کاهش اجباري پرخاشگري که در دختر بچه ها از راه هاي گوناگون صورت مي گيرد، آنان را وا مي دارد که در بازي نيز حالت ها و حرکت هايي را انتخاب کنند که « مناسب » به حساب مي آيند. گروهِ خودِ دختر بچه ها وظيفه ي نظارت را بر عهده مي گيرد و دختر بچه ي بسيار پرخاشگر را کنار مي گذارد. پيشتر ديديم که چگونه در بازي نيز تفاوت هاي پسران و دختران در اولين سال هاي زندگي کم تر است، اما بعدها با گذشت زمان همواره تشديد مي شود.
پسران و دختران فقط در انتخاب بازي ها و اسباب بازي ها با هم تفاوت ندارند،
(1) بلکه همان گونه که ش. بريد (2) مي گويد، از لحاظ « سبک بازي کردن »
نيز با هم متفاوت اند. در پسر بچه ها شاهد پرخاشگري بيشتر، فعاليت هاي جسماني بيشتر و عمل گرايي گسترده هستيم.
در دختر بچه ها با غلبه ي پرخاشگري شفاهي اما آرام، ثبات، « تمايل به آداب
و رسوم که با گذر زمان استحکام مي يابد، پيروي مطيعانه و تقريباً لذت آميز
از اجبارها و دستورهاي صوري » رو به رو مي شويم. هيچ کس نمي تواند انکار
کند که اين تفاوت ها وجود دارند و بسيار آشکار هستند؛ براي متقاعد شدن در
اين باره کافي است که به گروه هاي کودکاني نگاه کني که در حال بازي هستند.
اما در اين مورد نيز براي توضيح چيزي که با عوامل و محيط اجتماعي توجيه
پذير است، به وضعيتِ « زيست شناختي » استناد مي ورزند.
کاهش اجباري
پرخاشگري که در دختر بچه ها از راه هاي گوناگون صورت مي گيرد، آنان را وا
مي دارد که در بازي نيز حالت ها و حرکت هايي را انتخاب کنند که « مناسب »
به حساب مي آيند. گروهِ خودِ دختر بچه ها وظيفه ي نظارت را بر عهده مي گيرد
و دختر بچه ي بسيار پرخاشگر را کنار مي گذارد. پيشتر ديديم که چگونه در
بازي نيز تفاوت هاي پسران و دختران در اولين سال هاي زندگي کم تر است، اما
بعدها با گذشت زمان همواره تشديد مي شود.
همچنين آداب تکراري و اطمينان
بخشي را نيز مي شناسيم که بسياري از دختر بچه هايي به آن ها پناه مي برند
که قرباني سرکوب هاي شديد شده اند، زيرا جنب و جوش، کنج کاوي و تحرکشان،
بيش از حد و نامناسب محسوب مي شود. موردي که پيشتر از زبان ايرن لزين نقل
شد آشکار مي سازد که دختر بچه ها چگونه مي توانند در برابر دخالت هاي محدود
کننده ي جنب و جوش شان، با رفتاري هراس آلود، واکنش نشان دهند.
آيا
ممکن نيست بازي هاي سنتي، تکراري و محدود سازنده ي دختر بچه ها که در آن ها
توجه شان به کسب توانايي ظريف اما محدودي خلاصه مي شود، درحقيقت رفتارهاي
هراس آلودي با پس زمينه ي آداب وسواسي باشند؟ آيا ممکن نيست اين بازي ها
جنبه اي عموميت يافته از کمال گرايي اضطراب آوري باشند که جايگزين پرخاشگري
سرکوب شده اي مي گردد که نشان دادن آن منع شده است؟
از اين لحاظ، طناب
بازي نمونه اي شاخص است؛ اين بازي که به صورت فردي يا گروهي انجام مي
گيرد، از ابتدايي ترين فعاليت، يعني پريدن جفت پا از روي طناب، تا پيچيده
ترين عمليات را در بر مي گيرد، عملياتي که مستلزم هماهنگي دقيقِ حرکت ها و
مهارت راستين است، زيرا به ترکيبات گوناگوني مي انجامد: يک پرش روي پاي چپ و
يکي هم روي پاي راست، دو پرش جفت پا، در عين پرتاب طناب بالاي سر؛ روزي
ديدم اين حرکات را دختر بچه ي تقريباً هشت ساله اي انجام مي داد که در طول
پرش گويي به خواب مصنوعي فرو رفته بود. اين نوع طناب بازي براي پسر بچه ها
بيگانه است که به عنوان بازي « زنانه » تحقيرش مي کنند و به آن نمي
پردازند.
