عصر ایران؛ مرتضی نظری*- کافی است واژه هایی مانند «توسعه» و «موانع توسعه یافتگی
ایران» را در گوگل جست و جو کنیم. فارغ از انبوه محتوا، یک نتیجه تأمل برانگیز پیش
روی ما خواهد بود و آن، اشتهای عجیب برای پرداختن به «موانع توسعه یافتگی در
ایران» و مسایل پیرامون آن است.
هنگامی که به محتوای این مطالب و سایت ها رجوع می
کنیم درمییابیم بخش اعظم آنها در یک چارچوب و یا کپی برداری از یک سری مقالات و
سخنرانی های البته ارزشمند اما تکراری است.
نتیجه جالب تری که نگارنده طی این سال
ها مشاهده کرده، اشتیاق مفرط علاقمندان مسایل ایران برای آرشیو کردن مقالات مرتبط
با موانع توسعه یافتگی در سایت ها و بلاگ ها است.
به عبارت ساده آنچه به فراموشی
سپرده شده، پیام اصلی این مطالعات است. اینکه بالاخره چگونه باید بر این وضعیت
چیره شد؟ راه حل چیست؟ وظیفه "من شهروند" چه می شود؟
بیان این مقدمه از این بابت بود که هرگز قصد نداریم مطالبی برای اضافه شدن به این آرشیو تولید نماییم و امیدواریم یادداشت حاضر نیز دچار این بلیه رایج نشود؛ بلیه ای که عجالتاً آن را «مدلینگ موانع توسعه» می نامم. بخوانیم: برخورد نمایشی و ژست ناراحت گرفتن از توسعه نیافتگی!
به تازگی در یکی از نشست های «کافه خرد» (cafekherad.ir) که به همت جمعی از علاقمندان
فرهنگ و توسعه و صاحبنظران تعلیم و تربیت کشور برپاشده بود، شرکت داشتم.
دکتر حسن
عشایری - عصب شناس مشهور- یکی از میهمانان ویژه این برنامه بود. ایشان با احترام
از استاد آلمانی خود یاد کرد و به درسی از وی با این مضمون اشاره داشت که اگر شما
به عنوان یک دانشگاهی، توانستید آخرین یافته علمی رشته خود را برای مادربزرگ بی سوادتان
تعریف کنید و مطلب را به او منتقل کنید، موفق بوده اید!
شاید سخن تلخی باشد اما اکثر آثار تألیفی، سخنرانی ها، مقالات و میزگردها درباره توسعه یافتگی ایران حقیقتاً برای مردم عادی و شهروندان که «مخاطبان مستقیم توسعه» هستند، نیاز به ترجمه دارد.
در سلسله یادداشتهای"درنگی بر موانع توسعه یافتگی ایران" موانع توسعه را نه از پشت عینک نظریات توسعه و چارچوب های آکادمیک بیگانه با زندگی بلکه با زبانی ساده و عینی به تصویر خواهیم کشید و البته حتماً بر این نکته پای می فشاریم که هرگز ادعای «سخن آخر» را نداریم و پنجره نقد و نظر به روی خوانندگان عزیز و گرانمایه باز است.
اولین مانع توسعه یافتگی، همین است.
اینکه آنقدر غرق در مفهوم پردازی و واکاوی علمی و فلسفی توسعه بشویم که اصل موضوع
به حاشیه رود. ما بیشتر به ذهنیات گرایش داریم و کمتر توان تبدیل ایده های
خود را به عمل داریم.
ما شدیداً با انباشت نظرات مواجه شده ایم و به نظر می رسد
به موازات رشد مقالات و کندوکاوهای ذهنی به همان میزان از حوزه عمل و کاربرد فاصله
می گیریم. به عنوان مثال رشد بی رویه مقالات علمی پژوهشی در کشور گواه همین
مدعاست. مقالات علمی پژوهشی یا باید توان اشاعه و تکثیر پیدا کنند یا به ایده
نوآورانه ای برای تجاری سازی و کاربرد تبدیل شوند که متأسفانه نزدیک به صد درصد مقالات
منتشره در کشور ما از مرحله انتشار فراتر نمی روند و فاقد ظرفیت لازم برای تجاری
سازی و یا اشاعه هستند.
