جعفر محمدی«18 سال پيش من در شرکت سوئدى ولوو استخدام شدم. اولين روزهايي كه در سوئد بودم، يکى از همکارانم هر روز صبح با ماشينش مرا از هتل برميداشت و به محل کار ميبرد. هوا کمى سرد بود و برفى. ما صبحها زود به کارخانه ميرسيديم و همکارم ماشينش را در نقطه دورى نسبت به ورودى ساختمان پارک ميکرد. در آن زمان، 2000 کارمند ولوو با ماشين شخصى به سر کار ميآمدند.
روز اول، من چيزى نگفتم، همين طور روز دوم و سوم. روز چهارم به همکارم گفتم: آيا جاى پارک ثابتى داري؟ چرا ماشينت را اين قدر دور از در ورودى پارک ميکنى در حالى که جلوتر هم جاى پارک هست؟
او در جواب گفت: براى اين که ما زود ميرسيم و وقت براى پيادهرفتن داريم. اين جاها را بايد براى کسانى بگذاريم که ديرتر ميرسند و احتياج به جاى پارکى نزديکتر به در ورودى دارند تا به موقع به سرکارشان برسند. تو اين طور فکر نميکني؟»
اين ، خاطره اي بود که چندي پيش يکي از هموطنان مان براي عصرايران فرستاد و ان را مقدمه يادداشتي قرار داد که در همين سايت منتشر شد.
وقتي براي اولين بار اين خاطره را خواندم ،آنچه بيش از هر چيزي در آن برايم رنگ و معنا داشت ، حس دوست داشتن و احترام نسبت به يکديگر بود که در اين چند سطر و البته در رفتاري که حکايتش را خواندم ، موج مي زد.
اندکي بعد اما ، وقتي به ياد ادعاهاي خودمان در باب هم نوع دوستي و احترام به ديگران و عشق ورزي و اين قبيل شعارها افتادم و البته رفتارهاي متناقض مان را هم به ياد آوردم ، حسرتي بزرگ بر وجودم نشست .
اينک و در ادامه بحثي که با همفکري و همراهي کاربران عصرايران آغاز کرده ام تا حرکتي باشد براي "يافتن درد ، جست وجوي درمان" که "چرا پيش نمي رويم؟" ، مي توانم با اين گزاره را هم در ميان موانعي تعریف کنم که حرکت ما را کند و بسيار کند مي کند :« ما دوست داشتن همديگر را فراموش کرده ايم و به يکديگر احترام نمي گذاريم.»
ناراحت نشويد و به روحيه لطيف! ايراني تان برنخورد! فقط کافي است به دشنام هايي که در طول روز رانندگان ايراني به همتايان خود و به عابران مي دهند به يادتان بياوريد تا ببينيد که دوست داشتن و احترام گذاشتن تا چه اندازه در رفتارهاي ما نهادينه شده است.
يا کافي است براي انجام کاري که پروسه اداری خاصي هم ندارد ، به اداره اي برويد تا ببينيد اساساً به شما به عنوان يک انسان ذي شعور داراي شخصيت فردي و اجتماعي نگاه نمي شود چه رسد به اين که " آن ور ميزي" به احترام يک انسان ، بخواهد تحرکي به خرج دهد و کاري که مي تواند در همين ساعت انجام دهد را به فردا و فرداها موکول نکند!در حالي که اگر دوست تان داشت و براي تان به عنوان يک شهروند احترام قائل بود ، به خود اجازه نمي داد يک انسان را "سر بدواند".
اجازه بدهيد خاطره اي از يکي از استادان ايراني دانشگاه در استراليا را براي تان باز گو کنم.
اين استاد دانشگاه مي گفت: براي شرکت در کنفرانسي راهي آمريکا بودم که به ناگاه در فرودگاه سیدنی يادم آمد که يک کار اداري بسيار مهم را که زمانش در حال سپري شدن بود را انجام نداده ام .
