منبع: واشنگتن پست
تاریخ انتشار: 10 ژانویه 2025
نویسنده: فرید زکریا
مترجم: لیلا احمدی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
"فرید زکریا" روزنامهنگار، مفسر سیاسی و نویسندۀ هندیآمریکایی است که حضوری چشمگیر و پرتکرار در شبکههای معتبر بینالمللی نظیر سیانان، پیبیاس و ایبیسی دارد.
او مجریِ شبکۀ سیانان و میزبانِ برنامۀ "فرید زکریا جیپیاس" است و در واشنگتن پست، ستون هفتگی ثابت دارد. زکریا، ستوننویسِ نیوزویک و سردبیرِ فارنافرز، نیوزویکِ بینالملل و تایم بوده و از استادان بنامِ سیاست خارجی آمریکا است که دکترای خود را از دانشگاه هاروارد، زیر نظر "ساموئل هانتینگتون" دریافت کرده است.
او اولین تحلیلگری است که از "دموکراسیِ غیرلیبرال" سخن گفته و نگاهی موشکافانه به تحولات سیاسی جهان دارد. از تألیفات او میتوان به "آیندۀ آزادی"، "جهانِ پس از آمریکا"، "از ثروت به قدرت" و "دَه آموزه برای جهانِ پساپاندمی" اشاره کرد. زکریا در این مقاله به سیاستهای جدید ایالات متحده در قبال همسایگانش پرداخته است. او اظهارات اخیر رئیسجمهور منتخب درخصوص الحاق کانادا به آمریکا و تصرف آبراه پاناما و جزیرهٔ گرینلند را همسو با سیاستهای سلطهجویانۀ ترامپ قلمداد کرده و نوشته است: «ترامپ قصد دارد امپریالیسم قرن نوزدهم را احیا کند.»
شایان ذکر است که مقالات ترجمهشده در این بخش، بازتاب دیدگاه نویسنده و در راستای بررسی مطبوعات جهان است.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
دونالد ترامپ، رئیس جمهور منتخب، این هفته با به راه انداختن گفتمانِ پایاندادن به جنگها، برقراری صلح، اولویتدادن به آمریکا و جداکردن کشور از جهان، نشان داد که قصد دارد امپریالیسم سدۀ نوزدهم را احیا کند.
او در نشستی خبری، از تبدیل کانادا به یکی از ایالتهای آمریکا و تصاحب گرینلند و کانال پاناما با حربۀ فشار اقتصادی سخن گفت و از بهکارگیری نیروی نظامی در دو مورد اخیر اجتناب کرد. رهبران جمهوریخواه که ترامپ آنها را برای محکومکردن سیاست خارجیِ پیشین، سیاستی بر مبنای توسعهطلبی و بینالمللیگرایی پرورانده، مواضعشان را با او تطبیق دادهاند، الگوی حزبی جدیدی در پیش گرفتهاند و اکنون چشمانداز جامع و تفکر والای ترامپ را تحسین میکنند. این روند چه پیامدهایی خواهد داشت؟
[م. مراد از اولویتدادن به آمریکا همان «پروژۀ اولآمریکایی» است که ریشهها و اهدافش در مقالۀ اخیر اکونومیست، شرح داده شد. اولآمریکا (America First) شعاری تاریخی در گفتمان سیاسی ایالات متحده است که سعی در ایجاد سیاستهای انزواگرایانه، حمایتگرایی و عدم مداخله دارد. پیشینۀ این شعار به سیاستهای رادیکالِ ناسیونالیستی برمیگردد.]
