عصرایران- فضا سازی و جبهه گیری برنامه 20:30 در شبکه دوم سیما علیه انتشار دو ماهنامه نشان می دهد که رسانه ای که اصرار دارد از خود با صفت «ملی» یاد کند تا چه اندازه با رادیکال ترین بخش یک جناح سیاسی همسوست و این برنامه خاص چگونه به شکل تصویری یک روزنامه بدل شده و برای همه قوا تعیین تکلیف می کند.
با این که اصرار دارند قضیه را پیچیده جلوه دهند موضوع ساده است: شماره نخست مجله «زنان امروز» درپی کسب مجوز از هیات نظارت بر مطبوعات منتشر شده و اینها اعتراض می کنند که چرا مدیر مسوول آن، همان مدیر مسوول ماهنامه توقیف شده زنان است و این گونه القا می کنند که «زنان» دوباره منتشر می شود. جالب این که از یک طرف مطبوعات را تحقیر می کنند که تیراژ و تاثیر گذاری ندارید و یال و کوپال خودشان را به رخ می کشند و تا دو تا نشریه درمی آید که در عرصه رقابت نابرابر مردم را به دکه ها نزدیک می کند همه همت خود را صرف می کنند تا رقیب را به هر شیوه از پا بیندازند.
ماهنامه دیگر «ایران فردا» ست که 14 سال پس از توقیف و البته با مدیر مسوول جدید مجال انتشار یافته هرچند توزیع آن در دو روز اخیر محدود بوده است. فریاد وفغان 20:30به این خاطر است که چرا دوباره این مجلات بازگشته اند. حال آن که اولین بار نیست که نشریاتی که چندی در محاق توقیف بوده اند مجال انتشار دوباره یافته اند. در میان روزنامه ها چند روزنامه مهم و تاثیر گذار از این دست هستند.
وقتی دوران محکومیت تمام می شود اگر امکان انتشار دوباره به لحاظ سرمایه گذاری و نیروی انسانی و بازار مخاطب فراهم باشد از سر می گیرند و در غیر این صورت توقف چند ساله به تعطیل دایم و ناخواسته و انحلال عملی یک بنگاه فرهنگی - اقتصادی می انجامد و شوربختانه این دومی چنان غالب بوده که جماعت مدعی بد عادت شده و پنداشته اند توقف دوره ای به مثابه مرگ است و انتشار دوباره را زنده شدن مرده تصور می کنند و مانند زنده ای که «مرده زنده شده »دیده هراسان می شوند. حال آن که مرده ای زنده نشده بلکه محدودیتی یا مجازاتی پایان یافته و همان گونه که به حکم قانون از انتشار بازمانده بودند با اجازه قانون و با نظارت قانون دوباره مجال نشر یافته اند.
یک روزنامه صبح و شکل تصویری و شبانه آن در تلویزیون -20:30- اما فریاد و فغان برآورده اند که هان! چه نشسته اید؟ دوباره دارند منتشر می شوند! انگار درباره «شب نامه» و یک مشت دزد و قاچاقچی و جانی صحبت می کنند و انگار نه انگار که ماهنامه «زنان امروز» با مجوز هیات نظارت بر مطبوعات منتشر می شود و انتشار دوباره «ایران فردا» نیز پس از انقضای محکومیت قبلی و با انتقال امتیاز و مسوولیت از مرحوم مهندس عزت الله سحابی به ديگري- وارث يا ورثه قانوني- صورت می پذیرد. خانواده ای که در تاریخ معاصر ایران به انصاف و ایران دوستی شهره است و همین پیشینه در انتشار دوباره موثر افتاده است.( ماده 14 قانون مطبوعات به شرايط بعد از فوت مدير مسوول اشاره مي كند اما انتقال امتياز از صاحب امتياز متوفا به ورثه قانوني به شرط دارا بودن شرايط مسبوق به سابقه است و درباره تغيير مدير مسوول پيش از اين نيز مواردي را در برخي روزنامه ها شاهد بوده ايم كه در همان شناسنامه به ماده 14 اشاره شده است.)
جنجال بر سر انتشار دوباره نشریاتی که 20:30 نمی پسندد در حالی است که نشریاتی چون «9 دی» یا برخی سایت ها نیز پس از یک دوره توقیف به عرصه رسانه ای کشور بازگشته اند و قرار نیست ابدالدهر در محاق توقیف بمانند. ظاهرا تعجب اینان به خاطر این است که حکم توقیف با مدت معین را با توقیف ابدی و لغو امتیاز اشتباه گرفته اند و چنان بهت زده شده اند که انگار فردی پس از اعدام برخاسته و دارد راست راست راه می رود!