از يک طرف ساعتي بعد بايد پرواز مي کردم و از طرف ديگر اگر آن کار اداري انجام نمي شد زيان سختي نيز متوجه من مي شد.
در حالي که هيچ اميد نداشتم ، به اداره مربوطه تلفن زدم و مشکل را گفتم.
کسي که جواب مرا مي داد ، وقتي متوجه وضعيت من شد ، گفت:ما سعي مي کنيم کارتان را انجام دهيم ؛ چند دقيقه ديگر تماس بگيريد تا نتيجه را بگويم.
... وچند دقيقه ديگر وقتي دوباره تماس گرفتم ، همان کارمند که مرا در عمرش حتي يک بار هم نديده بود، گفت: نگران نباشيد ،کارتان انجام شد.سفر به خير!
آن کارمند استراليايي ، اين تبعه ايراني را هرگز ملاقات نکرده بود، وظيفه اي هم براي پيگيري يک تماس تلفني نداشت و مي توانست مثل بسياري از ماها بگويد: بايد خودتان بياييد ، مشکل خودتان است و تلفن را قطع کند ولي چه چيزي باعث شد آن رفتار انساني را از خود بروز دهد؟ شايد پاسخ هاي متعددي براي اين پرسش وجود داشته باشد ولي محوري ترين پاسخ اين است: او به هم نوع خودش احترام قائل بود و مثل خيلي از ماها به ارباب رجوع به چشم يک "مزاحم" يا در مواردي يک "طعمه" نگاه نمي کرد بلکه او را به چشم انساني مي ديد درست مانند خودش.
یک مثال دیگر می زنم که اتفاقاً مثل ماجرای اول این نوشتار ، پارکینگی است.
در تهران ، پیدا کردن جای پارک در بسیاری از موارد ، یک مشکل جدی و همگانی است .
اگر دقت کرده باشید ، حتماً با این مورد مواجه شده اید که بسیاری از شهروندانی که خودروهای خود را در خیابان ها پارک می کنند ، اگر بتوانند و شرایط اجازه دهد ، به گونه ای آن را پارک می کنند که خروج از محل پارک برایشان "بسیار آسان" شود و نیازی به جلو و عقب بردن چند باره اتومبیل نباشد ؛ بنابراین اگر فضا فراهم باشد ، در جایی که می توان به طور استاندارد دو خودرو را پارک کرد ، خودرویشان را به گونه ای پارک می کنند که نه در پشت و نه در جلوی آن نمی توان خودرویی را پارک کرد.
این در حالی است که همان راننده ، به خوبی می داند که چند دقیقه بعد ، یک انسان دیگر در همان مکان نیاز به پارکینگ خواهد داشت ولی چون به اصطلاح"خر خودش از پل گذشته است" دیگر به نفر بعدی فکر نمی کند زیرا او را دوست ندارد و هیچ احترامی هم برایش قائل نیست.
در تولید و صنعت هم وضع مشابهی حاکم است.
مثال می زنم: اگر مدیر تصمیم گیر خودروساز ما ، برای مشتری اش به عنوان یک انسان احترام قائل بود ، هرگز به خود اجازه نمی داد به بهانه کاستن از قیمت، ایمنی خودروهای تولیدی اش را با برداشتن لوازمی مانند کیسه هوا و ترمز ABS به حداقل ممکن برساند (و در همان حال به بهانه های دیگر بر قیمت همان خودرو بیفزاید.)
بسیاری از خودروهای خارجی که در ایران مونتاژ می شوند ، بر خلاف مشابه های آن سوی آبی شان ،این تجهیزات ایمنی را ندارند و معلوم نیست تا کنون چند انسان از رهگذر این بی احترامی به انسان ، جان خود را از دست داده و اکنون در سینه قبرستان خوابیده اند.
این قبیل مسائل بیش از آن که ریشه های اقتصادی و حتی مدیریتی داشته باشند ، دلایل شناختی دارند و از این واقعیت ساده نشأت می گیرند که مدیران هم به عنوان بخشی برخاسته از همین جامعه ما ، دوست داشتن مردم و احترام به انسان ها را فراموش کرده اند.
