عصرایران؛ جعفر محمدی- "کارگران ژاپنی در تهران مشغول به کار هستند"؛ زیرنویس عکسی است که در سالهای نه چندان دور، در یکی از روزنامه های ایران چاپ شده بود... اما چرخ روزگار چرخید و چرخید و کار به جایی رسید که همان ژاپنی ها، برای پذیرش کارگران ایرانی، هزار شرط و شروط می گذارند.
ژاپن اما، تنها کشوری نیست که در مسابقه توسعه، از ما سبقت گرفته است. زمانی که ایرانی ها در کارخانه ایران ناسیونال در کار تولید و مونتاژ پیکان بودند، کره ای ها در کارخانه "کیا" دلشان به تولید دوچرخه خوش بود و اتفاقا دوچرخه های "کیا" گذرشان به ایران هم افتاد و بخشی از دوران کودکی من نیز در آرزوی داشتن یکی از همین دوچرخه ها سپری شد.
اینک اما، همان کره و همان "کیا"، خودروهایی می سازد که وقتی در خوردوی سمند وطنی ام، یکی از آنها را می بینم، به یاد می آورم که کره ای ها هم از ما سبقت گرفتند؛ می گویند سود خالص دو شرکت ال جی و سامسونگ کره جنوبی از کل فروش نفت ایران هم بالاتر است.
در صفحه اقتصادی روزنامه ای که اکنون روی میزم قرار دارد نیز این تیتر نظرم را جلب می کند: "رشد اقتصاد چین در نیمه نخست 2008 به عدد 10 و چهار دهم درصد رسید."
چین بدبخت دیروز، امروز به جایی رسیده که از سوزن خیاطی تا ماهواره را می سازد و ما هم دلمان خوش است که از درون لپ لپ هایی که برای بچه هایمان می خریم، کدام یک از اسباب بازی های چینی درمی آید؟!
امروز چین در داخل مرزهایش نیست. وسعتی است به اندازه همه دنیا؛ باور ندارید ببینید در خانه یا دفترتان چقدر جنس چینی وجود دارد و از جمله درون کیس همین رایانه ای که با آن این مطلب را باز کرده اید!
مالزی هم ماجرای کمابیش مشابهی دارد. بیست و اندی سال پیش که دکتر ماهاتیر محمد ، مطب اش را به قصد دفتر نخست وزیری ترک کرد، تابلوی کوچکی بر در مطب اش نصب کرد که روی آن نوشته شده بود: "دکتر برای معالجه به کشورش رفته است. او به زودی برمی گردد." و به زودی هم برگشت زیرا رساندن کشوری که بسیاری از مردمانش بالای درخت ها زندگی می کردند به آنجایی که هم اکنون هست، در 25 سال، کار آسانی نبود ولی مالزیایی ها و معمار کشور نوین شان، توانستند.
امارات متحده عربی هم نمونه ای دیگر است. امارات هر چند کشوری صنعتی و دارای فناوری های خاص خود نیست اما دولتمردانش توانستند در کوتاه زمانی، آن را از یک صحرای لم یزرع به یکی از مراکز بزرگ تجاری - توریستی جهان تبدیل کنند.
یکی از ایرانیانی که از دهها سال پیش در دوبی قهوه خانه داشت و اینک نیز دارد، تعریف می کرد که 35-30 سال پیش، اهالی دوبی کنار ساحل می ایستادند، دستهایشان را بر روی پیشانی، سایه بان چشمانشان می کردند و به دریا می نگریستند تا ببینند لنج های ایرانی، کی از راه می رسند تا برایشان آب شیرین بیاورند! ولی امروز...!
ادامه دادن این فهرست و افزودن نام کشورهای دیگری مثل هند، ترکیه، سنگاپور و ... چیزی جز حسرت افزایی به دنبال نخواهد داشت ولی این سوال همچنان بی پاسخ مانده است که چرا ما نتوانسته ایم به جایگاهی که شایسته مان هست برسیم؟
پاسخ به این پرسش راهبردی، قطعا در یک نوشتار و از یک زاویه دید میسر نخواهد بود اما تلاش می کنم، آنچه به نظرم "مهمترین مانع" است را مختصروار مورد اشاره قرار دهم تا فتح بابی باشد برای ادامه بحث و البته بسیار خرسند خواهم شد چنانچه کاربران عصرایران چه در ایران و چه در سایر نقاط جهان، زوایای دیگری بگشایند و با مقالات و یادداشت های خود، به پیشبرد این "بحث ملی" کمک کنند.
به نظر می رسد بزرگترین و ریشه ای ترین عاملی که باعث شده است به جایی که باید ، نرسیم، این است که هنوز تکلیف مان را روشن نکرده ایم و هنوز اجماعی بر سر مقصد حاصل نشده است. ما هنوز در بحث های کلان و تئوریک گرفتار مناظره و مجادله ایم. هنوز بر سر این دعواست که اقتصاد مان چه الگویی را پیشه کند. یک روز سخن از آزادسازی آن به میان می آید و روزی دیگر و در دولتی دیگر در همین نظام، شاهد افزایش تصدی گری دولت هستیم.
هنوز در تعریف جمهوریت و اسلامیت نظام، بحث و جدل ادامه دارد. درباره نقش و میزان مداخله حکومت در شوون فردی افراد نیز اختلاف نظر فراوان است و صاحب هر دیدگاهی که قدرت را به دست گیرد در زمان تصدی اش، بر منش خویش می رود و بعد از مدتی که دیگری بر مسند قدرت می نشیند، راهی دیگر در پیش می گیرد.
