۱۵ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۵ آبان ۱۴۰۳ - ۰۹:۰۷
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۵۳۴۰۴۴
تعداد نظرات: ۱۴ نظر
تاریخ انتشار: ۱۲:۰۵ - ۲۷-۰۱-۱۳۹۶
کد ۵۳۴۰۴۴
انتشار: ۱۲:۰۵ - ۲۷-۰۱-۱۳۹۶
یادداشت اجتماعی در لا به لای بحث های سیاسی

عزت نفس ؛ این مرغ از بام هامان پریده است؟!

به این بادمجان دور قاب چین های پیرامون برخی کاندیداها نگاه کنید. آنها که فردا اطراف ستادها پرسه می زنند، نه برای آنکه دل در گرو کشور دارند، بلکه در طمع پاره استخوانی، میزی، لقمه ای ....
عصر ایران؛احسان محمدی- سال 85 در برگزاری یک همایش ملی نقش کوچکی داشتم. مدیران   و معاونان چند دستگاه اداری آمده بودند هتل المپیک. موقع نهار که سلف سرویس بود، می دیدم چطور مدیرکل یک استان با غذایش همزمان دوغ، نوشابه، آب معدنی و دلستر لیمویی می خورد.

 از هرکدام جرعه ای. حریص. با عجله. مثل کسی که به او گفته باشند فقط ده دقیقه وقت داری و بعد میز را جمع می کنیم!

 مشابه همین تجربه را در یک سمینار بین المللی در قشم داشتم. یکی دو مدیر برجسته و سرشناس_ از اینها که یک عده همیشه آقای دکتر! آقای رئیس! گویان دور و برشان می پلکند و می گویند: چه سری! چه دُمی! عجب پایی! و آقای رئیس نگاهی زیرچشمی می اندازد یعنی خودمان می دانیم!.. _ دیسی برداشته بودند و میگو و زرشک پلو و قورمه سبزی و جوجه کباب و ماهی سرخ کرده و ... را می ریختند روی هم و رفتند گوشه ای شروع کردند به خوردن. معده من تعجب کرده بود!

 سال هاست با خودم می جنگم که هرچه ندارم عزت نفس داشته باشم. گاهی شاید یادم رفته است و خطا کرده ام اما هر روز تمرین می کنم که چشم تنگ و حریص نباشم، مثل مدیرکلی که دو دوغ توی یخچال اتاقش در هتل قایم کرده بود!...البته که غذا و سفره فقط یک مثال است و عاقلان به یک اشاره ابرو قصه هفت شهر عشق را می دانند.

از دیدن آدم هایی – هر کس که می خواهد باشد- حریص و گدا طبع که دستشان به دهان شان می رسد اما برای گرفتن غذای نذری، غذای مفت، غذای سلف سرویسی یورش می برند فراری ام.

آدم هایی که برای گرفتن یک پُست کوچک، یک میز مضحک، یک پاداش حقیر رفیق شان را می فروشند، روح شان را می فروشند، عزت نفس شان را می فروشند به اندازه یک کروکودیل گرسنه خطرناک هستند. آنها سر فرصت شما را هم می خورند، می فروشند!

به این بادمجان دور قاب چین های پیرامون برخی کاندیداها نگاه کنید. آنها که فردا اطراف ستادها پرسه می زنند، نه برای آنکه دل در گرو کشور دارند، بلکه در طمع پاره استخوانی، میزی، لقمه ای ....

سفره مان را کمی کوچکتر بچینیم اما شخصیت مان را برای یک لقمه نفروشیم. برای یک موفقیت حقیر. یک پله بالاتر نشستن. این شعار نیست. باور قلبی من است که گرسنه هم خوابیده ام اما مجیز نگفته ام و نمی گویم. دست کم تا اطلاع ثانوی!

به قول دوست نازنینی «کاری که چلوکباب می کنه، نون و پنیر هم می کنه!»