شاید اشاره به یک حکایت واقعی، خالی از لطف نباشد:
سال ها قبل یک استاد برجسته مطالعات توسعه از کشوری اروپایی برای شرکت در یک کنفرانس علمی به هند رفته بود. در مدت اقامت وی، یک مصاحبه رادیویی برای این چهره علمی ترتیب دادند. خبرنگار ضمن اینکه دائماً مشغول رفع خرابی میکروفن بود و در همان حال از استاد سوال میپرسید که: جناب پرفسور! لطفاً بفرمایید چه الگویی برای پیشرفت و توسعه یافتگی ما بهتر است؟ ملت ما باید چه مسیری را طی کند که زودتر به توسعه و قله های پیشرفت دست پیدا کند؟ و ...
پروفسور نگاه تأمل برانگیزی به خبرنگار گفت: «شما اولین کاری که باید بکنی، این است که همین خرابی میکروفن را درست کنی! شما از همین جا شروع کن، بقیه کارها درست می شود!»
نخستین مانع پیشرفت، سرگرم شدن به مفهوم پردازی های پی در پی درباره توسعه است.
شوخی نیست! ما بیش از یکصد سال است درباره اینکه «چرا غرب پیش رفت و ما عقب ماندیم؟» حرف می زنیم. البته باید اعتراف کرد که این حرف ها همه به غایت زیبا و عالمانه است اما با عرض پوزش از خودمان، «فقط حرف می زنیم!»
در خلال همین سال ها که ما خودمان را به نمایش توسعه و سخن گویی پیرامون عقب افتادگی، موانع پیشرفت و غیره مشغول ساخته ایم، دیگرانی که در اطراف ما هستند و وسعت سرزمینی آنها به یک استان ما هم نمی رسد، کار کرده و فاصله ای بسیار با ایران پیدا کرده اند.
سرگرم شدن به تعاریف پر آب و تاب توسعه، شرح و تفسیر مدل
های توسعه، دسته بندی های رنگارنگ از نظریات و رویکردهای توسعه، برپایی سمینارهایی
با شرکت میهمانان داخلی و خارجی برای اینکه فقط بگوییم توسعه باید پایدار باشد و
انسان و محیط زیست پاس داشته شوند و بازهم مرور و تکرار موانع ساختاری، اقتصادی و
فرهنگی توسعه و تکرار و تکرار مباحث یکصدساله اخیر!
اینها همگی می تواند مانعی بر
سر راه توسعه بوده و به ضد خود تبدیل شوند.
عملی شدن برنامه های پنج ساله توسعه که مقبول عمده گرایش های فکری، سیاسی و اجتماعیست و اکنون به ششمین منزل خود رسیده، باید به یک مسولیت اجتماعی تبدیل شود. فراموش نکنیم که توسعه فقط یک مفهوم نیست. کدام کشور توسعه یافته را سراغ داریم که این قدر درباره توسعه حرف بزند؟ ما از انقلاب مشروطه تا الان داریم به توسعه فکر می کنیم! فضای عمومی جامعه و فرهنگ سازمانی حاکم بر دستگاه های کشور را باید به جای سرگرم کردن به تعریف و توصیف از توسعه به سمت برنامه های توسعه متمایل کرد.
جریان توسعه در کشور ما به جای آنکه مسیری برای طی شدن باشد، به تریبونی برای وعظ و خطابه تبدیل شده است؛ توسعه یک امر نصیحتی نیست، جاده ای پیمودنی است.