در سایر حوزه ها نیز همین وضعیت حاکم است. روزی در این کشور یک اثر سینمایی منتقد و نیش دار بر روی پرده سینما می رود و روزی دیگر، فیلمی ملایم تر از آن، توقیف می شود و همه حیران می مانند که بالاخره چه قاعده ای حاکم است!
یا از یک سو در این کشور، سخن از نظام فدرالی و شبه فدرالی به میان می آید و حتی از طرح تقسیم کشور به 10 استان بزرگ و تفویض اختیارات حکومت مرکزی به آنها سخن گفته می شود و در همان حال می بینیم نه تنها استان ها در 10 منطقه تجمیع نشدند، بلکه به استان های کوچکتر نیز تقسیم شدند.
خلاصه مطلب آنکه هنوز نمی دانیم قرار است کجا برویم.
مثل ما، مثل اعضای خانواده ای است که برای تعطیلات تابستانی شان، فقط این را می دانند که می خواهند به سفر بروند (درست مانند ما که فقط می دانیم می خواهیم پیشرفت کنیم) اما درباره مقصد اختلاف دارند. یکی کیش را پیشنهاد می کند در جنوب و دیگری انزلی را در شمال. یکی از سر ایمان، سفر مشهد را پیشنهاد می کند و آن دیگری سواحل دریای آنتالیا را خواهان است و سرانجام، فرمان خودرو، به دست یکی می افتد و او راهی غرب می شود و چند کیلومتر آن سوتر، آن دیگری که سفر به شرق را پیشنهاد کرده بود، کنترل خودرو را به دست می گیرد و آن را در جهت معکوس هدایت می کند. ساعتی بعد، این خودرو رو به جنوب حرکت می کند و ساعاتی دیگر در مسیر شمال است و این قصه همچنان ادامه دارد...!
ممنون بخاطر دلسوزی شما برای ایران ...
متاسفانه در برآورده ساختن کمترین وسایل مورد نیاز برای پیشرفت، مسوولان عاجز هستند..
هر چیزی و هر کسی سرجای خودش نیست!
پیشرفت لیاقت می خواهد و بس!
ما می مانیم با ادعا ها و غرور بسیار و همچنان خواهان شنا در خلاف جهت رودخانه .
بخدا دلم ني خواست مطلبي بنويسم زيرا مي دانم نوشتنم با ننوشتنم فرقي ندارد زيرا من و من ها در نظر دولتمردان اهميتي ندارم در واقع احساس هيچ بودن در اين آشفته بازار مي كنم . حرفتان حق است اما كجاست آن دولتمردي كه با احساس اين مطلب را بخواند و به آن اهميت دهد؟ ولي باز گفتم لااقل درد دلي با شما كرده باشم چون كسي غير از شما نيست كه به حرفمان ارزشي قايل باشد . در اين آشفته بازار هر كس فقط به فكر رسيدن به منصب و ارائه و تحميل فكر خود به ديگران است . آن هم به هر قيمت!!!!
تنها راه حل اجراي صريح قاون اساسي بدون تعريف هاي خودسرانه و شخصي مي باشد.
*قانون اساسي*
و استفاده از اصل آزادي
به نظر من : تا وقتیکه منافع ملی فدای سلائقه شخصی افراد شود وضعیت ما نغییر پیدا نمیکند و تاوقتیکه برای خود دشمن تراشی بکنیم وضع همین است .
شما بسیاری از شاه کلید هایی که مشکل ما به آنها مربوط است را بیان کردید و چیزی را از قلم نیانداختید.
من فکر میکنم ما باید تکلیفمان را با واژه ها روشن کنیم.
برای مثال وقتی ما میگوییم جمهوری هستیم باید این را قبول کنیم که جمهوری میراث چند هزارساله اجداد بشر است و یکشبه تعریف نشده, پس اگر الگوی جمهوری را انتخاب کردیم باید بدانیم که سازنده آن ما نیستیم و صرفا میتوانیم میراث دار باشیم و همچنین بدانیم که برای مثال از ارکان جمهوری گروهها و دسته های مستقل فکری از احزاب گرفته تا NGO های کوچک و بزرگ و نشریات آزاد هستند و اگر اینها به معنای حقیقی وجود نداشته باشند و فرمالیته و تحت کنترل باشند در الگوی جمهوری نمیتوانیم به درستی پیش برویم و دور باطل میزنیم.
همچنین باید برای این جمهوری ضامن اجرایی و نگهبان قدرتمندی نیز میداشتیم که اگر زمامداری از آن عدول کرد توان بازگردانی این ماشین را به مسیر داشته باشیم.
ترکیه را مثال زدید که به خوبی میتوانیم این ضامن اجرایی را در ترکیه مشاهده کنیم که اگر مسئولین بخواهند از قانون عدول کند چگونه با آنها برخورد میشود. پیشرفت زیرساختهای درست میخواهد, اگر پیشرفت حقیقی نکرده ایم باید قبول کنیم که زیرساختهای قانونی و اجتماعیمان را درست تعریف نکرده ایم و مهم تر از همه اینکه اشتباه کرده ایم. کاش جرات این را میداشتیم که قبول کنیم.
(ضمنا هر جای این نوشته حتی همه اش اگر "باتوجه به واقعیت های موجود" سازگار نبود با کمال اختیار حذفش کنید ناراحت نمیشوم چون میدانم شما هم معذورید, همین که بخوانید و بدانید تنها نیستید کافی است)
البته عوامل دیگری هم هستند که در صورت درج مطالب فوق انگیزه عنوان آنها در نگارنده ایجاد خواهد شد! باتشکر
-مديريت صحيح وجود نداشته باشد
- مديران كشور در همه سطوح به فكر منافع شخصي هستند
- بر اساس شايستگي ارتقا صورت نمي گيرد
- تعصبات بي جا مانع از تصميمات صحيح مي شود
- پارتي بازي لياقتها را له مي كند
- رشوه در همه سطوح رواج مي يابد
و سر انجام مسلماني و اسلام به جاي آنكه بشود مكتب پيشرفت مي شود ابزار كسب درآمد
نبايد انتظاري غير از اين داشت.
