سيدصادق حسيني از روزنامه نگاران مستقل نوشت: « به نظرم باید بره کار علمی کنه. از اجرا بیاد بیرون. بره گفتمان سازی کنه. به هر حال دوبار تا به الان شکست خورده و خیلی باید برای بررسیش وقت بذاره» اين بخشي از گفت و گوي من با يكي از مشاوران امين محمدباقر قاليباف نامزد ناكام يازدهمين دوره انتخابات رياست جمهوري بود در واكنش به اين حرفم كه «باقر حتماً در دولت آينده مسئوليت بالايي خواهد داشت».
واقعيت اين است؛ محمدباقر قاليباف كه سازماندهي ترين شده ستاد، متنوع ترين و با كيفيت ترين تبليغات انتخاباتي را داشت، مديرتوانمندي است كه نشان داده توان اجرايي و عملياتي اش، بيش از هوشمندي سياسي اش است. از «تهران» سازي او از سويي و اظهاراتي كه در ميان بسيجيان و دانشجويان در خصوص موضوعي فراموش شده (كوي دانشگاه) در جامعه و در حمله اش به «حسن روحاني» در آخرين مناظره مي توان فهميد كه هوش عملياتي و اجرايي اش بيش از سياست ورزي اش است.
قاليباف كه در آستانه 44 سالگي براي نخستين بار خود را در معرض انتخاب(انتخابات رياست جمهوري سال1384) مردم قرار داده و توانسته بود 4ميليون راي به دست آورد، بار ديگر در آغاز ميان سالي و در 52 سالگي بعد از 8 سال تلاش طاقت فرسا و كادر سازي و فعاليت مداوم ستادهايش، نتوانست منتخب ملت باشد، اما آيا اين پايان كار سياسي محمدباقر قاليباف فرمانده موفق سپاه و پليس و شهردار توانمند تهران است؟
اگر «محمدباقر قاليباف» به دنبال ماندگاري در تاريخ ايران و انقلاب اسلامي است و اگر نمي خواهد مانند يكي از نامزدها پاي ثابت انتخابات ها باشد و از انتخاباتي به انتخابات ديگر حلول كند و ناكام شود، بايد روي ويژگي اي «عملگرايي» اش تمركز كند و از آن بهره ببرد. امروز و فرداي ايران بيش از آن كه نيازمند «كار علمي» قاليباف باشد، نيازمند «عملگرايي و ظرفيت بالاي عملياتي و اجرايي» اوست.
نخستين بيانيه رييس جمهور منتخب نيز مويد پيش فرض ابتداي يادداشت است كه: « با همت مردم فصل جدید همدلی آغاز شده است. بار دیگر به توان این ملت شگفتی آفرین ایمان بیاوریم و به مدد همه فرزانگان و شایستگان خدمت به این مردم وفادار سامانی نو بخشید. در این راه من دست همه اعتدالگرایان، اصلاح طلبان و اصولگرایان به گرمی می فشارم.»