[م. «امپریالیسم» برگرفته از «امپراتوری» است و به نظامی گفته میشود که با مقاصد اقتصادی یا سیاسیِ سلطهجویانه، قصد دارد از مرزهای ملی و قومیاش تجاوز کند و بر سرزمینها، ملتها و اقوام دیگر چیره گردد. سیاست امپریالیستی در پی بسط نفوذ و قدرت کشور خود بر کشورهای دیگر است. این واژه در مفهوم امروزی به معنای کنترل کشوری از سوی کشور دیگر است و به فرایند تحمیل ارادۀ دولتی بر دولت دیگر اشاره دارد. صاحبنظران سیاسی و اقتصادی، «ترامپونومیکز» را سیاستی امپریالیستی قلمداد کردهاند که به سلطه بر سایر ملتها و تصرف سرزمینهای دیگر نظر دارد. ترامپ در کارزار انتخاباتی و تدوین برنامه، آشکارا بر افزایش تعرفهها، سختگیری بر ورود مهاجران و اِعمال فشار بر کشورهای دیگر تأکید کرده و آمریکاییسازی را مقدم بر جهانیسازی قلمداد کرده است. ترامپیستها معتقداند که ایالات متحده بهویژه در جهان کنونی، باید تغییر استراتژی دهد، سیاستی هشدارآمیز در قبال کشورهای دیگر داشته باشد و سمتوسوی راهبردیِ سایر اقالیم جهان را مشخص کند.]
برخی میگویند که ما در سیاست خارجیمان صرفاً به «نظریۀ مرد دیوانه» بازگشتهایم. این نظریه فرض را بر این میگذارد که گاهی خوب است رئیسجمهور، غیرقابل پیشبینی و غیرمنطقی به نظر آید. او با چنین هیبتی مخالفان و فتنهگران را میرماند. لازم به یادآوری است که ترامپ در اولین دورۀ ریاستجمهوریاش، بهوضوح با «کیم جونگ اون» (رهبر کرۀ شمالی)، همین بازی قلدرمآبانه را به راه انداخت. او از خشم عظیمی سخن گفت که بیمحابا فوران می کند و قادر است هر کشور مخالفی را به آتش بکشد. ترامپ با تهدید به جنگهستهای شروع کرد و ناگهان کار به تبادل نامههای عاشقانه رسید. هیچکدام از این حربهها کارگر نشد و کرۀ شمالی پس از مکثی کوتاه به ساخت زرادخانۀ هستهای، آزمایشهای موشکی و تهدید همسایۀ جنوبیاش بازگشت. «دانیل دبلیو درزنر» (از پژوهشگران سیاست خارجی) خاطرنشان میکند که نتیجۀ بسیاری از تحقیقات این بوده که نظریۀ مرد دیوانۀ نیکسون، دستاورد مثبتی برای کشور نداشته است.
[م. «نظریۀ مرد دیوانه» (Madman theory) به سیاست خارجیِ رئیسجمهور پیشین ایالات متحده، «ریچارد نیکسون» و دولتاش مرتبط است. نیکسون سعی داشت رهبران کشورهای متخاصمِ بلوک کمونیستی را وادارد که او را فردی آتشینمزاج، غیرمنطقی و بیثبات بدانند و از بیم خشم او و مواجهه با واکنشهای غیرقابلپیشبینیاش از تحریک ایالات متحده خودداری کنند. برخی از محققان روابط بینالملل تردید دارند که نظریۀ مرد دیوانه، استراتژی قابلقبولی برای موفقیت در چانهزنی باشد و پژوهشهای صورتگرفته نشان میدهند که غالباً نتایج معکوس داشته است، ولی در شرایط خاصی هم میتواند کارآمد باشد. برخی پژوهشها نشان میدهند که دیوانهبازی، مزایا و معایبی دارد که در جای خود قابلتوجه است.]
به نظر میرسد بحث تبدیل کشور کانادا به ایالت آمریکایی هم صرفاً شانتاژی ترولگونه است و نخستوزیر لیبرالِ آن کشور را هدف گرفته که ترامپ از او نفرت دارد. اما این رویه، سیاستمدارانِ ترامپیستی مانند «داگ فورد» (نخستوزیر اُنتاریو) و «پیر پولیور» (رهبر نوظهور حزب محافظهکار) را نیز به عقبنشینی واداشته است. لفاظیهای زنندۀ ترامپ در قبال مکزیک در خلال مبارزات انتخاباتی ۲۰۱۶، به ضدآمریکاییترین نامزد انتخاباتِ پیشروی آن کشور یعنی «آندرس مانوئل لوپز اوبرادور» کمک کرد تا به طور چشمگیری در نظرسنجیها صعود کند. ترامپ ممکن است این بار هم به همین نحو، جنبش ضدآمریکایی را در کانادا روی کار بیاورد.
