فرارو - فرجالله سلحشور کارگردان سریال «یوسف پیامبر» معتقد است تاثیر این سریال باعث راه افتادن انقلاب مصر شده است.
هفتهنامه نگاه پنجشنبه در پروندهای به بحث فتوت و جوانمردی پرداخته است. یکی از مطالب این پرونده گفتوگو با فرج الله سلحشور درباره بحث بین سینما و فتوت است که در ادامه بخشهایی از آن را میخوانید.
وقتی سینما برای شهرت و محبوبیت، برای رسیدن به آمال و آرزوهای دنیایی و برای پرداختن به معایب و مشکلات جامعه به وجود آمده که دیگر جایی برای فتوت و مردانگی باقی نمیماند. خودشان میگویند سینماگر باید به بدیها و زشتیها و سیاهیهای جامعه بپردازد. خودشان میگویند چه کسی گفته که سینماگر باید ارزشها را مد نظر قرار دهد.
اگر از سینماگران بپرسید میگویند ما وظیفهای برای ارائه طریق نداریم. ما فقط بدیها و زشتیها را میگوییم. یعنی در حقیقت نشان دادن زشتیها کار سینماگر است، نه نشان دادن زیباییها. این اعتقاد خود سینماگران است.
من فقط همین قدر بگویم که ابزاری در دست دارم به نام فیلمسازی که از این ابزار جهت بیان اعتقاداتم استفاده میکنم. نه دنبال شهرت سینما هستم نه دنبال پولش هستم. نه دنبال سیاهنمایی مملکتم هستم و... من یک مبلغ دینی هستم که زبانم زبان سینماست.
اگر انشاءالله ما روزی چیزی به نام فیلمسازی اسلامی داشته باشیم آن وقت خودم را سینماگر میدانم چون فیلمسازی را چیزی جز وسیلهای برای تبلیغ اسلام نمیدانم.
هالیوود، سینما را در دنیا گسترش داده به خاطر اینکه بیبند و باری و فساد را رواج دهد. برای اینکه به دنبال اهداف استعماری خودش است. هالیوود میخواهد فرهنگ ملتها را ازبین ببرد و فرهنگ خودش را غالب کند. تا چهل پنجاه سال پیش ملتها برای خودشان آئین و رسوم بومی داشتند، لباس خودشان را میپوشیدند و سنتهای خودشان را داشتند، اما امروز حتی چینیها هم که بسیار به سنت اهمیت میدادند زیرابرو برمیدارند و کت و شلوار آمریکایی به تن میکنند. همه دنیا از ایرانی وعربها گرفته تا چینیها و... همه چیزشان آمریکایی شده و این همان بلایی است که سینما و فیلم بر سر مردم آورده است. چه کسی تصمیم گرفته این کار را بکند؟ کمپانیهای صهیونیستی هالیوود. این اهداف هیچ سنخیتی با جوانمردی ندارد. سینما اصلاً تعریفش با جوانمردی نمیخواند.
فیلمسازی مذهبی فرهنگ خاص خودش را می خواهد. برای مثال یک عرقخور نمیتواند فیلم مذهبی بسازد. یا بهتر است مثال مناسبتری بزنم. یک خواننده که در این سیدیها میخواند، نمیتواند برود مداحی کند، در حالی که این هم خوانندگی است و آن هم خوانندگی.
شما اگر بخواهید آدم لات و بی سرو پایی شوید راحت میتوانید بروید توی کوچه و فحش بدهید. نه تخصص میخواهد، نه سواد، نه شعور و نه علم. یک مداح بخواهد برود بد شود میتواند اما یک خواننده بخواهد مداح شود خیلی سخت است چون خوب شدن زحمت دارد. ساده نیست.
سقوط آسان است. چیزی که سخت است صعود است. من به راحتی میتوانم فیلم خانوادگی، فیلم ویلایی، فیلم کنار دریایی بسازم. واقعاً مشکلی نیست. اما من اعلام میکنم فیلمسازهایی که خودشان آدمهای معتقدی نیستند نمیتوانند فیلم ارزشی بسازند. حتی بعضی از فیلمسازهای ما اعتقادات مذهبی دارند، اما فیلمهایی که تا الان ساختهاند فیلمهای خوبی نیستند. این فیلمساز نمیتواند یکباره برود فیلم مذهبی و مکتبی بسازد بلکه زمان لازم است تا به نگاه مذهبی، زبان مذهبی و... در سینما برسد.