ما اگر همدیگر را به طور واقعی و بر مبنای باور های خالص انسانی دوست داشته باشیم و به همدیگر از صمیم قلب احترام بگذاریم ، سمت و سوی بسیاری از رفتارهای ما تغییر خواهد کرد.
در چنان وضعیتی مهندس سازنده یک برج مسکونی ، هرگز در نحوه ساخت آن خیانت نخواهد کرد چون می داند در نهایت انسان هایی که دوستشان دارد در آن ساکن خواهند شد و در چنان شرایطی در بنگاه های ملکی دیگر نخواهید شنید کسی بگوید فلان خانه را خوب ساخته اند چون می خواستند خودشان در آن ساکن شوند ، بلکه همه خانه ها خوب ساخته خواهند شد چون کسانی مانند خود سازندگان یعنی "انسان های قابل احترام" در آنها زندگی خواهند کرد.
راستی این خبر چند دقیقه پیش بر خروجی خبرگزاری های داخلی قرار گرفت: «رئيس پليس راهنمايي و رانندگي گفت:زماني كه موتورسيكلتهاي بدون ايمني با قيمتهاي ارزان در اختيار جوانان قرار ميگيرد با اين مشكل مواجه ميشويم كه 20 درصد از فوت شدگان تصادفات كشور را موتورسيكلت سواران تشكيل ميدهند كه اين رقم در بعضي از استانها نيز به بيش از 40 درصد ميرسد.»
اگر همدیگر را دوست داشته باشیم، از معلم مدرسه گرفته تا استاد دانشگاه ، همه شاگردانشان را مانند فرزندان خود خواهند دید و نتیجه آموزش ها بسیار دگرگون خواهد بود.
اگر همدیگر را دوست داشته باشیم ، هیچ رستورانی غذای آلوده به ما نخواهد داد و هیچ پزشکی ، فقط برای حق ویزیت ، نبض بیمار رانخواهد گرفت ، هیچ کارگری کم کاری نخواهد کرد و خانواده های مان قوام بیشتری خواهند داشت.
وقتی همدیگر را دوست داشته باشیم ، سر یکدیگر کلاه نخواهیم گذاشت ، با هم نزاع نخواهیم داشت ، کم فروشی و گران فروشی نخواهیم کرد و دا دگاه هایمان خلوت خلوت خواهد بود ، همان طور که در برخی کشورهای اروپایی چنین است و دادگاه ها از کسادترین دستگاه های حکومتی اند که گاه به شعبه های آنان تا روزهای متمادی حتی یک پرونده تخلف رانندگی هم ارجاع نمی شود! ولی ورودی پرونده ها در ایران خودمان به 8 میلیون در سال رسیده است که اگر برای هر پرونده فقط دو طرف دعوا فرض بگیریم - که در موارد زیادی متعدد هم هستند- همین الان 16 میلیون ایرانی "رسماً "در حال دعوا با همدیگر هستند و آیا این رقم نجومی به تنهایی مؤید این مدعا نیست که ما همدیگر را دوست نداریم؟
مثال های بسیاری را می توان در ادامه این بحث آورد که اگر به اطراف مان دقت کنیم ، آنها را به چشم خواهیم دید و از این رو ، بحث را به همین جا ختم می کنم : «ما ، تا یاد نگیریم که همدیگر را دوست داشته باشیم و برای هم احترام متقابل قائل نشویم ، پیشرفت نخواهیم کرد ، چون ، زاویه دید ما به انسان ، یکی از مهم ترین تعیین کنندگان مسیر حرکت است.»
