روزنامه آفرینش نوشت:
« پنجره ي شکسته » يک اصطلاح جرم شناسي – جامعه شناسي است. اين اصطلاح به شما مي گويد که اگر پنجره ي شکسته اي تعمير نشده و شيشه ي تازه اي کار گذاشته نشود، اين توهم براي فردي که پنجره را شکسته، و همچنين براي افرادي که آماده ي شکستن پنجره هاي ديگر هستند، پيش مي آيد که اين پنجره ها صاحب و متولي ندارند و مجرمان مي توانند به کار خود ادامه دهند و پنجره هاي بيشتري بشکنند. و اين روند، سيگنال وار از مجرمي به مجرم ديگر و از کوچه و خيابان شهر به کوچه ها و خيابان هاي ديگر سرايت مي کند. اين نظريه بيشتر از همه نشان دهنده شرايط نابسامان و آنوميک يک جامعه است که طي آن هنجارها و ارزش هاي آن جامعه کارکرد خود را از دست داده اند. به اين معنا که ديگر هنجارها و ارزش هايي وجود ندارد که افراد بر اساس آن رفتار خود را تنظيم کنند و در اين شرايط گويي انجام هر کاري مجاز است. به عنوان مثال وقتي رشوه خواري يا دروغ گويي در جامعه اي رواج پيدا کند و قبح و زشتي آن از بين برود، به رفتاري همگاني تبديل مي شود و همه در هر مقام و جايگاهي براي به راه انداختن کاري که اساسا وظيفه ي آنان است ، به خود حق مي دهند که عمل نادرست را انجام دهند و کسي هم مانع شان نشود.
شوربختانه در جامعه ي ما از اين پنجره هاي شکسته ، که چنين پيام هاي نهفته اي در دل خود دارند، بسيار است. گذار اغلب ما به دباغ خانه ي ادارات و سازمان ها و نهادهايي افتاده است ، که ناچار شده ايم براي انجام کاري که در چارت وظايف کارمند هر بخش گنجانده و ثبت شده و او به خاطر انجام اين کار استخدام شده و حقوق دريافت مي کند، مبلغي به عنوان « شيريني ، هديه و ... » بپردازيم. که اگر نپرداخته ايم يا اصلا کارمان انجام نشده، يا آنقدر سردوانده شده ايم تا حساب کار دست مان بيايد .
در حوزه فرهنگي ، که حوزه ي ارزش ها و هنجارهاي ديني و عرفي و اخلاقي است ما با کمرنگ شدن باورهاي اصيل روبه روهستيم . باورهايي که جاي آن ها را تفکر زرنگي، نوکيسگي و کاسبکارانه گرفته است.
کژکاري ها و کژ انديشي هايي که موجب مي شوند افراد به راحتي از روش هاي تهمت و افترا و تقلب استفاده کنند. حاصل چنين کارکرد ناقص و ناهنجار رفتاري ، عقلاني ، شرعي و عرفي ، تجاري شدن دانشگاه و علم در کشور؛ کم ارزش شدن مطالعه و تفکر؛ کم رنگ شدن ارزش درس خواندن و با سواد شدن و جايگزين شدن مدرک گرايي است. در چنين حال و هوايي است که ارزش کار و کوشش و نيز ارزش هاي انساني و اخلاقي در بين تمامي گروه هاي اجتماعي کم رنگ مي شود و افراد به سوي رفتارهاي متظاهرانه ي کار راه انداز متمايل مي شوند و بي هيچ شرم يا احساس گناهي به چنين اعمالي مبادرت مي کنند.
امروزه در جامعه ايران به عنوان جامعه اي در حال گذار در حوزه هاي اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي با انبوهي از پنجره هاي شکسته مواجه هستيم . اين پنجره هاي شکسته ، جامعه را دچار تکانه هاي شديد اجتماعي کرده است. هر گذاري هزينه اي دارد و البته هزينه ها را معمولا مردم سطح اجتماع مي پردازند با آسيب هايي که به طور مستقيم يا غير مستقيم در معرض آن ها هستند. بر همه ي انديشمندان، دولتمردان و دلسوزان اين جامعه ، بايسته است با تدابيري منطقي و عقلاني ، در حوزه ي پنجره هاي شکسته ي جامعه ورود کرده ، به تعبير و بازسازي و نيز باززايي ارزش هاي کم رنگ شده يا از دست رفته ، مبادرت کنند.