صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۹۶۸۲۶۸
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۱۹:۳۰ - ۰۶ خرداد ۱۴۰۳ - 26 May 2024
سلسله‌یادداشت‌های تحلیل و بررسی کمپین‌های انتخابات مجلس دوازدهم (قسمت دوم)

کمپین روزنه‌گشایان در برابر کمپین جریان اصلی اصلاح‌طلبان

ناکامی لیست صدای ملت و دبیرکل حزب اعتدال و توسعه در حوزۀ رشت، نشان‌دهندۀ واکنشی بود که جامعه نسبت به این کمپین داشت.

   عصر ایران ؛ دکتر رسول بابایی - در این سلسله‌نوشتارها به تحلیل و بررسی انتخابات مجلس دوازدهم می‌پردازیم که در روزهای دوازدهم اسفندماه 1402 و بیست‌ویکم اردی‌بهشت‌ماه 1403 دوره اول و دوم آن برگزار شد. با این توضیح که در اینجا از منظر کمپین‌هایی که در این انتخابات حضور داشته و فعّال بودند به بحث خواهیم پرداخت و پیام‌هایی که تولید کردند و رقابتی که بین آن‌ها شکل گرفت و نتایج آن را مورد بررسی قرار خواهیم داد.

   یادداشت اول مربوط به تحلیل کمپین تحریم‌کنندگان انتخابات و کمپین مشارکت‌کنندگان بود و در این نوشتار برآنیم تا بخش دیگری از این کمپین‌های تحریم و مشارکت را در قالب و شکل دیگری بررسی نماییم که در درون اصلاح‌طلبان جلوه کرد. در میان جریان اصلاح‌طلب، جمعی 110 نفره، با بیانیه‌ای موسوم به «روزنه‌گشایی» ابراز وجود کردند که در جریان انتخابات منجر به شکل‌گیری لیست «صدای ملت» به سرلیستی علی مطهری شد. در مقابل، جریان اصلی اصلاحات با رویکرد این گروهِ خاص مخالفت ورزیده و اعلام داشت که این‌ها مجموعه‌ای از افراد منفرد هستند که با شخصیت حقیقی خودشان وارد کارزار انتخابات شده‌اند و برآمده از هیچ حزب یا گرایش مشخصی در گفتمان اصلاحات نیستند.

   همان طور که در یادداشت نخست اشاره شد، فهمِ درستِ انتخابات مجلس ۱۴۰۲ از نظر پیشینه دست‌کم نیازمند تحلیل و بررسی انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ و رخدادهای ۱۴۰۱ و اتفاقاتی است که در کف خیابان رخ داد.

   در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ معدودی از افرادی که زمینۀ اصلاح‌طلبی و سابقۀ حضور در دولت روحانی را داشتند و به یک معنا غیراصول‌گرا به‌شمار می‌آمدند ـ اعم از اعتدال‌گرا یا اصلاح‌طلب ـ به فضای انتخابات ورود کردند که در میان آن‌ها عبدالناصر همتی برجستگی خاصی داشت. حال نکته اینجاست که همین گروهی که در انتخابات مجلس تحت عنوان روزنه‌گشایی بیانیه دادند، در آن انتخابات هم از آقای همتی حمایت کردند.

در واقع، یک نگرش و رویۀ یکسان را در هر دو انتخابات شاهدیم، به‌طوری‌که هر چند اشخاص به صورت مصداقی تغییر کرده‌اند ولی رویکرد همان رویکرد است. بر این اساس، در انتخابات ۱۴۰۰ نیز تقابلی بین این رویکردِ مشارکت و موضعِ جریان اصلی اصلاحات وجود داشت که در واقع انتخابات را تحریمِ غیرفعال کرده بود و هرچند صحبت از تحریم نمی‌کرد ولی دعوت و فراخوانی نیز برای مشارکت و رأی‌دادن نداشت و از کسی هم در انتخابات ۱۴۰۰ حمایت نکرد. بنابراین، ریشۀ این تقابل را که در انتخابات مجلس ۱۴۰۲ رخ داد باید در آن انتخابات بازیابی نمود.