من به عنوان كارشناس 22 ساله علوم سياسي نظراي خودمو اينطور بيان ميكنم.به طور خلاصه و تيتر وار:
1)عدم تفكيك سازي وظايف
2)دخالتهاي افراد داراي عدم تخصص در حوزه هاي گوناگون
3)نبود وجود آزاديهاي اساسي براي تضارب آرا
4)ايدولوزيك زدگي در حوزه هاي عقلاني جامعه
5)اظهارات نسنجيده در عرصه سياست بين الملل
6)سياست ديني به جاي دين ساسی.استفاده ابزاري از دين
7)وابستگي و تك محصولي به نفت
8)قطع رابطه با آمريكا به عنوان يك ابر قدرت
9)نبود يك سيستم نظارتي قوي بر تخلفات مسوولين
10)درگير شدن به مسايل كم اهميت
11)پنداشتن آخرت خواهي در پس زدگي دنيايي
12)عدم مسوليت پذيري
13)درگيري با عناصر غرب و مدرنيته
14)عدم توجه و در اخنيار قرار دادن امكانات در علوم تجربي و فني
15)عدم تحليل در علوم انساني و تاكيد بر حفظيات
16)كنار گذاشتن عقلانيت
17)هزينه كردن سرمايه ها در بخشهاي سرمايه بر و كم بازده
18)نسبي بودن حوزه انساني
19)خاص بودن ايرانيان
20)انزواگرايي و كنارزدن ترتيبات منطقه اي و سهل انگاريها و تنبليهاي دستگاه سياست خارجي و سفارتخانه در فرصت سازي و تبديل تهديدها به فرصت
مجيد.دانشجوي ترم 7 علوم سياسي
بخش خصوصی را فعال نمایند و از تنگ نظری دور شوند . انشاءاله کشور جلو خواهد رفت.
بحثي كه شروع كرده ايد بايد خيلي مفصل و ريشه اي به آن پرداخت.
من يك سوال اساسي مطرح مي كنم و فكر مي كنم پاسخ به آن برخي از دلايل سردرگمي ما در اين مقوله باشد:
آيا شما چيزي از عرق ملي و ميهني مثل ژاپني ها در ايران سراغ داريد؟ يا مثل خيلي ها ترجيح ميدهيد با هزينه هاي دلاري و سياسي مشكلات ديگران را در چهار گوشه دنيا حل كنيد؟
يك ايراني
شاید تنها چیزیی که میشود گفت:
آه
اما بی انصافی است
درسته اگر مانند آنها پیشرفت نکردیم
اما باید خدا را شکر کرد
در مملکت ما
دروغ نیست
فقر فحشا اعتیاد دزدی قاچاق بی عدالتی زورگویی و ..... نیست
تمام مسائل کشور در مجلس حل شده فقط مانده بود گفته مشایی که دیروز با گذاشتن کلی وقت حل شدونتیجه گرفتندملت اسرائیل هم بایدبا دولتشان محو شوند
بگذریم
تنها راه درمان ندادن شعار است
احتیاج به یک فرهنگ سازی قوی است
فرض کنیم جای مردم کشور خودمان را با مردم چین عوض کنیم
بعد از چند سال کافی است به هردو کشور سر بزنیم
خیلی ساده میشود حدس زد چه اتفاقی میافتد
یکی از دانشجویان پرفسور حسابی در خارج کشور از استاد میپرسد جهان سوم کجاست؟
استاد کمی فکر کرده و میگوید:
جایی است که در آنجا هرکس که بخواهد وطنش را آباد کند خانه اش را ویران میکنند و اگر وطنش را ویران کند خانه اش آباد میشود
خشت اول گر نهد معمار کج
تا ثریا میرود دیوار کج
حال به یک ابر مرد احتیاج داریم تا جرات کند و خشت اول را تعویض نماید
البته اگر زیر آوار دیوار از بین نرود!!
موفق باشید
اگر فرود نیاید لایق آسمان هاست.
مشکل اینجاست که ما همه خوابیم.
« كودك كه بودم مي خواستم دنيا را تغيير دهم . بزرگتر كه شدم متوجه شدم دنيا خيلي بزرگ است من بايد انگلستان را تغيير دهم . بعد ها آنجا را هم بزرگ ديدم و تصميم گرفتم شهرم را تغيير دهم . در سالخوردگي تصميم گرفتم خانواده ام را متحول كنم . اينك كه در آستانه مرگ هستم مي فهمم كه اگر روز اول خودم را تغيير داده بودم ، شايد مي توانستم دنيا را هم تغيير دهم!!! »
موفق باشید
اميدوررم روزي حقيقت وآزادي رادرك كنيم.