اما نتیجه سخن اینکه کسانی که دم میزنند که ما برای این مردم کاری کردیم کجایند که بیان ببینن این مردم چه مصیبتی میکشند و البته الفاظ موزون و مسجع نثار مسئولان دلسوزشان میکنند واقعا دیدن داشت ، فقط یک روز بود که من این وضعیت را دیدم حتما این داستان همه روزه هست
به خدا قسم فقط میتونم بگم که این مسئولینی که ما داریم منتخب ما نیستند و به اندازه ای که نگران پست و مقامشان هستند به فکر مردم ::: که خدمت به آنها عبادت محسوب می شود ::: نیستند ، باید واقعیت را پذیرفت که در صد بسیار بالایی از اینها فقط و فقط به فکر منافع خود هستند
نتیجه مدیریت همچین مسئولانی است که امسال به امید خدا هر هفته تورم داشتیم ؛ باید منتظر بمانیم و ببینیم کی آتش غضب این مردم کی دامن این مسئولان را خواهد گرفت
شاید مسئولان ما در جامعه ای دیگر زندگی میکنند که هر روز از بهتر شدن وضع مردم و افت قیمت و .... سخن می رانند.
در پایان لازم است که از عصر ایران به خاطر از خود گذشتگی اش تشکر کنم چون واقعا همت بالایی به خرج داده در نشر این مطالب ...
وقتی که احترامی به آزادی انسانها و حق انتخاب آنها گذاشته نمیشه، همه چی تو جامعه رنگ دروغ، زیرآب زنی، تملق، چاپلوسی، تنفر از همدیگه و . ... به خودش می گیره.
من اجازه ديدن بسياري از برنامه هاي تلويزيوني و حتي برنامه كودك را به فرزندم نمي دهم.
دوست عزیز دیگری به حق از زبان معصوم آورده اند:الناس بدین ملوکهم
این یعنی اینکه فرهنگ سازی باید از مسوولان شروع شود تا بعد نوبت به مردم برسد. در مورد اینکه از تبلیغات بازرگانی کم شود و کمی وقت صرف برنامه های آموزشی در این زمینه شود نیز می دانم که اکثر قریب به اتفاق مردم با این ایده دوست عزیزمان موافقند.
کاش مقاله ای در باب علل این دوست نداشتن نیز به زودی در سایت خوب عصرایران ببینیم.
بنده باشماموافق بودم ؟ولي بااتفاقات هفته قبل نظرم برگشت .روزجمعه (هفته قبل)براي يك خريدساده 10دقيقه كنارخيابان ماشين رونگه داشتم ووقتي برگشتم ديدم دوجاي ماشين فرورفته است.روزچهارشنبه براي يك مورداورژانس به بيمارستان رفتم وماشين راكنارخيابان وبين دوخودروي ديگرنگه داشتم وقتي بعداز2ساعت برگشتم خودروي خودرادروسط خيابان وروي جدول درحاليكه به درخت خورده بودديدم وطبق گفته يكي ازشاهدان صحنه خودرويي كه مي خواسته عقب ماشين بنده توقف كندمرحمت نموده وجاي خودرو بنده گذاشته بود(شبيه فيلم mr.Been). حالااگراين بنظرشمانبود محبت است بنظربنده كينه توزي ،دشمني وواژه هاي ناهنجارترمي باشد كه راه حل آن از يك برنامه تلويزيوني و...بالاتراست.
یا فلان عالم دینی در طول عمرش به خانه کسی تکیه نزد تا نکند حق الناسی به گردن او بیفتد. ما زمانی می توانیم این مشکلات را نداشته باشیم که تمامی انسان ها را در آفرینش مشترک و همه آنها را آفریده خدا بدانیم.