[م. اُنتاریو از استانهای کانادا است و تورنتو مرکز آن است. تورنتو محبوبترین شهر برای تازهواردانِ کانادا است. دومین شهر محبوب هم مونترال است.]
[م. «داگ فورد» در واکنش به سخنان جنجالی ترامپ در مورد الحاق کانادا به آمریکا گفته است: «ما هرگز پنجاه و یکمین ایالت آمریکا نخواهیم بود. ما کانادایی هستیم، به کانادایی بودنمان افتخار میکنیم و همیشه برای آن خواهیم جنگید.» ترامپ بارها از کانادا بهعنوان پنجاه و یکمین ایالت آمریکا یاد کرده و با اشاره به نگرانیهای ترودو دربارۀ تعرفهها، گفته است: «اگر این تعرفهها اقتصاد کانادا را تضعیف کنند، شاید بهتر باشد کانادا بهعنوان ایالت پنجاهویکم به آمریکا بپیوندد.» ترامپ در پستهای اخیرش در شبکۀ تروث هم، ترودو را «فرماندار جاستین ترودو» خطاب کرده است.]
تمرکز ترامپ بر پاناما و گرینلند هم مبنایی استراتژیک و امپریالیستی دارد. «کانال پاناما» از آبراههای حیاتی جهان است که مقامات پانامایی مسئولانه و حرفهای آن را مدیریت میکنند. همانطور که هیئت تحریریۀ وال استریت ژورنال هم اخیراً خاطرنشان کرده است، رفتار مقامات کانادایی با ایالات متحده در مورد پاناما تاکنون به هیچ وجه بد نبوده و چنان که ترامپ ادعا میکند، هیچ مدرک روشنی دال بر نفوذ نظامی چین بر کانال وجود ندارد. چین در حال گسترش روابط اقتصادیاش با آمریکای مرکزی و لاتین است و سادهترین راه برای کمک به پکن در گسترش هرچه بیشتر روابط، تلاش واشنگتن برای سلطه بر کانال است. این امر منجر به حملات ناسیونالیستی به ایالات متحده در پاناما و احیای ترس از نئوامپریالیسمِ آمریکا در سراسر این قاره میشود.
[م. «کانال پاناما»،آبراهی غیرطبیعی (ساختۀ انسان)، پرتردد و حیاتی است که در کشور پاناما احداث شده و اقیانوس آرام را به اقیانوس اطلس ارتباط میدهد. این آبراه، ماحصل دشوارترین پروژههای مهندسی است و از مشهورترین و مهمترین آبراههای جهان است. در گذشته کشتیها برای عبور از اقیانوس آرام به اطلس، مجبور بودند آمریکای جنوبی را دور بزنند، اما پس از ایجاد این کانال، بهطور مستقیم، از اروپا به آمریکا و از آنجا به آسیای شرقی میروند. کانال پاناما ۸۲ کیلومتر طول دارد و از تنگۀ پاناما گذر میکند. از گذشته، کلمبیا، فرانسه و ایالات متحده کنترل مناطق مجاور کانال را در دست داشتند، تا اینکه در پی معاهدههای «توریخوس-کارتر» در سال ۱۹۷۷ و پس از یک دوره کنترل مشترک آمریکا و پاناما، کنترل کانال در سال ۱۹۹۹ به دولت پاناما واگذار شد. بر پایۀ معاهدههای توریخوس-کارتر، کانال پاناما باید برای رفتوآمد صلحآمیز شناورها باز و ایمن بماند، مشروط بر این که کشتیها از هنجارهای ایمنی جهانی و دریانوردی پیروی کنند، عوارض بپردازند و مرتکب اعمال خصمانه نشوند. ترافیک سالانۀ کانال پاناما از حدود هزار کشتی (در سال ۱۹۱۴ و هنگام بازگشایی کانال) به 815 هزار کشتی در سال ۲۰۱۰ افزایش یافته است. انجمن مهندسان عمران آمریکا کانال پاناما را در فهرست عجایب هفتگانۀ جهان مدرن قرار داده است.]