 شاید «عزت نفس» نام اعظم خدا باشد.
برچسب ها: عزت نفس
ارسال به دوستان
انتشار یافته: ۱۴
در انتظار بررسی: ۲۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۱۴ - ۱۳۹۶/۰۱/۲۷
5
55
99 درصدمان همین هستیم که گفتی...
خلایق هر چه لایق....
یک شهروند معمولی
Netherlands
۱۲:۲۱ - ۱۳۹۶/۰۱/۲۷
2
56
چقدر خوب نوشتین
انشالا خودمون جرئی از این ادم ها نباشیم و همیشه از شر ادم های این چنینی دور باشیم
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۲۲ - ۱۳۹۶/۰۱/۲۷
2
61
درود به شرفت. نمیخوام توهین کنم ولی اون عزیزی که گفته بود یارب مبادا آنکه گدا معتبر شود مصداق بارز همین ها هستن که حالا با رانتی اختلاسی چیزی به جایی رسیده اند اما اون خوی گداییشان همراهشان است.
علی
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۳۴ - ۱۳۹۶/۰۱/۲۷
1
49
این روحیه در تربیت ما ریشه دارد. وقتی بچه برای گرفتن نان در صف می‌ایستد و پدر او را به دلیل این رفتار «بی‌عرضه» خطاب می‌کند و نایستادن در صف را «زرنگی» می‌داند، قطعاً آن فرزند در آینده برای «بی‌عرضه» خطاب نشدن دست به خیلی کارها می‌زند
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۴۱ - ۱۳۹۶/۰۱/۲۷
1
39
هزار احسنت به این دست نوشته زیبا
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۵۰ - ۱۳۹۶/۰۱/۲۷
1
31
چقدر این نوشته به باور دهها ساله ام قرین است. هیچ چیز معادل عزت نفس و کرامت انسانی آدمی نیست. اما صد افسوس که جامعه رو به سمت دیگر دارد...
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۰۸ - ۱۳۹۶/۰۱/۲۷
39
4
حرفات درست ولی شما چرا برای یک سمینار ایقدر بریز بپاش داشتی. میگو، قورمه سبزی، ماهی سرخ شده، جوجه کباب، زرشک پلو و دست آخر هم و...
پاسخ ها
ساسان
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۳:۳۳ - ۱۳۹۶/۰۱/۲۷
شما اصلا موضوع رو متوجه نشدي استاد. گفت در برگزاري همايش نقش كوچكي داشتم.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۱۶ - ۱۳۹۶/۰۱/۲۷
1
11
فارغ از پیام متن که روشن هست و جای ابهام نیست قلم زیبایی دارید جناب محمدی،این مقاله ها معمولا توی ایران فقط توی روزنامه ها منتشر میشه وکمتر توی سایت های خبری و تحلیلی .نوشتار برخواسته از عزت و کرامت دارید، در حوزه سیاست ،اقتصاد و ورزش و... . از مقاله ای که در دفاع از مهدی رحتمی در برابر کمیته انضباطی نوشتید تا گورخواب ها و حادثه پلاسکو و... همه و همه جذاب بودند و حقیقت محض و تلخ. حتی قلم هم ذکات داره و شما دارید ذکات قلمتون رو میدید و به قول مهران مدیری قلم رو نمیفروشید . پایدار باشید در این راه
اردلان
United Kingdom of Great Britain and Northern Ireland
۱۳:۱۸ - ۱۳۹۶/۰۱/۲۷
1
12
درووود بر اقاي محمدي عزيز
خوشمان آمد ... مخصوصاً قسمت مربوط به خورن رو خيلي خوب گفتيد
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۳۷ - ۱۳۹۶/۰۱/۲۷
1
12
براي اولين بار در طول سالها وب گرديهايم مرا وادار به تحسين كردي .... افرين
فرهاد
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۰۹ - ۱۳۹۶/۰۱/۲۷
1
11
درود فراوان
ناشناس
France
۱۵:۰۰ - ۱۳۹۶/۰۱/۲۷
8
2
اقای احسان خان محمدی!راستش منهم گاهی شبها گرسنه خوابیده ام و گاهی سعی میکنم کیفیت خوراکم خوب باشد تا کمیت اش ولی روزگار ناخواسته مارا دارد می بلعد و ما نیزاز گرگهایی که در گوشه و کنار به طمع به چنگ آوری لقمه ای کمین کرده اند هراسان سعی میکنیم لقمه ای بکشیم!این چند روز دنیا را باید با تعامل گذراند و نه با ترس!
مرتضی علی عسکری
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۳۳ - ۱۳۹۶/۰۱/۲۷
1
14
عالی می نویسی آقای احسان محمدی واقعا" از مطالب که می نویسی استفاده می کنم مخصوصا" از روزنوشت ها موفق و سربلند باشی دوست دارم