انتشار دوباره یک مجله با «برند» شناخته شده سوای این که به لحاظ سیاسی درخور تامل است و نشان می دهد یک جریان ریشه دار نمی خواهد به صرف کوچ اجباری یا خودخواسته برخی از نیروهای خود از فعالیت در چارچوب قوانین رسانه ای داخلی محروم شود از این حیث نیز امیدوار کننده است که ارزش اقتصادی یک برند را حفظ و احیا کرده است.
سرمایه گذاران و صاحبان امتیاز مطبوعات و رسانه ها همواره این دغدغه را داشته اند که پس از درگذشت آنان سرنوشت برندی که طی سال ها ایجاد کرده یا موسسه ای که پایه گذاشته اند چه می شود. هر چند گویا قانون در این باره صراحت لازم را ندارد اما روال این است که چنانچه فرزند شخص متوفا واجد آن شرایط باشد به صورت فوق العاده به درخواست انتقال امتیاز از شخص متوفا به فردی در قید حیات رسیدگی می شود.
«ایران فردا» هم به یک برند فرهنگی تبدیل شده بود و انتقال امتیاز از مرحوم سحابی به فرزندشان از این نظر خبر امیدوار کننده ای است. کما این که خانم پوپک صابری فومنی نیز یک چند پس از فوت مرحوم کیومرث صابری اقدام به انتشار مجدد «گل آقا» کرد و اگر متوقف شد به خواست خود او یا در پی بروز پاره ای مشکلات بود نه به صرف فوت مرحوم صابری. مجال انتشار دوباره نشریات مقابله جدی با یکی از آفات اصلی مطبوعات در این سرزمین است که همانا جوانمرگی است چندان که در تاریخ 150 ساله مطبوعات عمر مطبوعات غالبا کوتاه بوده است.
این مدعیان در حق قوه قضاییه هم جفا می کنند چون انگار اراده قضایی تنها با توقیف متجلی می شود حال آن که همان دستگاهی که دستور توقیف می دهد مدت و شرایط را هم تعیین می کند و انتشار دوباره خارج از این قاعده نیست.
جفای بزرگ تر اما در حق مقام معظم رهبری است. چرا که مدعیان و منتقدان، مدام تکرار می کنند چرا در «سال فرهنگ» چنین اتفاقی افتاده و در واقع «فرهنگ» را به «استمرار توقیف» تفسیر می کنند.این دیگر تفسیر مضیق هم نیست. وارونه سازی است. مراد از سال فرهنگ بها دادن به معنویات است و این یادآوری که معضلات اقتصادی و معیشتی نباید از فرهنگ غافل مان کنند. این برداشت کجا و تقلیل و تخفیف این مفهوم به برخورد با یکی دو رسانه که قانونا مجال نشر دوباره در فضای پس از 24 خرداد 92 را یافته اند کجا؟
لابد اگر به این جماعت باشد خودشان و روزنامه شان و یکی دو روزنامه خاص را در کلیت فضای رسانه ای کافی می دانند یا منظورشان این است که هر که در این مُلک می خواهد کار فرهنگی انجام دهد نخست باید از اینان مجوز بگیرد.
در این میان موضع انفعالی معاون مطبوعاتی وزیر ارشاد در قبال پرسش خبرنگار 20:30در برنامه شنبه شب نیز شگفت انگیز بود. آقای حسین انتظامی آشکارا از پاسخ صریح در این باره طفره می رفت در حالی که باید می ایستاد و صریح و روشن می گفت: «هر نشریه ای پس از طی دوران توقیف و مراحل قانونی می تواند انتشار خود را با هماهنگی های اداری از سر گیرد وتوقیف شدن یک نشریه مانع از انتشار نشریه ای دیگر به مدیریت آن شخص در صورت اعطای مجوز از جانب هیات نظارت بر مطبوعات نیست. درباره امتياز نشريه پس از فوت نيز در قانون مطبوعات اشاراتي شده و مطابق عرف و مصوبه هيات نظارت بر مطبوعات عمل مي شود.»