قانون را برنميتابيم و هميشه بدنبال ابزاري هستيم كه بتوان از قانون گريخت
ميهمان نوازيم اما غريبه را دوست نداريم به بيگانگان به ديده شك و ترديد نگاه ميكنيم
قواعد آنها را هرچند درست هم باشد نميپذيريم و همه اينها كفايت ميكند تا آنها هم تمايلي به سرمايه گذاري و همكاري با ما نداشته باشند
مشورت پذير نيستيم و به نظريات كارشناسي هم اعتقاد نداريم
در اداراتمان كارشناسها هستند كه تابع نظر مديرانند و نه مديران تابع نظر كارشناسان و متاسفانه مديران هم بر اساس رابطه يا ميزان ديانتشان برگزيده ميشوند و نه تخصصشان براي همين است كه سي سال است بزرگترين مشگل مملكت را بدحجابي ميدانيم و هم و غم ما چند تار موست
طبيعي است وقتي به كارهاي كوچك بينديشيم از كارهاي بزرگ باز ميمانيم
جمعي فكر نميكنيم و فقط منافع فردي را مد نظر داريم بهمين دليل هم هر كه وعده نان داد فريبش را ميخوريم
شايد عشق به ميهن وآباداني آن در وجود ما كم رنگ بوده وبيشتر مشغول بازي با كلمات بوده ايم وسر كار گذاشتن همديگر تا روزي ديگر بگذرد
2- برنامه ريزي
3- كمي و فقط كمي وطنپرستي...متاسفانه ما زياد شعارش را مي دهيم ولي سرو تهمان را بگيري دوست داريم بريم اونورآب
3-عمل به برنامه ها و بازرسي آنها
5-اميدوار بودن
6- جايي كه لازم است پافشاري و جايي كه لازم است عقب كشيدن
خدا کنه هر چه سریعتر از این وضعیت خارج بشیم.ان شاء الله
اولین قدم باور داشتن به اعچار عقل و قدرت تفکر است ....قدم بعدی صدافت و راستی است...هرگاه ما توانستیم قدم های اولیه را برداریم می توانیم جهت بررسی قدم های بعدی بحث نمائیم.
اکنون به قول شما باید ببینیم به کجا می خواهیم برسیم تا بعد شاید اختلافات حزبی وحتی درون حزبی را کنار بگذاریم . کج سلیقگی مسئولین باعث عقب افتادگی جامعه ای که از هر لحاظ رو به پیشرفت بوده شده وبهترین راه حل کنار گذاشتن همین کج سلیقگی هاست
مطمئنا" نهادي جهت اطمينان از مسير تعالي كشور ميبايست برنامه هاي دولت و دولتهاي بعدي را كنترل نمايد تا مسير شخصي و سليقه اي در اين تعالي شكل نگيرد.
جناب آقای محمدی
با سلام
باستحضار می رسانم مطالب هوشمندانه ودلسوزانه نویسنده مقاله «یافتن درد,جستجویدرمان»درد بنیانی تمام روشنفکران مستقل ومخلص کشور می باشد.لذا در پاسخ به توصیه جنابعالی اینجانب آرای خویش را به عرض افکار عمومی میرسانم:
به نظر بنده عمده دلیل عقب افتادگی توسعه اقتصادی این جامعه رجحان پایین "مصالح ملی" درقاموس مسؤلان عالی رتبه کشور است. دلمشغولی های اولیای امور ملی کنکاش در یافتن نقطه ضعف در حریفان سیاسی گروه یا جناح مربوطه و جلب رضایت اصناف یا تشکل های خاص داخلی است که ترکیب ذینفوذ را در انتخابات بوجود می آورند.زیرا یکی از خصلت های انکار ناپذیر فرهنگ بومی ما ایرانیان که در رفتارهای عینی و اجتماعی بروز میکند اولویت منافع فردی در گروه ومنافع گروهی در اجتماع می باشد.
دلیل دوم از نظر حقیر سطح پایین "آگاهی اجتماعی و سیاسی"اکثریت جامعه می باشد که در مراحل انتخابات قدرت خود را در تعیین وتنظیم امور حاکمیتی ومدیریت جامعه نشان می دهد.
بدیهی است جامعه ای که عمده اطلاعات و آگاهی های خود را از رسانه های جمعی اخذ می کنند محرک های روانی و موضوعات روز رسانه ها -که نوعا" تابعی از منافع گروهی وجناهی در وازه بانان خبری این رسانه هاست- مجموعه آگاهی وحساسیت های آنان را تشکیل داده و در هدایت اکثریت جامعه برای اعطای قدرت سیاسی و مدیریت جامعه به قشر قدرتمند و ذینفوذ در این رسانه ها و تریبون های مجاز و مسلط جامعه مؤثر خواهد بود.
دلیل سوم نیز از نظر بنده منشأ خارجی داشته و دست های پنهان و آشکار نظام سلطه جهانی در خوراک دهی و آتش افروزی اقوام وملل جهان توسعه نایافته آن را ساماندهی می کند.
موارد گفته شده برخی عوامل دریافت شده از نطر یک شهروند عادی است که بدون پشتوانه دقیق و معتبر پژوهشی ومطالعاتی است که برای رهیافت مؤثر سیاسی و اجتماعی ضروری است.و همچنین عوامل دیگری را در این راستا میتوان برشمرد(از جمله:تشتت هنجاری و فقدان تدوین هویت شهروندملی در ایران و عوام زدگی و پوپولیسم سیاسی در نظام فرهنگی جامعه و رانت سیاسی و اقتصادی و نابرابری اجتماعی و...) که خارج از ظرفیت فنی این مجموعه است.
با آرزوی توفیق شما وهمه دلسوزان واقعی جامعه
پارسال حيات مجتمع مسكوني منزلم توسط مالك آپارتمان طبقه همكف اشغا ل شد
ودرپي شكايتم قاضي شعبه 5 دادگاه گفت خجالت نمي كشي براي يك چنين مسيله كوچكي وقت دادگاه را تلف ميكني!
در هفته گذشته فرزندم بدليل افتادن وگم شدن عكس الساقي شناسنامه اش عليرغم داشتن كارت ملي ،پاسپورت معتبر وگواهي نامه رانندگي دادگاهي شد.
سه روزپيش بانك... 500 سهم از سهام متعلقه ام را بدون اطلاع به من فروخت.