يکي از ديگر بازي هاي سنتي دختر بچه ها که قانونمندي بسيار
دقيقي دارد، بازي توپ زدن به ديوار يا شنبه - يک شنبه است. در اين مورد
نيز، حرکت اصلي - يعني زدن توپ به ديوار و گرفتن آن - انواع بسيار متفاوتي
مي يابد: گرفتن توپ از زير زانو، گرفتن توپ پس از يک دور چرخيدن، پرتاب توپ
از پشت سر؛ و البته در تمام موارد شمارش نيز در کار است. « دوزيازي » نيز
از ديگر بازي هاي خاص دختر بچه ها است که قواعدش بر ظرافت، دقت و هماهنگي
دقيق حرکت ها استواراند.
اگر اين بازي هاي به اصطلاح دخترانه را در نزد
پسر بچه هايي نمي يافتيم که رشد هويت زنانه در آنان بيشتر از هويت مردانه
است، و در نتيجه ( با وجودي که از نظر زيست شناختي به جنس مذکر تعلق دارند )
از روي تقليد رفتارهاي زنانه در آنان رشد کرده است، به آساني مي توانستيم
گرايش دختر بچه ها را به انتخاب اين نوع بازي ها به دليلِ زيست شناختي
نامحتمل و مرموزي نسبت دهيم. به عکس، در دختر بچه هاي پر جنب و جوش تر يا
آن هايي که آزادي بيشتري داشته و در بيرون از خانه بازي کرده اند، اين نوع
بازي ها بسيار نادر است: فقط در صورتي به چنين بازي هايي مي پردازند که با
بچه هاي همسن خود باشند و شايد هم به اين دليل که در گروه پذيرفته مي شوند؛
موفقيت آن ها در اين بازي ها بسيار کم تر از ديگران است، اما در « بازي
هاي پسرانه » مانند بالا رفتن از ديوار، پرش با مانع، بازي هاي جنگي، وسترن
بازي و ماشين بازي بسيار ماهر هستند.
همگاني شدنِ پوشيدن شلوار، از
همان نوباوگي، و آزادي حرکت گسترده اي که ناشي از آن است، انجام بعضي از
بازي هاي « پسرانه » را براي دخترهايي امکان پذيرتر کرده که تا همين اواخر
نيز اسير دامن بودند و جلوي حرکت هايشان گرفته مي شد؛ همين امر « قانون
نامه ي » حرکت ها و حالت هاي مجاز و ممنوع، آن هايي را که « شايسته » و «
ناشايسته » محسوب مي شوند، تا حدي تغيير داده است. براي دختر بچه اي که چند
سالي سن دارد و دامن پوشيده است نشستن با پاهاي باز عملي بسيار بي ادبانه
به حساب مي آيد، در حالي که همين حالت با پوشيدن شلوار هيچ اشکالي ندارد. «
ملاحت »، اين جلوه ي مرموز و به اصطلاح « طبيعي » زنانگي، درست مانند
بسياري از خصوصيات ديگر، در غياب بعضي از عادت هاي اجتماعي يک باره متزلزل
مي شود.
بارها ديده اي دختران جواني که به پوشيدن شلوار عادت کرده
اند، هنگامي که دامن کوتاه بر تن دارند نيز با همان چابکي و بي پروايي
رفتار مي کنند. اما حتي در لباس پوشيدن دختر بچه ها به نحوي عمل مي شود که
آنان هرگز در هيچ حالتي احساس آزادي، راحتي و شادي کامل نمي کنند و هميشه
در پيش چشم شان الگوي متفاوتي دارند که مي کوشند از آن خلاصي يابند، ولي در
حالتي از دو گانگي هميشگي، همواره به سوي آن باز گردانده مي شوند. در
نتيجه دختر بچه هايي که عادت کرده اند شلوار بپوشند، هميشه ميل نهفته اي به
پوشيدن پيراهني ظريف و توري دارند تا به راستي احساس کنند « زن » هستند؛ و
همين لباس وادارشان مي سازد از مچاله کردن و کثيف کردن پوشاک شان خودداري
ورزند و براي حفظ ظاهر شان، با احتياط رفتار کنند.
منبع: میگنا