عصرایران؛ حمیدرضا عاطفی* - موضوع برگزاري كنسرت در اين روزگار مشكل حكايتي است كه بسيار جاي تامل و تعمق دارد. در جايي كه جمع كردن چند صد نفر حتي با لطائف الحيلی چون اعطای جايزه و دادن بسته هاي تشويقي و... كاري است بسيار مشكل و غالبا با هزينه هاي گزاف مواجه است. حضور چندين هزار نفر در كنسرت آن هم با پرداخت هزينه سنگين بليت و تحمل مشكلات رفت و آمد و ترافيك و غيره و دست آخر نشستن بر صندلي هاي سخت و ناراحت براي چند ساعت به قول استاد ناظري شبيه به معجزه است و البته كه اين اعجاز از معدود هنرمنداني بر مي آيد كه شهرام ناظري يكي از اين نادره هاي دوران است .
ناظري نزديك به چهاردهه اين ويژگي را داراست؛ شوخي نيست ! چهل سال نگه داشتن چند نسل متوالی از مخاطبان با همه تغيير و تحولات زمانه و تغيير ذائقه شنيداري و نازل شدن سطح فرهنگ شنيداري و... و ساختن آثاري منيع و ماندگار كه علاوه برإقبال عمومي مورد تأييد استادان و خواص موسيقي قرار گيرد كاري است بس سترگ و ستودني ؛ اينكه خيل علاقه مندان شيفته و تشنه فرهنگ اصيل در سراسر ايران از پس خاكستر ساليان و در شرايط دشواربراي نيوشيدن آثار ماندگار و تاثير گذار هر هزينه ای را پرداخت نمايند جلوه ديگري از همان معجزه به شمار مي آيد که این خود یک الگوی ارزشمند است.
اتفاقا با توجه به حجم کنسرت ها در یک دهه گذشته که هر سال رو به فزونی نهاده است به نظر می رسد باید با ارزیابی بخش های مختلف یک کنسرت اعم از محتوا ، کیفیت اجرائیات ، میزان احترام به مخاطب و... ارزشگذاری صورت پذیرد و برخی کنسرت ها را به عنوان الگو به مردم و به ویژه فعالان فرهنگی و هنری معرفی کرد.
اخيراً كنسرت ديگري از استاد ناظري و اين بار به همراه فرزند برومندش به عنوان "فصل نو" از آلبوم" ناگفته" در حال برگزاري است ؛ در واقع اين سال دوم همكاري رسمي اين پدر و پسر در ايران است و اين بار برخلاف كنسرت هاي اواخردهه هفتاد كه حافظ فقط نوازنده اي از گروه كنسرت استاد بود اينك او مهره اي تعيين كننده و فردي تاثيرگذار و به عنوان آهنگساز ، تنظيم كننده و در واقع محور اصلي اجرا و ... مسوليت كلي برنامه را برعهده گرفته است.
البته اين اتفاق در حال حاضر في النفسه نه خوب است و نه بد ! نه خوشحال كننده است و نه تاسف بار... ولي در آينده اي نه چندان دور مي تواند هر كدام از دو روي اين سكه ها باشد!
سال گذشته كه براي نخستين بار شاهد برگزاري كنسرت ناگفته در تالار كشور بودم تحت تاثير قرار گرفتم و از توانايي ها ، نازك خيالي ها و حتي صداي حافظ ناظري مشعوف شدم و در ذهن و ضمير خود هنرمندي با قابلیت و قلندري تيغ در دست را به جرگه هنرمندان و أهالي تاثيرگذار فرهنگ افزودم كه مي تواند پتانسيل بالقوه اي براي فرهنگ و هنر اين مملكت به حساب آيد.هنرمندی که در آینده نزدیک یا می تواند برای اوج گیری هنر ایران در سطح ملی و حتي فراملی خطر کند و یا برای آن خطر باشد!
بلافاصله يادداشتي هم كه تا حدودي در ورطه احساسي خوشایند غلتيده بود نوشتم اما به چاپ نسپردم و دليل هم داشت. مصاحبه ها و نقل و قول ها و حرف و حديث هاي بي شمار وگاه تاسف بارآنچنان پيرامون حافظ را فراگرفته بود که كه شايد در طول تاريخ رسانه ما بي سابقه می نمود... اين مسأله مهمترين عاملي بود كه مرا از انتشار آن مطلب منصرف كرد چرا كه آنقدر سخنان بي مايه و نيش و كنايه و محاجه و مجادله از همه سو و همه جا روان بود كه آن يادداشت هم در صورت انتشاردر همان ساحت سخیف تحليل مي رفت و شايد نتيجه معكوس ميداد.