«گرینلند» هم عمدتاً به دلیل تغییرات اقلیمی که ترامپ آن را «فریب» قلمداد میکند، در حال تبدیلشدن به منطقهای محوری است. ذوبشدن یخهای قطبی، مسیرهای کشتیرانی جدیدی بین اروپا و آمریکای شمالی میگشاید و روسیه و چین هم فعالانه تلاش خواهند کرد تا در این راههای دریایی جدید نفوذ کنند. سیاست آمریکا در راستای خنثیکردن تلاشهای هر دو کشور و گسترش ردپای اقتصادی و نظامی در این منطقه است، اما ایالات متحده برای این کار نیازی به تصاحب گرینلند ندارد، چون در حال حاضر به سراسر جزیره دسترسی دارد. واشنگتن در خلال جنگ جهانی دوم و جنگ سرد، سلسله پایگاههای نظامی در جزیره داشت. اکنون فقط یک پایگاه باقی مانده که مدیریت آن در اختیار نیروی فضایی است.
واقعیت آن است که دانمارک در مهمجلوهکردنِ گرینلند مؤثر بوده است. چند سال پیش، گرینلند (که به صورت نیمهخودمختار اداره میشود) توافقی برای پذیرش کمک مالیِ چین برای احداث مجموعهای از فرودگاههای جدید منعقد کرد. پنتاگون از دانمارک خواست تا بر گرینلند فائق شود و این توافق را لغو کند. دولت دانمارک موفق شد و بسیاری از منابع مالی چین را در اختیار گرفت. همکاری با دانمارک تلاشهای آمریکا را مؤثرتر کرد. شرکتهای آمریکایی (از جمله شرکتی که از حمایت «بیل گیتس» و «جف بزوس» (مالک واشنگتن پست) برخوردار است) هم مجدانه در حال بررسی این موضوع هستند که آیا گرینلند میتواند منابع معدنی ارزشمند این منطقه را استخراج کند یا نه؟ اگر این جزیره تأسیسات و مدیریت آمریکایی داشته باشد، قطعاً موفق خواهد بود.
[م. «گرینلند»، بزرگترین جزیرۀ زمین، کمجمعیتترین منطقه و ناحیهای نیمهخودمختار در اقیانوس منجمد شمالی است و بخشی از قلمرو پادشاهی دانمارک محسوب میشود. گرینلند در آمریکای شمالی واقع شده و حدود ۵۶ هزار نفر جمعیت دارد. جمعیت آن متشکل از بومیهای اسکیموتبار و مهاجران دانمارکی است. غالب زمینهای این منطقه، یخزده و خالی از سکنه است. این سرزمین از نظر جغرافیایی در آمریکای شمالی واقع شده، اما از نظر سیاسی و فرهنگی با اروپا بهویژه کشورهای نروژ و دانمارک مراوده دارد. یکی از ارزشهای راهبردی کشور دانمارک، مالکیت گرینلند است. گریلند بخشی از پادشاهی دانمارک است و مردم این سرزمین، شهروند دانمارک محسوب میشوند.]
آمریکا در سراسر جهان، متنفذ و اثرگذار بوده است؛ چرا که توانسته کشورهای دیگر را متقاعد سازد که نه فقط برای منافع داخلی که در راستای منافع گستردهتر بینالمللی عمل میکند؛ منافعی برای برپایی صلح، ثبات و استقرار قوانین و هنجارهایی که به نفع همگان است. آمریکا با همین اقتدار توانست 87 کشور جهان را وادارد که جنگ تجاوزکارانۀ روسیه علیه اوکراین را محکوم کنند و همین پیشاهنگی سبب شد که بسیاری از همسایگان چین با ایالات متحده همپیمان شوند. ترامپ در کنفرانس خبری پیشنهاد داده که از شر «مرز مصنوعی» کانادا و ایالات متحده خلاص شود. معنای این نگرش و بیانات جنجالبرانگیز ترامپ چیست؟ این همان دیدگاهی است که «ولادیمیر پوتین» در قبال خط مرزیِ روسیه و اوکراین و «شی جین پینگ» در مورد چین و تایوان دارد. این همان سیاستی است که عظمت را نه به آمریکا که به روسیه و چین بازمیگرداند.