ديروز قصابي حوالی كاج 8/10 كيلو بجاي 13 كيلو گوشت به من
داد و يك ميليون ريال گرفت ودر پي اعتراضم با خنده گفت اشتباه شده شايد گوشت
به ترازو گير كرده است.وووو ......
راستي دليل اين بي بندوباري ها چيست؟؟؟
آيا ما ويا بهتر بگويم سران قوم ما در بكا ر گيري مسيولين اشتباه كرده اند؟؟ آيا
در انتصاب افراد در پستهاي حساس دانش،تخصص وصلاحيتشان مد نظر بوده است؟؟.
آيا در وطن ما كنترل كيفي وجود دارد؟؟ آيا خط قرمزي رعايت شده است؟؟
راستي اداره امورمان فردي است يا جمعي ؟؟
خدا عاقبتمان را خير كند.
حال آیا امکان پذیر نخواهد بود که کسی که می خواهد به مشهد برود به مشهد برود و کسی که به آنتالیا می خواهد برود به آنتالیا .
آیا امکان ندارد که هر یک از این 10 یا 30 استان با نظز اکثریت همان منطقه اداره شود .
و آیا تا زمانی که من در مملکت خود نتوانم آنگونه که می خواهم بنویسم بخوانم بگویم بپوشم فکر کنم ، باید به موفقیت کشورم در ایجاد محدودیت های بیشتر برای خودم کمک کنم ؟!
سربلندی این مملکت فقط و فقط در سایه حذف دیکتاتوری و ایجاد دموکراسی و آزادی همه احزاب سیاسی مدنی کشور و رعایت حقوق ساکنین این مرز و بوم در غالب یک حکومت جمهوری و البته اسلامی می باشد .
چگونه مي شود كه مجلس براي سخن آقا ي مشايي اينگونه جلسه مي گيرد ولي براي خودكشي خانواده هاي كه از سر فقر به نابودي كشيده شدند هيچ حركتي انجام نمي دهند ...
به نظر من یکی از مهمترین معضلاتی که جامعه و فرهنگ ما با ان دست به گریبانه دروغگویی و فریب خود و دیگرانه که باعث عقب ماندگی همه جانبه کشور شده . شاید با خودتون بگین دروغگویی چه ربطی داره به عقب ماندگی ؟! الان بهتون میگم . حتما خودتون توی جامعه دیدین وقتی که راست میگین و درست رفتار می کنین همه بهتون مشکوکا و باورتون نمی کنن واغلب اوقات به خاطر صداقت و راست گوییتون دچار مشکل می شین بنا ببر این دروغ وفریب و ترجیح میدینو اونقدر به این کار ادامه میدین که حتی خودتون هم دروغ های خودتون و باور میکنین و حتی یه لحظه به خودتون شک نمی کنین و دروغ گفتن و دروغ شنیدن براتون اونقدر راحت می شه که اصلا دیگه وجدان درد نمی گیرین و همیشه به حرف ها وحرکات دیگران مشکوکین و فکر میکنین که دیگران همیشه دارن بهتون دروغ میگن مگه اینکه خلافش ثابت بشه!
هر کدوممون وقتی یه مسئولیتی بهش واگذار می شه ودرست انجام نمی دیم همه دنیا رو مسئول انجام نشدن کار میدونیم بجز اشتباهات و کم کاری های خودمون وهمه جور امار و دلیل و بر هان میاریم که کار و به بهترین وجه انجام دادیم واگه گنده قضیه در بیاد تمام عالم و ادم و مقصر میدونیم بجز خودمون وکارهایی که کردیم !
این میشه که وقتی هر دولت و وسازمانی سر کار میاد خیلی راحت امار سازی میکنه طوری که حتی خودش هم امارهاشو باورمیکنه و فکر میکنه که بهترین کارو به بهترین وجه انجام داده و کارهایی که انجام نشده تقصیر بدخواهان داخلی و خارجیه و اگه قضیه لو بره و تنبیه بشیم فکر میکنیم که حقمون نبوده !
چون خودمون دروغ های خودمون رو باور کردیم در واقع دروغ و عدم صداقت مثل گردو غبار وطوفان شن می مونه طوری که فضای جامعه رو تیره و تار میکنه اینه که چون واقعیت ها رو نمی بینیم هیچ وقت به مقصد نمی رسیم !
کاش حداقل اونقدر وجدان داشتیم که لاااقل به خودمون دروغ نگیمو واقعیت ها رو همونطوری که هستن میدیدیم، کاش!
بنده به عنوان یک جوان 29 ساله ی نسل انقلاب نظر خودم را برایتان مینویسم.
مشکل کشور ثروتمند و غنی ما نبود مدیریت درست است.
مشکل کشور ما حکمرانی رابطه بر ضابطه است.
چیزی که من طی این 29 سال دیده ام این است که اگر پارتی داشته باشم وارد بازی میشوم و میتوانم خودخواهانه برای خود و نسل بعدی ام پول درو کنم و اگر پارتی نداشته باشم باید با ماهی دویست سیصد هزار تومن گذران زندگی کنم و دنبال تاکسی های پیکان یا اتوبوس های کثیف و سیاه در هوای آلوده ی تهران بدوم.
چیزی که من دیده ام و درک میکنم این است که در این کشور خیلی از پول ها و بودجه ها مصرف میشود اما کسی توانایی سوال کردن در مورد نحوه ی خرج شدن آنها را ندارد .
چیزی که من دیده ام این است که مسئولان مملکتمان فقط شعار میدهند و واژه ای به نام "مسئولیت" برای آنها چیزی جز یک واژه ی مزاحم نیست و "خدمت کردن" نیز این روزها طعمه ای بر سر قلاب برای جمع کردن آراء در هنگام انتخابات است.
