عصرایران - سخنان آیت الله جنتی ، دبیر محترم شورای نگهبان درباره این که کسی که بنز سوار می شود شایسته ریاست جمهوری اسلامی ایران نیست ، هر چند واکنش های متعددی را در جامعه بر انگیخت ولی برای کسانی که خاطرات سال های انقلاب را به یاد دارند ، تداعی گر بحث هایی بود که علیه شهید مرتضی مطهری بیان می شد.
در نیمه دوم دهه 1350، در میانه اختلافات ایدئولوژیک نیروهای مذهبی و سیاسی جامعه ایران، یکی از انتقادات گروه های تندرو نسبت به شهید مطهری این بود که چرا مطهری سادهزیست نیست،در شمال شهر تهران زندگی میکند و بنز گرانقیمتی دارد که اکثر مردم جامعه فاقد چنان اتومبیلیاند؟
خودروی بنز شهید مطهری
سال ها گذشت ، انقلاب پیروز و مطهری شهید شد. روزی در یک گفت و گوی تلویزیونی از آیت الله خامنه ای (در دهه 1360) پرسیدند که اگر شهید مطهری الان زنده بود، در جمهوری اسلامی شایسته چه مقامی میتوانست باشد؟ و ایشان جواب دادند که شهید مطهری میتوانست یک رئیس جمهور خوب برای نظام اسلامی باشد.
آیا اینکه شهید مطهری در شمالشهر زندگی میکرد و بنز سوار میشد و در مجموع زندگی مرفهی داشت و همانند بسیاری از مدعیان سادهزیست نبود، دلیلی کافی بود که سخن رهبر انقلاب درباره صلاحیت مطهری برای تصدی سمت ریاست جمهوری در جمهوری اسلامی ایران نادرست باشد؟
مگر نه این است که وظیفه رئیس جمهور مدیریت درست و کارآمد قوه مجریه است نه گرفتن ژستهای مستضعفمآبانه.
گذشته از این که خودروهایی که مسوولان رده بالای کشور سوار می شوند - بر خلاف بنز شهید مطهری که متعلق به خودش بود - در مالکیت واحدهای حفاظت است ، باید تصریح کرد که دغدغه امروز مردم ایران ، این نیست که رئیس جمهور یا وزیر یا استاندارشان چه خودرویی سوار می شود؟ کسی که پژوی 504 قدیمی داشته باشد و تازه ، آن را به نفع فقرا حراج کند ولی چنان سوء مدیریتی داشته باشد که مردم درگیر تنگناهای متعدد اقتصادی شوند و میلیاردها دلار از پول ملت را به باد فنا دهد، هر چند می تواند رئیس جمهور محبوب طیف هایی باشد که در دل گرو لباس های اتو نشده و سفره های نان و پنیر مسوولان دارند ولی حتماً گزینه ای نیست که بتواند گره از کار خلق الله بگشاید.
سخن به گزافه نگفته ایم اگر بگوییم اکثریت مردم ایران بر این باورند که رئیس جمهورشان بهترین خودروها را سوار شود ، در بهترین خانه ها مأوی گزیند ، بهترین لباس ها را بپوشد ، در سفرهای خارجی ، بهترین هتل ها را بگیرد ولی در عین حال ، "کارآمدی" داشته باشد تا میلیون ها برابر آنچه صرف رفاه او می شود ، از رهگذر تصمیم و تدبیر او ، نصیب ملت و کشور شود و الّا رئیس جمهوری که در فقر زندگی می کند و مردمش را فقیر تر می کند ، به چه کار می آید؟!
فراموش نکنیم که ساده زیستی ، اگر تظاهر و ریا نباشد ، حداکثر یک فضیلت فردی است که فقط به خود شخص مربوط می شود و به کار ملت نمی آید.
به راستی آیا تجربه هشت سال گذشته برای تایید این واقعیت عریان کافی نیست که مشکل جامعه ایران نه فقدان رئیس جمهوری سادهزیست که فقدان رئیس جمهوری اخلاقگرا و سنجیدهگو و البته کارآمد است؟