علاوه بر این، ارائۀ تحلیلی کوتاه از وقایع 1401 نیز به فهمی بهتر از تقابلی که در میان اصلاح‌طلبان مبنی بر شرکت یا عدم‌شرکت در انتخابات مجلس شکل گرفت، کمک خواهد کرد.

در زمان انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰، با وجود اینکه گروه بزرگی از افرادِ جامعه رغبتی برای حضور در انتخابات نداشته و حتّی آن را تحریم نیز کردند، با این حال در پسِ ذهن بخشی از جامعه امیدی وجود داشت که برآمده از این تحلیل بود که با ریاست جمهوری آقای رئیسی و یکدست‌شدنِ قوای سه‌گانه و یکدست‌شدن حاکمیت، امکان دارد که اتفاقات مثبتی در حوزه‌های گوناگون رخ دهد. به‌طوری‌که پیش از هر چیز، در حوزۀ سیاست خارجی تلقّی این بود که اگر قوا و حاکمیت یکدست شوند، ممکن است آن اختیاری که از دولت روحانی مبنی بر توافق با غرب و احیای برجام سلب شده بود، این‌بار به مجلس و دولتی که به حاکمیت نزدیک است واگذار شود و در نتیجۀ تنش‌زدایی در روابط خارجی، گشایش‌هایی نیز در حوزه‌های اقتصادی رخ دهد و گرانی و تورم تا حدّ زیادی کنترل شوند.

امید دیگری در حوزۀ مسائل اجتماعی وجود داشت که ناشی از این تصوّر بود که با حذفِ اصلاح‌طلبان و انحصار کامل قدرت در دست اصول‌گرایان، این امکان هست که در حوزۀ اجتماعی نیز که حجاب و گشت ارشاد نماد آن بود، گشایش‌هایی اتفاق بیفتد و سخت‌گیری‌هایی که پیشتر وجود داشت کاهش پیدا کرده و فضا کمی بازتر شود.

امیدواری سوم به این فرض برمی‌گشت که علاوه بر گشایش در حوزۀ اجتماعی، در حوزۀ فضای مجازی و اینترنت و شبکه‌های اجتماعی هم محدودیت‌ها و فیلترینگ کاهش پیدا کرده و در اینجا نیز گشایش‌هایی رخ ‌دهد.

با این حال، در عالم واقع، وقایع به شکل دیگری رقم خوردند، اعتراضات کف خیابانی شکل گرفت و در این میان، اکثرِ اصلاح‌طلبان سکوتی همدلانه نسبت به اعتراضات خیابانی در پیش گرفتند. در واقع، هرچند علناً حمایت نمی‌کردند، با این حال در سکوتشان به گونه‌های گوناگون نشانه‌هایی از همراهی و همدلی نمایان بود. البته بخشی از اصلاح‌طلبان ـ که بعداً برخی از آن‌ها به امضاءکنندگان بیانیۀ 110 نفر پیوستند ـ به اعتراضات و آشوب‌ها معترض شده و ابراز نگرانی می‌کردند که ممکن است این اتفاقات وضعیت را بغرنج‌ و بدتر کند. به عبارتی آن‌ها معتقدند که راه‌حلّ مواجهه با مسائل و مشکلات نظام و کشور، آشوب و تقابل خیابانی نیست.

این توضیح کوتاه در مورد انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ و اتفاقات ۱۴۰۱، بدین‌جهت بود که ما دو گروهِ کمپین تحریم‌کنندگان انتخابات و کمپین مشارکت‌کنندگان از طرفی و کمپین روزنه‌گشایان و کمپین جریان اصلی اصلاح‌طلبان را از طرفی دیگر،  بهتر درک کنیم. در واقع، به فهم روشن تر و بهتری از رویارویی کمپینی و تقابل پیام‌ها و چالش‌های فکری و گفتمانی برسیم که در میان جریان اصلی اصلاح‌طلبان و گروه موسوم به روزنه‌گشایان در خلال انتخابات ۱۴۰۰ و وقایع ۱۴۰۱ وجود داشت و در انتخابات مجلس 1402 نیز ظهور و بروز پیدا کرد.