سالها است که ما ایرانیان نقد کنندگان خوبی شدیم تحلیل می کنیم منبر می رویم خطابه می کنیم و ... مسئولین محترم هر روز و هر روز سخنرانی دارند و دم از عدالت و حقوق اسلامی و بشر و ... دارند و همیشه کشورهای غربی را متهم به نقض حقوق انسانی و ... می کنیم تا هر جا گیر می کنیم کوروش و تاریخچه 2500 سال پیشمان را از لا به لای تاریخ بیرون کشیده و به آن افتخار می کنیم تا مبحثی پیش می آید سریعا یاد مهمان نوازی سالیان قبل می افتیم که ملت ما مهمان نواز است و بعضا خارجی پرستی و غریبه پرستی را با مهمان نوازی اشتباه می گیریم مثال ساده این است که ملت ما از گرسنگی می میره و دولت عدالت محور به کشورهای آمریکای لاتین و آفریقایی و دوستان عرب در اقصا نقاط جهان وام و کمکهای بلا عوض می دهد ... و اسم آن انسان دوستی است ؟!؟!؟! آری همه می دانیم ... همه آشناییم ... همه راه درست را میدانیم و قادریم ساعتها راجع به این مسائل سخنرانی کنیم اما راه حل چیست ؟؟؟ و چطور این راه حل به نتیجه می رسد ؟!؟!؟ را یا نمی دانیم یا اوضاع اینقدر خراب شده که قادر به اصلاح آن نیستیم ... کشور و این چند نسل گذشته و حال و فردا از بین رفته اگر بخواهند هم نمی شود کاری کرد باید تنها به فکر نسل فردا بود و همان طور که از بالا خراب شد از بالا اصلاح کرد ... امیدواریم که این پول عظیم نفت که سر به حمداله سر سفره مسئولین به خوبی مشاهده می شود سبب گردد تا بعد از فراغت از دغدغه های مالی کمی با غیرت نه مصلحت به فکر مردم باشند و به جای باند و دوست و فامیل متخصصین واقعی را بر سر کارها نهاده و حرکت اساسی بدون توقفی را آغاز کنند !!! شتر در خواب بیند پنبه دانه ....... !!!!!
وقتي توده مردم از دلايل مختلف از دين و فرهنگ خود فاصله بگيرندبراي اخلاقيات ديگر جايي نمي ماند؟!
براي بهبود اين وضعيت شايد 20 -30 سال بايد تلاش كرد و برنامه اي هدفمند داشت
از مطالعه مطلب بسیار ارزشمند شما جبرا مرا به تفکر واداشت ودر محور ان
سوال اول ؟ایا ما همدیگر را دوست داریم
ویا دوست نداریم
اگر بگوییم دوست نداریم کمی تاقسمتی بی انصافی واگر بگوییم نوع دوست هستیم مصداق جامعه چیزدیگری را حکایت میکند
انسان ذاتا نوع دوست ومحبتگرا ست
باید بگویم اگر از شاخه رز انتظار شکوفایی گل زیبا داشته باشیم تقاضای زیادی نکرده ایم
فقط کافی است باغبان خبره با تجربه
وکار ازموده ده را در خدمت شاخه رز بگیریم اگر خواست ما براورده نشد
آنگاه بگوییم رز ایرانی معیوب است
ما ایرانیها انسانهای فداکاری را در تاریخ داریم حکایت از نوع دوستی بسیار میکند ولی اگر جامعه امروز از نوع دوستی ایرانی برخوردار نیست مشکل
مدیریت وفرهنگ سازی است
امیدوارم روزی شیفته گان خدمت برتشنگان قدرت فائق امده روزی فرابرسد که دیگران رفتار ایرانی را مورد
توجه قرارداده و زبانزد خاص وعام گردد
اگر چنین نشد قطعا بدانید تشنگان
قدرت ..........
لطفاٌ این مورد را به توسط امضاء الکترونیکی در سایتهای اینترنتی قراردهید تا کمسیون بداند این درخواست ملیونی مردم ایران برای بازانگاری رفتار های موجود مردم است.
من هم از جمله افرادی هستم که فرصت ادامه تحصیل و زندگی در یکی از کشورهای اروپایی را داشتم.تمامی مواردی که درارتباط با احترام به انسانها نوشتید در آنجا دیدم. بقول متفکر معروف کشورمان " من اسلام رادر غرب دیدم" . ایکاش کمی بجای شعار دادن و تظاهر، در عمل به یکدیگر احترام می گذاشتیم و.... جناب آقای وزیر محترم فرهنگ ؛ امیدوارم اظهار نظرهای دوستان را مطالعه فرمایید . بد نیست کمی هم به حرف مردم توجه داشته باشید.