طرفه این که ایشان هم معاون مطبوعاتی وزیراست و هم کماکان نماینده مدیران مسوول در هیات نظارت و انتظار این است که به هر دو صفت حمایت کند و صراحت او مضاعف باشد نه نصف و نیمه.
انگیزه این نوشتار اما بیش از نکات پیش گفته پرسشی است که به ذهن نویسنده این سطور چنگ می زند: راستی آیا شخصی که می خواهد از زبان معاون وزیر ارشاد کلمه ای علیه مطبوعات دریافت کند هم صنف ما و رسانه ای است؟ آیا می توانیم به اینها بگوییم «همکار»؟! از هر صنف دیگری هم که باشند در حرفه آنان «اخلاق» چه جایگاهی دارد؟
کاش گزارشی درباره همبستگی صنفی و عِرق کاری از صنف کله پزها هم تهیه کنند تا دریابیم دیگران نیز آیا چنین رفتاری پیشه می کنند؟
در میان همه شاعران معاصر تلویزیونی ها اشعار سهراب سپهری را البته معمولا بی آن که به نام او اشاره کنند بی ربط و با ربط می خوانند.شاید اگر می خواستند 20:30 شنبه شب را که ادامه 20:30 پنج شنبه شب بود رمانتیک تر کنند این چند خط شعر سهراب سپهری را هم می توانستند مثل همیشه بی ذکر منبع بخوانند:
جنگ طوطی و فصاحت با هم
حمله باد به معراج حباب صابون
حمله لشکر پروانه به برنامه دفع آفات
حمله دسته سنجاقک به صف کارگر لوله کشی
حمله واژه به فک شاعر ...
آه و درد از 20:30!!
واقعا مردم این رسانه را میلی میدانند نه ملی
چه ارتباط هاي قشنگي بين حرفها تو نماز جمعه و تلويزيون و ... هست ...
خدا را شکر می کنم که روزنامه نگاران فهیم و عدالتخواهی نیز همچون شما داریم و شاکرم از اینکه توفیق خواندن نوشته هایشان را دارم.
امیدوارم در مسیرتان موفق و پیروز باشید
خبرنگاراش طوری حرف میزنند که انگار خودشون منزه و عالی هستند و بقیه ایراد دارند لحن حرف زدنشون هم خیلی بی ادبانه است
همین کار ها رو میکنن که ۹۰ درصد مردم به ماهواره ها هجوم اوردن .
به نظر من از این رسانه به عنوان ملی نباید یاد کرد بلکه باید به عنوان رسانه حزبی یاد برد .
بعد فکر میکنی 20:30 هم تمام جواب را عینا منعکس میکرد؟ نه خیر اگرآقای حسین انتظامی کوچکترین کلامی بر زبان میراند( ببخشید اشتباه شده و غلط کردم) دوبله میشد
عصر ایران جدیدا بسیار خواندنی شده و بدون شلوغ کاری و جنجال و معتدلانه حرف حق رو میزنه
سلام گرم من را به تمامی دست اندرکاران سایت وزین خود برسانید
آخه مگر کسی هم صدا و سیما را می بینه
ولشون کن بابا
هر چی دلشون می خواد پخش کنن
به نظر اینجانب بیشتر نگرانیشون از اینه که اگر مردم رشد کنند در و دکان اونا هم تخته میشه و شایسته تر ها خواهند آمد.
حدس میزنم مطلب از جناب خدیر باشه
این روزها قسمتهای انتقادی تند ساختمان پزشکان از شبکه ی آی فیلم پخش می شود ... که زمان احمدی نژاد من پخش آن را بخاطر ندارم ؟ و این مجموعه به یکباره قطع شد .
اتاق های تلویزیون خوابگاه های دانشجویی،از بهترین دانشگاه ها تا معمولی ترین آنها که تنها در زمان پخش فوتبال لیگ های اروپایی محل حضور دانشجویان است.
همين طرز فكر شما وعوامل هم خط شما باعث گرايش مردم به سوي ماهواره ه شده است
البته برای شما اونور داستان که مهم نیست چون عصر دروغ جان شما خودت هم کاسه هستی با خیلی از این ها و اونها
دوستان محترم علاقه شدیدی به تامین خوراک حاضر و آماده دست چین شده برای بینندگان و شنوندگان هستند. نیتشون خیره میخوان ما خیلی تو زحمت نیفتیم و برای تحلیل اخبار مغزمونو زیاد خسته نکنیم. حدا خیرشون بده!