حال بخش‌هایی از اصلاح‌طلبان هم اگرچه آشکارا عنوان نمی‌کردند، در لفافه و یا با سکوتی همدلانه، رویکرد فوق را در پیش گرفته و به این نتیجه رسیده بودند که دیگر نمی‌شود راهی از طریق صندوق‌های رأی برای حلّ مشکلات کشور پیدا کرد. البته بخشی از اصلاح‌طلبان حتّی آشکارا هم بحث عبور از نظام جمهوری اسلامی و درانداختن طرحی نو را به میان کشیده و معتقد بودند که دیگر در چارچوب‌های نظام امکان اصلاح وجود ندارد.

در چنین فضایی، 110 نفر از کسانی که پیشینۀ اصلاح‌طلبی و یا اعتدال‌گرایی برخوردار بوده و سابقۀ حضور در دولت‌های خاتمی و روحانی یا نمایندگی مجلس‌ و عضویت در احزاب اصلاح‌طلب را در کارنامۀ خود داشتند، بیانیه‌ای تحت عنوان تلاشی برای روزنه‌گشایی صادر نمودند که منجر به ظهور کمپین روزنه‌گشایی و تقابلِ آن با جریان اصلی اصلاحات شد.

از منظر تحلیل کمپین‌ها و به لحاظ بررسی محتوا و پیام‌هایی که تولید شد، روزنه‌گشایان صحبت از آرمان‌گرایی واقع‌بینانه می‌کنند، یعنی می‌گویند که در آرمان با جریان اصلی اصلاحات یکسان هستیم ولی تفاوت در این است که ما واقعیت‌ها را نیز در نظر می‌گیریم، درحالی‌که گروه مقابل واقع‌بین نیست. علاوه بر این، سخن از میانه‌روی و تندروی را به میان کشیده و خودشان را میانه‌رو و اعتدال‌گرا و گروه مقابل را تندرو می‌خوانند.

در ادامه، پیام‌هایی که تولید نموده و در طول رقابت انتخاباتی منتشر می‌کنند، بر این محور است که ما هم به این موضوع اذعان داریم که انتخابات آزاد نیست و مجلس جایگاه چندانی در عرصۀ حاکمیتی و مدیریت کلان کشور ندارد و همچنین امکان اینکه بتوانیم رأی بالایی در مجلس بیاوریم و اکثریت کرسی‌ها را تصاحب کنیم وجود ندارد، با این حال ما هزینۀ عدم‌مشارکت در انتخابات را بالاتر از مشارکت دانسته و فایدۀ مشارکت در انتخابات را بیشتر از تحریم می‌دانیم. در واقع، ما با مشارکت در انتخابات می‌توانیم روزنه‌هایی را برای گفت‌وگو و انتقاد باز کرده و قادر خواهیم بود تا بخشی از میانه‌روها و اعتدال‌گراها و توسعه‌گراها را به مجلس بفرستیم که بتوانند در آنجا فعالیت کرده و بیانگر و پیگیر گفتمان و منافع ما باشند. در مجموع پیام روزنه‌گشایان این است که ما با مشارکت در انتخابات و رأی اعتراضی، در پی این هستیم که حاکمیت را به تغییر رویکردها قانع و مجاب کنیم.

در مقابل، تحلیل‌گرانِ جریان اصلی اصلاح‌طلبان ـ اعمّ از احزاب و شخصیت‌های مهم و برجستۀ این جریان ـ این استدلال‌ها را نپذیرفته و در سطوحی گوناگون به نقد و جدال فکری و عملی با این گروه ‌پرداختند. به‌طوری‌که آن‌ها نیز متقابلاً رویکرد روزنه‌گشایان را غیرواقع‌گرایانه دانسته و دوگانۀ میانه‌رو و تندور را برنمی‌تابیدند. آن‌ها این طور القا می‌کردند که توجیهاتِ روزنه‌گشایان برای حضور در انتخابات، پیش از این بارها و بارها تکرار شده و این رویکرد آزمایش‌های خود را به خوبی پس نداده است.

