عصرایران؛احسانمحمدی- «چیزی که باعث رشد میشه، شکست و مرتکب اشتباه شدنه، همون چیزیه که هوشیارمون می کنه. وقتی پیروز میشیم، با خودمون فکر می کنیم» عالی بودیم، ما بردیم» مطمئناً بعضی کارها رو اشتباه انجام دادین ولی خیلی خونسردین. تنها فایدهای که بردن داره اینه که شب راحت میخوابین»
(پپ گواردیولا؛ پیروزی به عبارت دیگر، نوشته گیلم بالاگه، ترجه جسین گازر، صفحه 183)
شکست تلخ است. مثل شربتی که حتی وقتی میدانی خوردنش برای سلامتیات خوب است اما از تلخیاش کم نمیکند. مقابل ژاپن باختیم. بد بازی کردیم و باختیم و دیشب حتی برای آنها که خیلی فوتبالی نبودند اما این سرزمین را دوست دارند شب خوبی نبود. صبحِ بعد از شکست هم صبح خوبی نیست، حتی اگر باران ببارد. چند روزی زمان میخواهیم که این تلخی کمتر بشود. میشود.
شاید فقط یک مرد به خونسردی پپ اسپانیایی می تواند این حرفها را در مورد شکست بزند و قبول داشته باشد وگرنه عموم ما از دیشب در حال ناله و نفرین هستیم. با این همه اگر قرار باشد از جام ملت های آسیای 2019 چند درس بگیریم کدامند؟
1- توهم توطئه را از خودمان دور کنیم. چه در زندگی شخصی و چه اجتماعی. ما مدام گمان میکنیم همه در حال توطئه کردن علیه مان هستند، در فامیل حتی وقتی به ما لبخند میزنند در ذهن طنابدارمان را میبافند، زیر پایمان را در اداره خالی میکنند، عدهای هر روز صبح با این نیت بیدار میشوند که ما را زمین بزنند. ما با این ذهن هر روز زندگی میکنیم.
با این ذهنیت هم وارد زمین بازی میشویم که داور علیه ماست. جهان نمیخواهد ما موفق بشویم. آنقدر «سعید عبدولی» وار این را تکرار کرده ایم که حتی وقتی داور خطایمان را نمیگیرد به طرفش حمله میکنیم تا برایش توضیح بدهیم که خطا نکردیم! ربطی هم به این مسابقه ندارد. همیشه ضعفهایمان را پشت «ناداوری» و توطئه پنهان کردهایم. از خانواده تا فوتبال و سیاست و ...
2- بازیکنان ما وقتی به یمن گل میزدند همپای گل زدن به پرتغال و کره جنوبی و ...خوشحالی میکردند. بخشی از آن به دلیل فشار فوقالعاده ای بود که روی این بازیکن ها وجود داشت. آنها «باید» میبُردند. در این میان نقش جنگ های بیحاصل حاشیهای هم پررنگ بود. آنها انگار مدام باید خودشان را اثبات میکردند. جدال کلامی کیروش با برانکو حتی پس از پیروزی مقابل عراق این فشار را تشدید کرد... حاشیههای کوچک، میتوانند «متن» را متلاشی کنند.
3- دیروز در یادداشتی با بازخوانی شکست تلخ 1992 مقابل ژاپن نوشتم که «مواظب کازیوشی میوراهای جدید باشید». همان اتفاقات نعل به نعل تکرار شد. گل بد خوردیم، بعد احساساتی شدیم و با مشت و لگد به جان بازیکنان حریف افتادیم. همان اتفاقی که سال 1992 منجر به اخراج و محرومیت چند بازیکن شد.
27 سال بعد باز هم «احساسات» بر تعقل غلبه کرد. خوشحال باشیم که بازیکنانمان محروم نشدند. ما از تاریخ عبرت نمیگیریم، فقط یک خطا را به شکل ارتقا یافتهتر تکرار میکنیم!
4- در روزنامهنگاری جنگ یاد میدهند :«عوامل درگیر و موثر در یک جنگ فقط دو کشور نیستند»! اما ما به شدت به دو قطبی کردن هر ماجرایی تمایل داریم. یکی از دلایلش آسان بودن ماجراست. وقتی یک موضوع چندبعدی میشود باید فکر کرد و دست به تحلیل زد.