داستان آن اتفاقات بسيار گسترده و چند وجهي و در حقيقت منشور گونه است که نقلش حدیث هفتاد من کاعذ خواهد بود ولی نگارنده اين مطلب از آغاز و از چند ماه پيش از شروع جبهه بندي ها و كدورت ها با خواندن مقاله و نقد استاد هوشنگ كامكار در جريان قرار گرفت. مخالفت با چاپ آن نقد و متعاقبا مخالفت با برخي فرازهاي جوابيه حافظ قبل از چاپ در خاطرات و حاشيه نگاري هايم محفوظ است ؛ اما چه توان كرد كه و ...این ماجرا بماند تا فرصتی دیگر.
و اما شاكله اصلي و أساسي كنسرت اخیر در فضاي باز برج ميلاد تقريبا همان كنسرت قبلي و مبتني بر آلبوم ناگفته با تغييراتي در چند قطعه و تصنيف است.
پر واضح است که شرايط و فضاي كنسرت اساسا با مختصات آلبوم متفاوت است و اتفاقا يكي از ويژگي هاي بارز استاد ناظري با ديگران شم تيز و هوشمندي شگفت انگيز ايشان در طراحي و تدوين برنامه اي ويژه و خاص كنسرت است . مخاطب شناسي ، دقت و توجه به ظرايف و ويژگي هاي يك كنسرت موفق با توجه به شرايط محيطي به طوري كه مخاطبان از قشرها و سنين مختلف را ميخكوب كند از تخصص هاي بي نظير و يا كم نظير ناظري است ؛ از زاويه ديگر اين نگاه را مي توان منبعث از احترام گذاشتن به مخاطب و به نوعي تلاش براي جلب رضايت آنها معني كرد. با توجه به كنسرت هاي اخير که با مسئولیت حافظ برگزار شده مي توان اين خصيصه را نيز براي وي برشمرد.
سازبندی و استفاده از سه ساز کششی ، دو ساز کوبه ای و دو ساز زخمه ای و بهره بردن از آواز کر کلاسیک، نشان از هوشمندی و تفکر حساب شده آهنگساز و تنظیم کننده دارد كه کامل ترین صدا را برای اجرای این قطعات با کمترین ساز و نوازنده ارائه داده است به گونه ای که با این ترکیب به جرات می توان گفت با اجراي بدون نقص قطعات، مخاطب را از نظر تركيب صدا ، رنگ آمیزی ، ایجاد توناليته هاي متنوع به لحاظ فرهنگ صوتی و هماهنگی و... کاملا اقناع می کند. هرچند با توجه به فضای باز اشکالاتی در بالانس صدا، شدت بالا(حجم) نا متناسب و مواردی ازاین دست وجود داشت كه بعضا تاثيرات نا مطلوبي بر نوانس گروه و احساس شنيداري مخاطب داشت و يكي از نواقص اصلی کار محسوب می شد.
یکی از نقاط درخشان این کنسرت قابليت و توانايي بالاي نوازندگان است که همگی از بهترین ها انتخاب شده اند و جالب اینکه تک تک آنها در این برنامه نقش کلیدی ایفا می کنند؛ یعنی نبود هرکدام از آنها آنچنان خلا مشهودی برای اجرا در پی دارد که کنسرت حتی بدون یک نفر از آنها تقریبا نشدنی است. در این بین نقش کوبه ای ها نقشي عليهده و محوري است؛ فضا سازی ویولنسل ، ویولا و ویولن و اجرای ملودی ها در تصانیف و قطعات که در گام مینور و با دقت خاصی تنظیم شده به خوبی نقششان را ارائه داده اند اين فضا سازي در آواز اصفهان و در کنار آواز استاد بسیار زیبا دلنشین و گوشنواز تَر مي شود.
و اما آواز در این اجرا مثل اغلب كنسرت هاي إيراني نقش اصلي را به عهده داشت. به واقع نام شهرام ناظری مترادف و عجین با آواز است؛ ناظری ناظری است و نیاز به معرفی و تعریف ندارد؛ آوازی متفاوت و یگانه که در این چهل سال شنیده شده و همواره تا عمق جان شنونده نفوذ کرده و می کند ، در این برنامه نيز ارتباطي عميق با مخاطبان برقرار كرد. شايد بتوان در اين زمينه به نقطه ضعفي در انتخاب شعر آتشي در نيستان در اين كنسرت اشاره كرد كه به عنوان اثري نوستالژيك سالها در قالب اثري ريتميك در ذهن و ضمير مخاطبان نقش بسته و در قالبي ديگر هرچقدر هم زيبا خوانده شود به مذاق كمتر كسي خوش مي آيد و فرقي هم نمي كند در خصوص ديگر آثار هم همين است مثلا آرائه شعرتصنيف اندك اندك هم در قالبي ديگر هرگز خوش نخواهد نشست.
اساسا آواز در موسیقی ایرانی حکایت دیگری دارد که باید به طور جداگانه و مفصل در باره نقش آن در چنین برنامه های تلفیقی پرداخته شود.