ظريفي مي گفت زماني كه خداوند ازدامن پربركتش به زمينيان نعمت عطامي نمود برسرهرمنطقه اي نعمتي فرو ريخت به آفريقا معادن، به اروپا جنگل و... درنهايت برسر ايران جدول مندليف را . تنهامسئله مامديران
اجرائي بسياركارآزموده وقوي است .
یک روز از شمال سوار ماشین یک راننده سواری شدم به مقصد تهران این راننده تاکسی خودشو سرهنگ نیروی انتظامی معرفی کرد که کارتشو هم بهمون نشون داد و من هم از این اقا انتظار رعایت کامل قوانین رو داشتم ولی با کامال تعجب رفتارهایی رو که من از این اقا مشاهده میکردم برام قابل باور نبود تنها چیزی که این اقابه ان عمل نمی کرد رعایت قوانین بود تو مسیر دوبار پلسی راه نگهش داشت که یک بارهم جریمه شد اگه کارتشو ندیده بودم باور نمی کردم که ایشان مجری اجرای قوانین در جامعه هستند شما چی فکر میکنید این فرهنگ از کجا باید به مردم اموخته بشه تو اون کشورهایی مه شما کفتید این فرهنگ ها توسط دولت به مردم اموزش داده شده
غم این خفته چند
خواب در چشم ترم میشکند
این عذاب اعمال وانتخاب های خودمونه ....
هممون مقصریم
اینجا عاطفه و مهر و محبت مرده فقط بلدیم با زور تبلیغات ادای انساندوستی در بیاریم .امروز خوبیم فردا تیشه به ریشه هم می زنیم . بیایید مردم ایران با فرهنگ ملل مختلف آشنا کنید . مراودات فرهنگی را بیشتر کنید .فکر میکنیم واجد همه خوبیها هستیم و اجنبی هیچ ندارد و..............................
موضوعی به ذهنم رسید که شاید بتواند دنباله این مطالب مورد بحث قرار گیرد ،
بزرگان میگویند که همه چیز باید در خدمت زندگی انسان باشد :::
میخوام بگم که ما فقط بلدیم خوب حرف بزنیم و دیگر هیچ ...
- به ادعای مسئولین ما همه روزه پیشرفتهایی در همه زمینه ها داریم
- مخترعان ما چه بسا بهتر از نمونه های خارجی چیزهایی تولید میکنند
- همه روزه شاهد کشف منابع جدید نفت و گاز و ... در کشور هستیم
- این همه سازمانها و تشکیلاتی که در کشور ایجاد می شوند ( برای خدمت به خلق خدا )
- در زمینه کشاورزی شاهد افزایش تولید و ... هستیم
میخوام بگم وقتی همه اینها کوچکترین تاثیری در زندگی من نمیگذاره پس این همه جار زدن و هزینه کردن ها و ... برای چیست یعنی همه حرفه به خدا نگویند بهتر است
در واقع داستان فرق نفت 20 دلاری با نفت 120 دلاری است که هیچ تاثیری بر این اقتصاد ویران نگذاشته و نخواهد گذاشت و فقط بعضا بوی آن از سفره مسئولان می آد
این مملکت فقط مدیریت درست و مردمی ندارد ،مردم مدتهاست که مرده اند فقط کسی نیست که بر آنها مرثیه خوانی کند و گریه...
اما آقای احمدی نژاد میگه که ببینید مردم وضعشون خوبه بازار می روند ، خرید می کنند و ...
یکی نیست بگه که ............