چند وقت پیش داشتم فیلمی را نگاه میکردم که آمریکاییها درباره حضرت یوسف ساختهاند. لحظه مواجهه حضرت یوسف را با برادرانشان نشان میداد، دیدم این صحنه بسیار شبیه است به آنچه ما در سریال «یوسف پیامبر» برای دیدار یوسف و برادرانش ساختهایم. اما آنجا هیچ حسی به آدم دست نمیداد در حالی که در سریال ما از دیدار این برادرها به گریه میافتادیم و اشکمان درمی آمد. چرا چنین است؟ برای اینکه سازنده «سریال یوسف» این دیدار، این دوری برادرهای خطاکاری را که به برادرشان بدی کردند به خوبی میفهمد، اما آن کارگردان آمریکایی اصلاً این را نمیفهمد. او فقط به این میاندیشد که برادرها بعد از دوری حالا به هم رسیدهاند و هیچ حسی پشت آن نیست.
در دنیا آدمهای آزاداندیشی هستند که با سینمای آلوده، مستهجن و استعماری همراهی نمیکنند. انسانهای فرهیخته و آزاداندیشی هستند که درد دارند و بهترین فیلمهای دنیا را هم آنها ساختهاند. فیلمهایی مثل «گلادیاتور»، «روح»، «دالان سبز». من مطمئنم سازندگان این فیلمها انسانهای بزرگی هستند که تفکرات بزرگ و آزادانهای دارند. ولی چند درصد کل سینما را این آدمها گرفتهاند؟
بحث تاثیرگذاری مهم است. آیا واقعاً فیلم «محمد رسول الله» در دنیا کسی را مسلمان کرده؟
آیا «محمد رسول الله» شما را نمازخوان کرد؟ آیا آموزههای دینی را به شما آموخت؟
تاجیکستان به ما گزارش داد بعد ازپخش سریال «یوسف پیامبر» یک میلیون نفر به مسجدبروهای ما اضافه شد.
قرار بود الگوهای ما عرفا، علما، رزمندگان و قاریان قرآن، اساتید، مبتکران و دانشمندان باشند اما تبدیل شدند به رقاصان، فوتبالیستها وهنرپیشهها. برای اینکه تلویزیون و سینمای ما که بزرگترین ابزار تبلیغاتی ماست دربست به دست اینهاست.
نظام جمهوری اسلامی دقیقاً در سینما هیچکاره است. مگر آقای شمقدری مسئول نظام جمهوری اسلامی نیست؟ امسال در جشنواره فقط یازده فیلم ضد خانوادگی داشت. تازه آدم مذهبیای هم هست. غیرمذهبیها که اصلاً فاتحهشان خوانده است.
منظور من از سینما کل فیلمسازی است. سینما و تلویزیون فرقی نمیکند. الان از بچههای مدرسهای بپرسید شما میخواهید چه کاره شوید؟ فوری میگویند بازیگر.
کسی که به جامعه خوراک میدهد رئیس جمهور نیست، هنرپیشه و خواننده و فوتبالیست است. درمورد روحانیتی که برای ما الگو بوده «مارمولک» میسازند، چون الان بازیگر بیش از روحانیت الگو است، در کنار مساجد به اسم فرهنگسرا کاخهای جوانان ساختهاند. روابط دختر و پسر را در فیلمها دامن زدهاند. روابط نامشروع را در فیلمها ترویج دادند. کی ترویج کرد اینها را... مسجد، اینها را دامن زد یا سینما و تلویزیون؟
«یوسف پیامبر» فیلم خود من است. من نباید از فیلم خودم تعریف کنم اما این مجسمه را رئیس حج و زیارت مصر برای ما آورده، آن نخل نقره ای را دولت عراق به ما هدیه کرده است. دیروز آقای شورجه داشتند با یکسری از مصریها صحبت میکردند، گفتند انقلاب مصر مدیون سریال «یوسف پیامبر» است. میگفتند «یوسف پیامبر» برای انقلاب مصر از الطاف خفیه الهی بود. دقیقاً عین این جمله را تونسیها گفتند، مردم یمن بارها گفته اند، مردم بحرین و لیبی و سوریه هم دارند میگویند. اینها دارند میگویند بخش اعظم جنبش مسلمانی بعد از سریال «یوسف پیامبر» بود. این را من نمیگویم، خودشان گفته اند که این جنبشها از الطاف خفیه سریال یوسف پیامبر بوده است.
من اخیراً در مصاحبهای گفتم سینما فاحشه خانه است، اما بعد دیدم تعدادی از سینماگران مورد منظور من نبوده اند، اما در صحبتم لحاظ نکردم. علناً مصاحبه کردم و ازآن قشر سالم عذرخواهی کردم. ضمن اینکه تاکید کردم و گفتم حرف من درباره سینماگر آلوده سرجای خودش باقی است. من از افراد سالم این سینما عذر میخواهم. من باید موقع حرف زدن دقت میکردم. قلباً جمع نبسته بودم، اما باید در کلام هم دقت میکردم.