر به نهادی اجتماعی متحول سازیم. در غیر اینصورت و با اهمال در این زمینه نهاد مدرسه رفتهرفته بهعنوان یک نهاد «ضداجتماعی» وجدان و درک خواهد شد که سرنوشت محتوم آن همان حذف از ساحت جامعه است.
دکتر علیرضا صادقزاده، عضو هیئتعلمی دانشگاه تربیت مدرس
علیرضا صادقزاده در پانزدهمین نشست کافه خرد با اعلام این موضوع که مدرسه یک نهاد است و کارکرد آن باید به گونهای باشد که مدرسه بماند، گفت: مدرسه پدیده ای است که همواره در طول تاریخ بوده و پرسشی که از آغاز زندگی بشر وجود داشته این است؛ ما برای اینکه نسل جوان را آماده زندگی بکنیم، چه کردهایم؟
وی افزود: شکل طبیعی این موضوع خانواده است، اما زندگی مطلوب یک وجه اجتماعی دارد و خانواده نمیتواند در وجه اجتماعی کودک را آماده کند. پس مدرسه تأسیس شد. بچهها باید تجربه زیسته از زندگی مطلوب داشته باشند که یکی در خانواده اتفاق میافتد و دیگری در محیط مناسب و سازماندهی شده که کودکان و نوجوانان در آن تجربه زیستهای از مرتبهای از زندگی شایسته ومطلوب را داشته باشند.
به نظر من فلسفۀ وجودی مدرسه بیش از هر چیز آن است که لذت تجربه زیسته از مرتبهای از زندگی شایسته انسانی را برای متربیان در این فضای مناسب و سالم فراهم کند.
صادقزاده گفت: این فلسفه وجودی اقتضا میکند برنامه مدرسه را به جای آمادهشدن برای ورود به دانشگاه یا بازار کار، به سمتی ببریم که بچهها لذت نوعی زندگی شایسته انسانی را خصوصاً در ابعاد اجتماعی آن درک کنند و شایستگیهای پایه و لازم برای زندگی شایسته فردی و خانوادگی و اجتماعی در آینده را کسب نمایند.
مشکل مدارس ما هم اکنون در این است که زمینۀ کسب این گونه شایستگیهای پایه را برای دانشآموزان فراهم نمیکنند. تلاش ما به جای تشکیک در اصل وجود مدرسه باید اولا معطوف به تعیین مجموعهای از شایستگیهای پایه و مشترک برای زندگی انسانی و مطلوب، بهعنوان کارکردهای مدرسه، و توافق نسبت به آنها و ثانیاً تحول مدارس موجود در جهت کسب این شایستگیهای پایه باشد.
دکتر علی لطیفی، عضو هیئتعلمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه قم
علی لطیفی در ابتدا با نقد عنوان کتاب، گفت: عنوان این کتاب نسبت به هدفی که از کتاب قصد شده بود، عنوان خوبی نبود و میتوان گفت عنوان به هدف کار خیانت کرد. ما وقتی میدانیم در جامعه نسبت به برخی مسائل حساسیتهایی وجود دارد، باید ادبیات و مواجهه خود با چنین مسئلههایی را محتاطانهتر پیگیری کنیم.
ما در این مسئله ضعفهای بنیادین داریم، لکن چنین مواجهههایی در فضای عمومی، مانع آن میشوند که در فضایی آرام، دربارۀ این مسائل اساسی به درستی بیندیشیم.
لطیفی سپس با طرح این دو سؤال اصلی که نظام آموزش مدرسهای چیست و وجه ضرورت و چرایی آن کدام است، گفت: نظام آموزش مدرسهای پدیدهای مدرن است که به تدریج از قرن ۱۹ در غرب مدرن شکل گرفت و همگانیبودن، دولتیبودن، الزامیبودن و رایگانبودن، مهمترین مؤلفههای آن هستند. بنیاد این نظام، در جهت تأمین آرمانهای جامعه ما بعد رنسانس شکل گرفت که میتوان دو مفهوم خودبنیادی یا سوبژکتیویته و خودآیینی یا آتونومی را در هسته این آرمانها در نظر گرفت.
وی افزود، غرب حتی هنگامی که به نقد نظام آموزش مدرسهای رو آورد، برپایه همین آرمانها و با اتکا به همین دو مفهوم بود که آن را نقد کرد، درحالی که پرسش ما به عنوان ایرانیان مسلمان باید این باشد که آیا واقعاً ما هم به دنبال خودآیینی و خودبنیادی هستیم و میخواهیم از این پایه، به نقدنظام آموزشی بپردازیم؟ به نظر میرسد این پرسش برای ما، پرسشی اساسی پیش از پرداختن به نقد نظام آموزش مدرسهای است و باید ببینیم بر اساس بنیادها فهممان از اصل قضیه چیست؟
اسماعیل آذرینژاد، فعال حوزه کتاب و کتابخوانی
در انتهای نشست کافه خرد، اسماعیل آذرینژاد به طرح تجربه زیستهاش از زندگی با دانشآموزان روستا پرداخت و گفت: وقتی وارد دهدشت شدم احساس کردم استانم یک استان محروم است.
راه برونرفت از محرومیت دانایی و توانایی است. دیدم روستا کمترین ظرفیتها و بیشترین محدودیتها را دارد. آن جا کار را شروع کردم و گفتم با چه کسی کار کنم؟ دیدم کودکان بهترین و بیشترین ثروت هستند. گفتم با چه ابزاری کار کنم؟ دیدم کتاب و قصه بهترین وسیله است.
آذرینژاد با اشاره به منفعلبودن دانشآموزان در روستا، افزود: سفرهای روستایی خود را آغاز کردم. ابتدا ماهی یکبار بود اما کمکم ادامه دادم و در ماه چندین بار سفر کردم تا به سفرهای هفتگی رسیدم. دیدم بچهها در مدرسه فعال نیستند. در مدرسه بچهها در راستای نیازهایشان چیزی یاد نمیگیرند. بچهها به شدت تنبیه میشوند. با بچهها زیر درخت بلوط نشستم و قصه خواندم. نه کامپیوتری داریم و نه هیچ ابزار آموزشی دیگری. با بچهها فقط قصه میخوانیم و نمایش اجرا میکنیم. به بچهها جسارتداشتن را یاد دادم تا بتوانند در مورد خودشان صحبت کنند.