من اين مطالب رو پيگيري ميكنم و سعي ميكنم در زندگي خودم تا آنجايي كه با قوانين شخصي ام همخوان است اجرا كنم . مطلب چند روز پيش را شايد نتوانيم كاري براي كشور كنيم اما اين مطلب امروز را ميتوانيم جهت پيشبرد ايران عزيز استفاده كنيم
تک تک این مسایل که گفته شد ، البته با در صد بالا و تعدد و تنوع بیشتر در جامعه ما قابل مشاهده است من معتقدم که ملت ما را اینجوری بار آوردن یعنی فرهنگ حاضر حاصل زحمات مسئولان دلسوز ، فهیم و مسلمان و ... ماست ، آنها طوری برخورد کردند که ما الان به بیماری لا علاج مبتلا گشته ایم و متاسفانه باید گفت که این بیماری واقعا لا علاجه یا لااقل صعب الالعلاجه ، تا وقتی که مسئولان سر مردم شیره میمالند ، تا وقتی که سر قدرت با خودشون درگیرند ، تا وقتی که بیت المال را بصورت مستقیم از خزانه میخورند ، تا وقتی که حق انسانهای بیگناه را مثل آب می خورند ، تا زمانیکه بخاطر مسایل ساده همدیگر را می کوبند ، تا ......
وقتی به من بیچاره اینقدر ستم میشود انتظار دارید من توی برخوردام خیلی منطقی باشم و مثل یه انسان عمل کنم ، نه به خدا این اتفاق نخواهد افتاد
دوست عزیز احتمالا اینها را چاپ نمیتونید چاپ کنید چون شما را هم میکوبند اما لااقل خودتون بدونید این مملکت درست نمی شود و بیچاره نسلی که عمر محدودشون اینجا سوخت....... این بحثی که باز کردید به تنهایی کافیه که انسان دق کنه و بمیره
متن بسیار جالب و زیبائی بود
تنها نکته ای که فکر مرا به خود مشغول کرده این است که آیا این بی مهری نشات از افرد جامعه دارد یا شرایط جاری.
جالب است بدانید که همین افراد هم وطن ما وقتی در بیرون از این خاک و مثلا در استرالیا و یا جاهای دیگر زندگی میکنند، همین عواطف انساندوستانه را دارند پس آیا نمی توان نتیجه گرفت که شاید قسمت اعظم مشکل ( نه همه آن) برگرفته از شرایط سخت و فشارهای زندگی باشد
از خودمان شروع کنیم همین الان .تو رو به خدا حرف و نظر دیگر بس است ، عمل ،عمل، عمل و دیگر هیچ
به هر حال یک ماشین عبوری که راننده ای از تیپ لوتی داشت را نگه داشتم و سریع من را برد و وسایلم را برداشتم و بعد هم فرودگاه.بگذریم که در فرودگاه مسوول بار مجبورم کرد 30 کبلو بارم را دریک ساکی که همانجا خریدم تقسیم کنم چون کارگر فرودگاه کمرش اذیت می شد ! بار را بردارد.
بله ، فرهنگ اجتماعي اينگونه ملل از ما قوي تر است . قبول كنيم كه متاسفانه مسايل مادي چنان بر زندگي فلاك تبار ما سايه انداخته كه فرهنگ ما را هم دچار تغيير كرده است . فرهنگ رانندگي ، رعايت حق تقدم ديگران ، فرهنگ دانشجو بودن ، محصل بودن ، نظافت معابر ، تفريح رفتن ، فرهنگ مسافرت رفتن ، بوق زدن ، در هنگام رانندگي وتصادف سريعا فحش و ناسزا گفتن ، فرهنگ ازدواج كردن ، دختر شوهر دادن ، مثل آب خوردن دروغ گفتن ، قسم خوردن ، پشت سر ديگران غيبت كردن ،گران فروشي كردن ، نماز ظاهري خواندن ، چشم و هم چشمي كردن در زمينه هاي بدون ارزش ، آب دهان انداختن در كوچه و خيابان ، و..و..و.. اگر اين ها مقوله هاي فرهنگي نيست پس چيست ؟ از بچه اي هم كه در اين بلبشو ي فرهنگي تربيت ميشود نبايد انتظار داشت كه فردا روز ، فرهنگش بهتر باشد .