آن‌ها استدلال می‌کردند که شما به دنبال ایجادِ روزنه‌ای کوچک هستید، درحالی‌که قبلاً با وجود پنجره‌های بزرگ هم کار به جایی نرسیده و در عینِ در اختیار داشتنِ اکثریت مجلس و دولت، امکان رقم‌زدنِ تغییر و تحولی اساسی فراهم نشده است. مهم‌تر از همه اینکه هزینۀ شرکت در انتخابات بالاتر از هزینۀ عدم‌مشارکت است. در واقع، تعبیری که از رأی‌دادن ما در انتخابات می‌شود متفاوت از آن چیزی خواهد بود که در ذهن شماست.

در این وضعیت و با وجود نگرش‌ها و رویکردهای کاملاً متفاوت و متغایر، برغمِ تلاش برای حفظ ظاهر و انسجام، این دو کمپین گاهی نسبت بهم مواجهۀ خیلی تندی داشته و همدیگر را متّهم به خیانت به آرمان‌های اصلاح‌طلبی و صلاح مملکت می‌کردند. برای نمونه، کمپین جریان اصلی اصلاح‌طلبان، روزنه‌گشایان را به همراهی با حاکمیت متّهم نموده و از اساس آن‌ها را در ذیل پروژه‌ای امنیتی به تصویر می‌کشید. در آن سو، روزنه‌گشایان هم دست‌کم به بخشی از جریان اصلی، انگ تندروی و براندازی و ایجاد هزینه می‌زدند.

حال، اتفاقی که در این میان رخ داد این بود که بخشی از جریان اصول‌گرا و رسانه‌ها و نهادها و شخصیت‌های آن‌ها از رویکرد روزنه‌گشایان حمایت کرده، به تمجید از این گروه پرداخته، کار آن‌ها را ارزشمند قلمداد نموده، و به منتقدان و مخالفان آن‌ها تاختند. طبیعی است که کمپین جریان اصلی اصلاح‌طلبان، همین امر را  مستمسک قرار داده و حمایتِ حاکمیتی‌ها را نشانه‌ای مبنی بر این قلمداد نمودند که این رویکرد پروژه‌ای امنیتی است که از سوی نهادهای نظام و با هدفِ ایجاد شکاف در بین اصلاح‌طلبان و افزایش میزان مشارکت طراحی شده است.

مورد دیگری که به کمپین جریان اصلی اصلاح‌طلبان یاری کرد تا موجودیت گروه مقابل را زیر سوال ببرد، تأیید صلاحیت اشخاصی مثل علی مطهری بود که ابتدائاً ردّصلاحیت و در ادامه تأیید شده و لیست صدای ملت را شکل داده و خود به عنوان سرلیستِ آن در انتخابات مشارکت کرد. کناره‌گیری بعضی از افرادی که این بیانیه را امضاء کرده بودند و اظهار پشیمانی آن‌ها نیز به کمپین روزنه‌گشایان آسیب رسانید.

بررسی عملکرد دو کمپین، به روشنی از نتیجه‌ای که در انتخابات حاصل شد، قابل ارزیابی است. ناکامی لیست صدای ملت و دبیرکل حزب اعتدال و توسعه در حوزۀ رشت، نشان‌دهندۀ واکنشی بود که جامعه نسبت به این کمپین داشت. کمپین روزنه‌گشایان با هدفِ حضور در انتخابات، افزایش مشارکت، و کسب حدّاقل کرسی‌ها شکست سنگینی خورده و از دستیابی به برنامه‌های خود ناتوان ماند. در مقابل، کمپین جریان اصلی اصلاح‌طلبان موفق بوده و به آن چیزی که به دنبالش بود، تا حدّ زیادی دست یافت.

البته عدّه‌ای از روزنه‌گشایان این موضوع را قبول نداشته و دستاوردهایی برای کمپین خودشان برمی‌شمارند؛ از جمله اینکه مدّعی‌اند کمپین آن‌ها فضای گفت‌وگو را فراهم آورده و اگرچه در تهران لیست صدای ملت شکست خورد ولی در کل کشور افرادی از میانه‌روها و اعتدال‌گرایان و توسعه‌گرایان به مجلس راه یافته و می‌توانند اقلیتی را در آن شکل دهند.

