عصرایران؛ احسان محمدی- در حالیکه ما همچنان بر طبل شادانه می کوبیدیم و به بازی های فداکارانه ملی پوشان مان افتخار می کردیم ناگهان کارلوس کی روش در یک گفتگو چنان تلخ، بی رحم و جدی به برانکو ایوانکوییچ سرمربی تیم ملی حمله کرد که لبخند روی صورت مان ماسید!
پرخاش این دو به هم تازگی ندارد و پیش تر در یادداشتی با عنوان «آقایان برانکو و کی روش! بروید جلوی خانه خودتان دعوا کنید!» در این مورد نوشته ام اما نکته اینجاست که انگار رخت شادی را به قامت ما ندوخته اند. نه اینکه همه چیز «از قامت ناساز بی اندام » ما باشد، نه! حتی وقتی خیاط حرفه ای از خارج هم می آوریم باز یا کوتاه می دوزد، یا آنقدر بلند که روی زمین کشیده می شود و اسباب خنده خلایق!
در همه سال هایی که فوتبال ملی را دنبال می کنم اتفاقاً دعواهای برخی هواداران قرمز و آبی کام را تلخ می کرد. اینکه در روزنامه های رنگی سعی می کردند جوری درخشش بازیکنان تیم خودشان را پررنگ کنند انگار او یک تنه بازی کرده است. اما در این جام جهانی کدام استقلالی وقتی علیرضا بیرانوند پنالتی رونالدو را مهار کرد برایش دست نزد، به او افتخار نکرد؟
کدام پرسپولیسی لذت نبرد از نمایش با اقتدار امید ابراهیمی که شایسته لقب ژنرال است، وحید امیری و روزبه چشمی و مجید حسینی و ... را هم بگذارید در این لیست. اصلاً یادمان رفت قرمز بودند یا آبی؟ اما یادمان نرفت که سرشان را جلوی توپ گذاشتند، جوری می دویدند که انگار قرار بود کره زمین نابود شود و آنها باید این پیام را می رساندند که مردم جان به در ببرند!
لطف فوتبال ملی به ایجاد «وحدت اجتماعی» است. به اینکه تمام جریان های سیاسی، انسان های متضادی که به نظر هیچ نقطه اشتراکی ندارند، پدرها و فرزندانی که گاهی هیچ حرفی برای زدن به هم ندارند، بازیکنانی که می گفتند هرگز حاضر نیستند با دیگری به بهشت هم بروند دوشادوش هم برای یک هدف واحد بجنگند. از نفس بیفتند اما مبارزه کنند.
درست وقتی که قرمز و آبی، زرد و سبز واژه های نیشدار هواداری کورکورانه را در صندوقچه ها قایم کردند و فقط به «ایران» عشق ورزیدند، کارلوس کی روش کام همه را تلخ کرد. حتی آنها که او را قدیس وار می پرستند.
کی روش یک نظم دهنده بی نظیر است، یک مربی که شبیه او را یا نداشته ایم یا کم داشته ایم، او شاید اگر هزار سال پیش به دنیا می آمد می توانست قلعه ای بسازد که هرگز هیچ کس نتواند آن را فتح کند، کسی نمی تواند منکر تلاش هایش شود اما یک مربی «بحران زی» است. انگار فقط وقتی آرام می گیرد که فضا پر از تنش شود، مرد روزگار صلح نیست.
نان او در تنور تنش می پزد و در این کار متخصص است. همانطور که آنقدر کنار زمین را در بازی با پرتغال متشنج کرد که داور بازی وادار به گرفتن یک پنالتی برای ایران شد. التهابی که او کنار زمین ساخت بیشتر از ضربه سر سردار آزمون به توپ و برخوردش به دست مدافع پرتغال داور را برای دمیدن در سوت پنالتی متقعد کرد. او مرد بحران است.
چه دوستش داشته باشیم و چه نه، نامش تا ابد در میان خاطرات پرشور ما پررنگ است. شاید نام بعضی از بازیکنان تیم ملی حاضر در جام جهانی 2018 را فراموش کنیم اما کی روش را هرگز. البته می توان به او خرده گرفت که انگار برانکو را یک تهدید دائمی می داند. یک روز بازیکنان پرسپولیس را به بهانه چاق بودند از اردو اخراج کرد، روز دیگر گفت امیری و بیرانوند دارای کیفیت لازم برای بازی در جام جهانی نیستند و بارها لیگ داخلی را به دردنخور دانست اما اتفاقاً ستون فقرات تیمی که رد روسیه درخشید را بازیکنان لیگ داخلی تشکیل دادند. علیرضا بیرانوند، روزبه چشمی، سیدمجید حسینی، وحید امیری، امید ابراهیمی و حتی مهدی طارمی که کمتر از یکسال است خارج از کشور بازی می کند.
مردم کی روش، برانکو و همینطور شفر را دوست دارند. می دانند که آنها به فوتبال این کشور چیزهایی را اضافه کردند که پیش تر نداشتیم یا داشتیم و قدر نمی دانستیم پس چرا تصور می کنند که در این سرزمین جا برای آنها نیست؟ ما در ایران با کسانی که نصف آنها توان، خردمندی، خلاقیت و حتی سود نداشته اند هم مهربان بوده ایم!
در سرزمینی که هر روز تعداد جویندگان سطل زباله بیشتر می شود آنها درآمد فوق العاده ای دارند، در کشوری که ارباب هنر قدر نمی بینند، آنها احترام فوق العاده ای دارند، بسیار بعید است حتی در کشورشان هم این همه محبوب باشند که حتی کارگر و کشاورز هم دعوت شان کنند بنشینند سر سفره نیمه خالی! لطفاً کمی آرام بگیرید، این همه تلخکام و پرخاشگر نباشید. حال ما اندازه کافی ناخوب است، آرامش از ما روی برگردانده، شما دیگر ناسپاسی نکنید، کام مان را زهر نکنید....