در ايران مسلمان ديدم، اسلام نديدم؛
اما در غرب مسلمان نديدم و اسلام ديدم.
جناب آقاي جعفر محمدي عزيز
نميدانم چه چيزي باعث شده كه پس از 30 سال به ياد محبت و دوست داشتن همنوع افتاده ايد. باز هم جاي شكرش باقيست كه لا اقل يك نفر پيدا شد و داد از انحطاط فرهنگي و اخلاقي براورد... بهر حال يافتن درد در وجود خودمان است و نميتوان انكار كرد.؟؟؟
اين موضوع مدت زيادي هست كه فكر مرا نيز بخود مشغول كرده است و دقيقا در نهايت هم به همين نتجه رسيده ام كه متاسفانه ما همديگر را دوست نداريم.
چند سال پيش وقتي براي اولين بار از كشور خارج شده بودم، عبور از عرض خيابان برايم خيلي حالب بود و يادم هست تقريبا در هر باري كه قصد عبور داشتم رانندگان بلا استثنا برايم ايست ميكردند و من كه متعجب از رفتار آنها بودم نگاهي ميكردم و در عبور از خيابان ترديد داشتم كه بعضا با اشاره دست يا سر از من ميخواستند كه با خيال راحت از خيابان بگذرم، چون ما به اينگونه رفتارها عادت نداشتيم و اصلا باور نميكردم كه چنين چيزي در حال اتفاق است از يكي از دوستان مقيم در آنجا سوال كردم در پاسخ به من گفت:«انسان بالاترين ارزش را دراين كشور دارد و بر ماشين كه ساخته دست اوست ارجح است»
اين نكته مرا به فكر فرو برد و به خودم گقتم كه به كشورم كه برگشتم همين كار را ميكنم و من به تصميم خودم هنوز باپيندم و بسيار اتفاق مي افتد كه اين كار را ميكنم ولي نكته جالب اينجاست كه در بسياري از موارد عابران با نگاهي متعجب به من خيره ميشوند و اين اتفاق را باور نميكنند و بعضي افراد خصوصا خانمها احساس ديگري را دارند و از همه بدتر رانندگاني هستند كه پشت سرم هستند و با بوقهاي ممتد خود مرا به واسطه تعلل در عبور و اجازه دادن به عابران مورد لطف خود قرار ميدهند و ناگفته پيداست اينچنين بوقهائي چه معنيهائي دارند.
با اين حال سعي كرده ام كه تحمل كنم به اميد روزي كه همه باور كنيم انسان اشرف مخلوقات است و سعي كنيم به انسان احترام بگذاريم و همديگر را دوست داشته باشيم.
البته اين نكته را نبايد فراموش كرد كه دولتمردان و مسئولين حكومتي بيشترين سهم را درترويج اين فرهنگ دارند و اگر تنها ذره اي و گوشه ي چشمي به اين مهم داشته باشند و باور كنند كه بايد به مردم احترام بگذارند تاثير بسيار شگرفي در رفتار مردم نيز خواهد داشت.
در خيابانهاي آنها معضل پاركينگ هست يا نه و ........
انسان دوستي وظيفه همه است بجز ايرانيان فعلي!
گاهي اوقات حالمون از رفتارهاي زشت بهم ميخوره.
تو رانندگي حق همديگر رو ضايع ميكنيم ولي هيچي عالمي به اين اعتراض نميكنه و در برنامه هاي ديني به اين اشاره نميكنه كه اين هم حق الناس خوردن ميباشد .
اين ملت چندين قرن است كه تا به ياد داره فقط توسري خورده.....
الناس بدین ملوکهم
همین بس یکی از بزرگان تاریخ می فرماید :
(( در کشور های دیگر اسلام دیدم اما مسلمان ندیدم ولی در ایران مسلمان دیدم ولی اسلام ندیدم .))