در سوی دیگر، برخی معتقدند که در این دوره از انتخابات، بیش از آنکه بدنۀ اجتماعی اصلاح‌طلبان ـ که دست‌کم از سال 98 رو به افول نهاده ـ از این جریان پیروی کرده باشد، این جبهۀ اصلی اصلاحات بود که خودش را با خواست و رأیِ آن بخشی از مردم که تصمیم به عدمِ مشارکت گرفته بودند، هماهنگ کرد.

در هر حال، نتیجه به‌گونه‌ای رقم خورد که خواستِ کمپین جریان اصلی اصلاح‌طلبان بود. در این میان، اتّفاق غیرمنتظرۀ دیگری نیز رخ داد و آن عدم حضور سیدمحمد خاتمی در انتخابات بود. وی برای نخستین‌بار و برخلاف تصوّرات در انتخابات شرکت نکرده و به‌نوعی به شگفتی‌های این انتخابات افزود. 
در دانشِ «برند» قانونی وجود دارد تحت عنوان «هزینه = فایده»، یعنی چنانچه کسی برای پایگاه اجتماعی خودش، برای آرمان و هدف و ایده‌ای که دارد، هزینه‌ای پرداخت کند، فایده‌ای هم حاصلش خواهد شد. حال به نظر آقای خاتمی که انتظار می‌رفت مطابق رویکرد خود تا کنون، در انتخابات شرکت کند ـ دست‌کم با این توجیه که با انتخابات قهر نکرده و صندوق رأی را ابزاری برای اصلاح‌طلبی می‌داند ـ گام در مسیرِ تازه‌ای گذاشت که حتماً برایش هزینه‌هایی به‌همراه خواهد داشت ولی در عین حال به ری‌برندینگ وی انجامید که به آن نیاز جدّی هم داشت.

در پایان، با توجه به بررسی فوق و ارزیابی وضعیت دو کمپینِ رقیب در میان اصلاح‌طلبان و نیز تحلیل کمپین تحریم‌کنندگان در برابر مشارکت‌کنندگان که در نوشتار نخست بدان پرداختیم، این‌گونه می‌توان جمع‌بندی نمود که از طرفی انتخابات مجلس دوازدهم تمرینی موفق بود برای کمپین تحریم‌کنندگان. از طرفی دیگر، کمپین روزنه‌گشایی و حضور در انتخابات نیز در جمع اصلاح‌طلبان شکست خورده و این امکان که در انتخابات بعدی پروژه‌ای شبیه همتی و حضور اشخاصی مثل مسعود پزشکیان در انتخابات منجر به رقابت و افزایش مشارکت شود تا حدّ زیادی اثربخشی خود را از دست داد. بعلاوه با ری‌برندینگ نسبتاً موفق خاتمی و جایگاهی که وی در مجموعۀ اصلاح‌طلبان پیدا کرد، در رویکرد بخشی از جامعه نسبت به انتخابات و صندوق‌های رأی، یک توافق و انسجامی ایجاد شد.

حال چنانچه بخواهیم به صورت خیلی خلاصه و گذرا، با توجّه به این فضا و وضعیت، نکته‌ای را دربارۀ انتخابات پیش رو گوشزد نماییم، این است که اگر حاکمیت واقعاً به دنبال افزایش مشارکت در انتخابات بوده و در پی این است که صندوق رأی را در برابر خیابان تقویت نموده و راه برون‌رفت از مسائل و مشکلات را از طریق صندوق، به جامعه معرفی کند، بایستی تدابیر عمیق‌تر و پیچیده‌تری را نسبت به موضوع در دستور کار قرار داده و راهکارهای اساسی‌تری را در نظر داشته باشد.

ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۱۸
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
۲۰:۱۱ - ۱۴۰۳/۰۳/۰۶
واقعیت اینه که اصلاح طلبان دیگه بدنه اجتماعی ندارند البته بدنه اجتماعی اونا اکثرا تحریمی شدن و مقدار کمی هم سمت اصولگراها رفتن. لذا بهتره دوغشون رو بنوشند و بذارن دیگران کارشون رو انجام بدن.
تعداد کاراکترهای مجاز:1200