امارخداد مهم اين كنسرت(ناگفته كه از سال گذشته آغاز شده است) آواز خواني حافظ در کناراستاد است ؛ قبل از هرچیز باید به شجاعت و جسارت این جوان درود فرستاد که شانه به شانه پهلوان آواز، در مقابل چشم و گوش چند هزار مخاطب می خواند و بدين سبب فرصت مقایسه را برای آنها به رایگان پدید آورده است و حقيقتا این شجاعت تنها از حافظ بر می آید که بی محابا و در اوایل خواندن رسمی اش در کنسرت، تن به این امتحان سخت می دهد.
قبل از اشاره به سطح توانایی و اجرای حافظ در این کنسرت ابتدا باید به چند نکته در این باره اشاره کنم؛ حافظ قبل از ورود به دنیای آواز باید تکلیف خودش را با "آواز" و نسبت اش را با این شاخصه هنر ملی ایران مشخص کند که آیا اساسا می خواهد یک خواننده ششدانگ آواز سنتی (با توجه به تعریف موسیقی آوازی و ردیف دستگاهی) باشد یا به آواز فقط به مثابه یک خط در آهنگسازی نگریسته و آن را در جایگاه وکال در موسیقی کلاسیک و رنگ آمیزی کننده در فضای کنترپوان می نگرد؟ آیا برای آواز کارکردی در نهایت مثل نقش تحریرهای مقطع خودش (ها ها هه هه ) در آلبوم ناگفته متصور است و یا نه آواز را مثلا در پایه و مایه آواز استاد ناظري و مثلا همین آواز مثنوی افشاری در این کنسرت اخیر هم كه خودش هم نفس به نفس پدر خواند ،می پسندد و به آن نیازمند است؟!
به عبارت دیگر حافظ باید دیدگاه خود را درباره آواز و نقش آن در آثارش بازخوانی و در صورت لزوم اصلاح کند؛ نگاه فردی با این تحصیلات و این نوع نگرش و با این اثر و با این کنسرت به آواز تقریبا معلوم است هرچند که خودش به وضوح از آن پرده برنداشته و علی رغم صدها مطلب و مصاحبه و مقاله به صراحت دیدگاهش را اعلام نکرده است اما تا حدودی و به فراست می توان برداشت وی را از نقش آواز در آثارش دریافت. در جایی که استاد ناظری با نهایت احساس و شوریدگی عیان، واژه به واژه اشعار ومعانی آن را که از سویدای جان درک شده با خوانش خویش ادا و مفاهیم را به روانی آب زلال القا می کند ودر این مسیر حتی از حرکات سر و دست و اجزای صورت بهره می گیرد و با متر و ريتم دروني دقيق، جملات آوازي را تدوين مي كند به نظر می رسد حافظ مسير سختي را در زمينه آواز پيش رو دارد و همه اين مسائل وظيفه حافظ را در ساخت اثر بعدي بسيار حساس تَر و خطيرتر از نخستين آثرش كرده است.
قطعا با نگاه موسيقي كلاسيك به آواز إيراني كه معمولا براي آواز رسالتی بیش از ادای اجزای صدا (نت بر روی پارتیتور) برای کلمات قائل نیست نمي توان از تمامي ظرفيت هاي موسيقي آوازي ايران بهره برد البته رسيدن به پختگی و قوام صدای استاد ناظري به سادگي ميسر نيست و به طور قطع حافظ هم هرگز چنين ادعايي نخواهد داشت هرچند در اين كنسرت و در اجرای آواز بسیار ژوست و توانا از اجرا و خوانش اشعار و تحريرها بر آمده است.
یکی دیگر از برجستگی ها و ویژگی های این کنسرت دکور و صحنه پشت استیج برنامه است که قرابت خاصی با مضمون و محتوای برنامه داشته ودر واقع با تفکرات غالب بر آثار و قطعات، همخوانی و سنخیت سنجیده ای دارد و این نکته نیز یکی دیگر از همان تلاش های ارزشمند در راستای احترام به مخاطب بود که در آغاز این مطلب به آن اشاره شد.
مجموع این اتفاقات است که برخی از مخاطبان با علاقه برای دیدن این کنسرت گاه با هزينه فراوان برای سه شب متوالی حضور می یابند و باز برای دیدن مکرر برنامه اشتیاق دارند .
در پایان ضمن تبریک به دست اندرکاران این کنسرت موفق با همه انتقادات موجود ازجمله حرف و سخن مطول در طول برنامه باید این برنامه را به عنوان یکی از کنسرت های تاثیرگذار سالیان اخیر با بیش از بیست هزار مخاطب مشتاق و علاقه مند به شمار آورد و اجرای آن را به عنوان اتفاقی فرهنگ ساز به فال نیک گرفت؛ باشد تا مسئولان فرهنگی وهمه سیاستگذاران فرهنگی کشور به خود بیایند و از هنرمندان برجسته و فعالان عاشق ارتقای فرهنگ و هنر ملی ایران حمایت ها ی لازم را صورت بخشند.
* نویسنده و منتقد حوزه موسیقی