اما در دو قطبی قصه ساده میشود؛ خیر-شیر، فرشته – شیطان، سیاه- سفید... ماجرای مناقشه کیروش- برانکو یک نمونه ساده است که هنوز هم ادامه دارد. هواداران هر دو طرف در پی اثبات این هستند که محبوب من «سفید و بیگناه» است و دیگری سیاه و گنهکار! هیچ حد وسطی هم ندارد!
سود این جدال چه بود؟ برانکو شکست خورد یا کیروش که احتمالاً میرود یک جای دیگر قرارداد می بندد؟ هچکدام! ما باختیم و یک حسرت را نیم قرنه کردیم! برویم جلوی آینه و به جای چنگهایی که به صورت هم زدیم نگاه کنیم!
ما قبل از اعزام به مسابقات چند پاره شدیم. عدهای حتی آرزومند شکست تیم ملی بودند. یک «تیم» نبودیم، یک «دل» نبودیم. این اتفاق یک هدیه به رقیب است. خوشا به حال رقیبان ما!
5- هر کس بعد از کیروش روی صندلی تیم ملی ایران بنشیند روی بشکه باروت نشسته است. تیم اگر ببرد، عدهای میگویند: «میراث کیروش بود و مربی کاری نکرد»، ببازد میگویند: «اگر کی روش مانده بود به این روز دچار نمی شدیم»... و کسانی تلاش میکنند به هر قیمتی شده ثابت کنند آنها اشتباه میکنند.
خدا را شکر تا ابد موضوع و بهانه برای جنگیدن با هم داریم! برای خراب کردن حال هم، برای پرخاش... ما به دشمن هم نیاز داریم؟
6- وطیفه سرمربی جدید تیم ملی ایران (اگر کیروش برود) ایجاد وحدت میان هواداران فوتبال است. پاک کردن کلیشه تقابل باشگاهها با تیم ملی. یک آشتی دوباره. ما به آشتی نیاز داریم. خستهایم از جنگ... جنگ...
7- شکست خوردیم و تمام. این تورنمنت هم به خاطرها پیوست. مجموعه پر و پیمان خاطرههای تلخ. پیروز هم میشدیم نه تحریمها برطرف میشد، نه قیمت گوشت سقوط میکرد، نه حال جیب مردم خوب میشد.
مسئولان پیامهای تبریک صادر میکردند و هر کسی میکوشید نشان دهد چه نقش موثری در این فتح دارد. تنها دقایقی با تمام وجود شادی میکردیم و روز بعد زندگی دوباره بیرحمیهایش را به رخمان میکشید ... فوتبال سایهسار خنکی دارد اما جانپناه نیست. به فکر جانپناه برای این مردم باشید.
آقایایون تاج و کفاشیان و ناظمی و ...تا زمانی که در این فوتبال باشند حسرت ما در فوتبال قرنها میشود.
آقای تاج و امثال این آقایون امتحانشون رو چندین ساله پس دادن و توانایشون همینه.
ما باید تغییرات بنیادی در فوتبالمان را از فدراسیون و اساسنامه فدراسیون که همه مصوباتش برای خذف اهالی فوتبال و ورود غیر فوتبالیها نوشته شده شروع کنیم و فوتبال را به اهلش بسپاریم.
بجای آدمهای سیاسی آدمهای اقتصادی رو وارد فوتبال کنیم.
خدا رحمت کند ناصر حجازی را چقدر برای جلوگیری از ورود آدمهای سیاسی به فوتبال جنگید و معتقد بود فوتبال آدم فوتبالی میخواهد.
آقایون مسوول حال که تنها دلخوشی خیلی از ملت فوتباله بیایید سیستم فوتبال کشور را ریشه ای بسازید وگرنه در آینده حرفی برای گفتن نداریم.
حالا شما بگيد ظلم به ژاپن نيست اگه ما برنده ميشديم؟
اما زیر این قلم شما با همه علومی که مسلط هستم جز آفرین چیزی نمیتوانم بگویم