چیزی که من دیده ام این است که وقتی هواپیمایی سقوط میکند همیشه کشته شدگان مقصران حادثه هستند و به یاد ندارم مسئولی از سر وجدان کاری از سمت خود استعفاء داده باشد.
مشکل ما در کشورمان این است که همیشه انگشتمان به سوی دیگران است و از خودمان سوال نمیکنیم که من برای کشورم چکاری کرده ام!
و در نهایت مشکل بزرگ ما این است که مسئولان در چشمان ما نگاه میکنند و در روز روشن به ما دروغ میگویند.
والسلام علیکم و رحمته ا.. و برکاته
دکتر حسابی به آن دانشجو گفت: "جهان سوم جایی است که هرکس بخواهد خانه اش را آباد کند، مملکتش ویران خواهد شد و هر کس بخواهد مملکتش را آباد کند، خانه اش ویران خواهد شد."
این فضا را تک تک فاکتور های فرهنگی ما ایجاد کرده. باید به کوچکترین تصمیماتی که میگیریم از این منظر نگاه کنیم تا ببینیم مشکلمان از کجاست.
از دیدگاه هاتون و تحلیل آقای محمدی بسیار ممنونم از کلیت مطالب مندرج در این سایت این احساس به وجود میاد که شماهم دقدقه دارید . قصدتون اصلاحه .
امیدوارم با نیت خیرتون موفق باشید . به هر حال در تاثیر گذاری این دست حرکت ها شکی نیست چنان که تاریخ ثابت کرده مثلا با بررسی نقش مطبوعات در عصر مشروطیت این مسئله ملموس تر خواهد بود . اما در خصوص علت عدم پیشرفت در ابتدا با نگاهی به تاریخ میشه فهمید در اعصار گذشته روشنفکران علل عدم پیشرفترو عوامل متفاوتی دیدن که این هم نشان بر این حقیقت داره که اشخاص با توجه به دیدگاهشون نسبت به زندگی هر کدام از زاویه دید خودشون به قضیه نگاه کردن . مثلا در یک دوره علت رو نبود خط راه آهن دوره ای نیاز به مستشار دوره ای ... به همین صورت اما یک دید کلی تر و یک نگاه جامع تر در واقع این حقیقت تلخ رو آشکار می کنه که علت اصلی این عدم پیشرفت در سطح مطلوب به دید ما اختلافات ما سردرگمی ما و تشتت ما در زمینه ئدولوزیکی بر می کرده ما به لحلظ اعتقادات بنیادی و تفکرات ریشه ای در سطوح بالای حکومتی در بین دولت مردان که چه از چپ باشند چه از راست دچار اشکال و اشتباهی تاریخی هستسم محوریت در تصمیمات تا زمانی که در ابتدا مردم ایران نباشند همین وضع باقی خواهد موند . ما باید به این نتیجه برسیم یک ایرانی گرچه مسلمان هم نباشد به سبب ایرانی بودنش در ارجهیت قرار داره نسبت به مثلا برادر افغانی یا عرب عراقی یا حتی لبنانی ببینید من به شخصه احساساتم خیلی پر رنگ تر از حد معموله اما ببینید ایا وقتی فردی خودش سرشار از مشکلاته ناراحتی روحی داره مشکل جسمی داره ایا می تونه دست کسی رو بگیره ما هم یک سرس مسائل سیاسی رو در حد خودمون می دونیم اما کار یاز ما ساخته نیست بنابر این دولتمردان نباید دچار این تصور غلط بشن که مردم یعنی همان عوام زمانه چیزیست غیر از سابق . ایرانی خیلی زرنگه تا زمانی که صداقت واقعی نبینه اون هم حرکت نمی کنه . متاسفانه در بین همین ما عوام حرف هایی هست که وای بر این ماتو مملکت که اگه حتی بخواد یک در صد اون درست باشه . تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها . زمانی که در مدرسه تاریخ می خوندم چقدر متاسف بودم برای عهدنامه ها و حوس رانی های سلاطین گذشته وای بر ما اگه فرزندان ما هم چنیناحساسی داشته باشند . علل در سطوح مختلفه . فرهنگی اقتصادی ائدولوزیکی و...... متاسفانه ما به جای مقایسه با دولت های حتی پایین تر از خودمون با سی سال پیش ایران مقایسه میشیم انصافا این حماقت نیست که با یک سطح ثابت اون هم در گذشته مقایسه بشیم این عقلانیه ؟ این مسئله نشون میده که یا ما احمق فرض شدیم یا کسانی خودشونو به حماقت زدند . مثلا همین بازیهای المپیک که در حال انجامه جای فکر داره . همه اجزای یک حکومت به هم مربوطن . مشخصه که میزان مدال اوری در سطوح جهانی نشان از درصدی از توسعه یافتگی اون کشور داره . بهتره مسئولین این تلنگر رو جدی بگیرند تا قبل زا اینکه بشیم ازانتین اسلامی تا زاپن اسلامی . بله . مشکل خیلی ریشه ای تر بنیادی تر و در خط قرمز تر از این حرفاست . اینها فقط چیزهایی بود که می شد گفت . در اخر یه پیشنهاد دارم لطفا روش فکر کنید . سوای مسائل غیر اخلاقی لطفا تمام مطالب رو در یه قسمت مخصوص در این سایت منعکس کنید . وضعیت اقتصادی نا مناسب و بی ثبات روحیه بد عدم سلامت روانی افسردگی نبود نظارت نبود نظارت و یک مرجع قاطع جهت دادخواهی و تظلو خواهی از ملت در برابر ظلم ملت و.... تمام اینها هرچه باشه نشان پیشرفت نیستند. خواهش می کنم حداقل این مطلبو انعکاس بدید که ملت رو از ظلم خودشون به هم نجات بدید . ارگانهای خدماتی مثل اجانس ها تاکسی ها مغازه ها اموزش عالی و مدارس هییییییییییچ ارگانی وجود نداره که در برابر ظلم ملت به خودشون نظارت قاطع جدی و محکم داشته باشه . مردم حقیقاتا از این لحاظ کاملا ماییوس و شدیدا اسیب پذیر شداند لااقل در این یکی زمینه وضع به شدت نا امید کننده است . در اخر باید از طولانی بودن مطلبم معذرت بخام درد ملیلردها بار بلندتر از طولانی بودن این حرفاست . کاش ما هم به جای یک امپراطوری در تاریخی دووور تا همین جند سال پیش رو درخت زندگی می کردیم اما حالا این وضمون نبود ... رکود و درجا زدن ما معلومه از کی شروع شد . این در تاریخ کاملا مشخصه . ..و دیگر هیچ
1- در تبرج
2-در فیلترینگ
3-در عدم آزادی مطبوعات- سینما- کتاب و ...