شاید بیراهه نباشد اگر بگوییم توسعه مثل اخلاق عملی است. سالکان طریق، اخلاق را مسیری برای شدن و پیمودن می دانند نه موضوعی برای توصیف کردن.
توسعه با سخنرانی و مقاله نویسی به دست نمی آید. توسعه یعنی حرکت از نقطه « آ » و رسیدن به نقطه « ب ». ولی ما مدام از نقطه های ب و ج و د و جلوتر حرف می زنیم حال آنکه عملاً در همان نقطه " آ " ایستاده ایم و آنچه رخ نداده حرکت است.
تنها خاصیت سخنرانی و تولید محتوا درباره توسعه برای آگاهی اذهان عمومی و آماده کردن مردم مفید است اما نه همچون ما که بیش از صد سال است مشغول سخنرانی درباره «خوب و ضروری بودن توسعه!» هستیم.
هانس ماگنوس انسنس برگر، نویسنده و ادیب شهیر آلمانی در توصیه جالبی به نخبگان و مدیران آلمان پس از جنگ جهانی دوم می گوید: "در تالارهای گرم و راحت سمینارها، خیرخواهانه ترین نیت ها هم راه به جایی نمی برد، چرا که هیچ انسانی نمی تواند با قاطعیت بگوید وقتی پای عمل به میان آمد، چه رفتاری پیش خواهد گرفت."
این که چرا واکاوی های نظری و فکری یکصدساله ما درباره توسعه کمتر به تحول انجامیده، شاید به این دلیل باشد که همگی این تحقیقات مربوط به «چیستی و چرایی توسعه نیافتگی» است نه «چگونگی فائق شدن بر آن».
همه از کوچک تا بزرگ می دانیم چرا وضع اینگونه است. آنچه مغفول مانده، "چگونه بیرون آمدن از این وضعیت" است.
گفتن و نوشتن در باب توسعه و موانع آن، تا زمانی که تکرار مباحث پیشین باشد، خود، یک مانع بر سر راه توسعه است.
از جفای ناخواسته ما بر واژه های بزرگ، گاهی نگران با خود می گویم؛ خدا کند واژه توسعه در این سرزمین به سرنوشت دیگر واژه هایی که به مثابه آرمان تاریخی ملت ایران هستند، دچار نشود.
نگاه نقاد و گفت و گوی سنجشگرانه خوانندگان فکور را مشتاقانه
چشم در راهیم.
این آغاز گفت و گوست. بخش های بعدی این یادداشت را در روزهای آتی بخوانید.
ولی تا اراده سیاسی نباشد راه به جایی نمی بریم
مگه میشه مگه داریم؟؟؟؟؟؟
واژگان ساده اي هستند اما غافل از اينكه عقب ماندگي ما نه توطئه بيگانه كه غفلت ما از همين واژه هاي ساده است .
كافي است هر كدام از ما كالا و يا خدمت خود را به طور صحيح - كامل و اصولي ارائه كنيم .كشور گلستان ميشود .
خوب بود خلاصش اینه بجای زدن حرف های قشنگ بهتره عمل کنیم حتی شده یه قدم کوتاه.
من بشخصه از نظر اخلاقی از خودم و خانواده سه نفریمان شروع کردم و سپاس از سایت ها و دوستان اندیشمندی که بخودشان قبول زحمت میدهند و د راین راه پر پیچ و خم قدم میگذارند و البته کم سود برای خودشان ولی پرسود برای بقیه مردم
امیدوارم همچنانکه شما اشاره فرمودید این آغاز راهی برای خروج از توسعه نیافتگی باشد .البته داشتن یک مبنای محکم نظری همراه با دانش بومی به عنوان نقشه راه می تواند زمینه ساز این امر باشد .
اگر هم در جایی فرایند خوبی در جریان است ناشی از وجدان فرد یا گروه گرداننده آن فرایند است.
ذات همون همیشه داغونه ولی ما چراغ هاشو عوض میکنیم !!!