4-در جلوگیری از آزادی های فردی
5-در جلوگیری از شادی - نشاط
6-در اشاعه غم - عزا-اندوه -
7...
جناب محمدی عزیز
خواجه در بند نقش ایوان است .
ممنون از مطلب شما
1- برنامه ريزي
2- اجرا
3- كنترل
4 - بازنگري
و دوباره 1 و تكرار سيكل تا اين چرخه در اصطلاح بالغ شود . وقتي به تمام امور يك جامعه رنگ تقدس بزنيم ديگر نمي توانيم ديگر نمي توانيم چيزي را بازنگري كنيم .و به فرض انجام تمامي مراحل كار در پله چهارم توقف مي كند .فكر مي كنم سي سال است كه توقف كرده .هنوز نمي توانيم تصميم بگيريم كه آيا :
1- به مردم در حوزه خصوصي آزادي بدهيم يا ندهيم؟
2- در را براي در دست گرفتن مديريت كشور باز بگذاريم يا فقط خودي ها را راه بدهيم؟
3- ...
4- ....
5- توريست به مملكت بيايد يا نه؟
6- با آمريكا چه كنيم ؟
7- بهره بانكي خوب است يا نه ؟
8- سيستم سرمايه داري مناسب است يا نه ؟
9- ...
.
.
.
چون واقعيات يك چيز را مي گويد و آرمانها چيز ديگر.شايد ساده نگر باشم ولي فكر مي كنم با همين چرخه خيلي چيزها را مي توان حل كرد .
امروزه اين ابزار مهم در اختيار افراد نادان افتاده!
به كمك اين ابزار شما مي توانيد افكار اكثريت يك جامعه را هدايت و يا اصلاح نماييد.
كدام يك از اين سازمانها رسالت خود را انجام مي دهند؟
كار گروهي و احترام به همنوع را آموزش و پرورش به كمك رسانه هاي گروهي بايد ترويج نمايند.
وقتي فرهنگ جامعه و فرهنگ تفكر براي زندگي بهتر در جامعه رشد كند و اگر فضاي باز براي انتخاب افراد باشد ، مديران شايسته انتخاب خواهند شد.
حتي اگر مدير ناشايسته اي هم به قدرت برسد ، جامعه فهيم و مطلع او را حذف خواهد كرد.
پس اولين گام اصلاح ابزارهاي ذكر شده مي باشد.
ازماست که بر ماست
من مطلب شمارا خواندم وبا ان موافقم به نظر من غربیها اشی برای ما پخته اند اگربا این وضع بریم تا ابد دهان ما را خواهد سوزاند ... می خواهم منصفانه به قضیه نگاه کنیم غربیها کاری کرده اند که همه جهان سومی ها این مشکل را داشته باشند اگه همه ایرانیان از خودشان شروع به اصلاح کردن خودم نگیرند وضع ما رفته رفته از این بدتر خواهد شد هیچ کس از مقامات گرفته تا من نوعی گناهش را به گردن نمی گیره همه اشتباه خود را به گردن دیگران می اندازه با این وضع می خواهیم پیشرفت کنیم ولی من به جرات میگم
هادی*
ضمن تشكر از شما
يافتن درد،جستجوي درمان
نياز به مديران آرمان گرا ميتونه مشكل ما را حل كنه
1:جنگ: شايد اصليترين دليل عدم پيشرفت ايران جنگ ناجوانمردانه هشت ساله باشد. جنگ ويرانکننده است. خسارات بنيادي که کوچکترين آنها فقط خرابي ظاهري بناها و شهرهاست. ميليونها دلار فقط خرج تسليحات ما در اين جنگ بود. فروش نفت ايران به حداقل رسيد(به مدت چند سال). دغدغه اصلي مردم در آن سالها رهايي از جنگ بود.اهميت اين موضوع زماني بيشتر ميشود که ببينيم روسيه(وگرجستان) به خاطر يک جنگ پنج روزه عزاي عمومي ميگيرند.به خاطر چند ده سرباز.پس ايران بايد چند سال عزا ميگرفت.
ولي اينها تنها خساراتي نبود که ايران از جنگ ديد. بزرگترين خسارتي که از جنگ ديديم از بين رفتن مردان پاک اين سرزمين بود.چيزي که ميليون ها و ميلياردها دلار ارزش داشت. قابل قيمت گذاري نبود.جوانان بي ريا مسلمانان واقعي و ... که جانشان را در راه اعتقادشان گذاشتند.مسلما اگر اينها الان بودند(کساني که حاظر بودند جانشان را بدهند) نميگذاشتند مملکت اينقدر ضعيف و حقير باقي بماند و اينقدر فساد مالي و ... در کشور رشد پيدا کند.
مسلما هدف اصلي راه اندازان اين جنگ(آمريکا) از بين بردن همه اين داشته هاي ايران بود.
2:تحريم: امروز چيزي که در کره جنوبي و ژاپن مشاهده ميکنيم تنها حاصل تلاش اين کشورها به تنهايي نيست. آمریکا با فراهم کردن شرایط برای این کشورها باعث رشد سریع آنها شده است. البته این حمایت سود زیادی هم برای آمریکا دارد. همین شرایط برای ایران قبل از انقلاب وجود داشت. اکثر دارایی های همین امروزمان را از آن موقع داریم. ایران خودرو انرژی هسته ای دانشگاه تهران و ... یادگارهای قدرت آن روز ما هستند. صد در صد اگر آن شرایط ادامه پیدا میکرد امروز ما از کشوری مثل کره جنوبی چیزی کم نداشتیم وچه بسا جلوتر هم بودیم. بنابراین مقایسه درست تر آن است که ایران را با کشوری مثل کره شمالی مقایسه کنیم که البته(حتی با وجود منابع عظیم نفتی) از این کشور نیز عقب تر هستیم. ولی نباید فراموش کنیم که ما با ملتی هستیم که اجازه ندادن قدرت ها در آن تصمیم بگیرند. در حالی کره جنوبی قدرتمند حتی قدرت وارد نکردن گوشت فاسد از کشور اربابش آمریکا را ندارد.
3...
با تشکر از سایت عصر ایران.
کاش لااقل به اسم دموکراسی این اتفاقات در کشورمان نمیافتاد.
مورد دیگر هم ارزش ندادن به کار است.
زمانی از کسانی که میگفتند این مملکت هیج جاش درست نمیشه و پیشرفت نمیکنه میپرسیدم چرا؟
اکثریت ارزش ندادن به کار افراد(که یعنی زحمت افراد, وقت افراد و ... ) رو عنوان میکردن.
عزت ملی چی میتونه باشه که وقتی به جدول مداهای المپیک نگاه کنی توگو توش هست ولی ایران نیست
چاپش کنید لطفا.
در ايران ما كلمه اي به نام مديريت معنا ندارد!جامعه اي كه اقتصادي روستايي نظام اجتماعي روستايي و ... دارد محكوم به شكست است.
در حقيقت به جامعه روستايي ما نقاب شهري زده شده...
انواع زدي ها رشوه ها رانت خواري ها سو استفاده ها و...
به اينده اميدواريم افسوس...
جانشني مديران گاهي به علت نبودن برنامه دراز مدت و گاهي دور ريختن برنامه هاي قبلي به علت سليقه شخص جديد و گاهي به علل سياسي باعث مي شود حرکات دستگاهها منظم و بسوي يک هدف مشخص نباشد.
2-هر کی بخواد کاری کنه زیر آبشو میزنن
3-گذشته پرستی :زمان کورش این جور بودیم اون جور بودیم و...
4-نبودن آزادی : اگه حرف راست زدیم میشیم مفسد فی الارض!
.
.
.
.
.
.
.
1001-همش تقصیر آمریکاست!!!!!
1002-دشمن نمیزاره!!!!
(خواهش میکنم نوشته هامو منتشر کنین تا باور کنم هنوز یه ذره دموکراسی وجود داره) از طرف یه پشت کنکوریه بد بخت
مقاله پر محتوا و بسیار هوشمندانه شما را خواندم و یاد خاطره ای افتادم که مربوط به شهرمان بود.بطور آشنا در کشورمان در زمانی کوتاه سه شهردار در شهرمان جابجا شدند و در طول این دوره کوتاه هر شهردار جدید برای تخریب شهردار قبلی قسمتی از بلوار شهرمان را تخریب و به سلیقه خود آن را بنا می نهاد. بنظر اگر تلاش در اصلاح امور گذشته را همراه با همدلی و وفاق ملی در سایه رسیدن به مقصد1404 دنبال نماییم ،با ذکاوت و هوش سرشار ایرانیان یقینا گوی سبقت را از دیگران خواهیم گرفت.
آری اکثر آنچه که کاربران محترم دیگرنوشتند منطبق باواقعیت هست اماهمه حقیقت نیست! ولی همه مانیزدراین فرآیندنقش داشته وخواهیم داشت مگردرمالزی و...فقط یک نفرتحول ایجادنمود اگرمردم نمی خواستندویامی خواستندولی کارهارابرعهده دیگران می نهادند هرگزمتحول نمی شدند درآلمان پس ازجنگ جهانی وبلای خانمان سوزی که هیتلربرسرآنهاآوردمردمش ونه مسوولانش ،تصمیم به ساختن وآبادی آلمان گرفتندوبه کشورهای دیگرمهاجرت نمودندوباکاردرآن کشورهابیشتردرآمدخودرابرای سازندگی وآبادانی آلمان به آلمان می فرستادند
آیامانیزپس ازجنگ اینگونه بودیم یانه؟
به دنبال تقسیم غنایم !؟ بهتراست ازخودمان شروع کنیم واینقدرهمه مشکلات رابردوش مسوولین نیاندازیم،تازمانیکه مابه قوانین اولیه شهروندی مانندایستادن پشت چراغ قرمزتوجه ننماییم دیگران نیز ازچراغ قرمزهای بسیاری عبورمی نمایندواینگونه است که ماهیچگاه پیشرفتنخواهیم نمود!
من خودشاهدکشته شدن انسانی بودم که فقط بخاطراعتراض به اینکه چرافردخاطی ازچراغ قرمزعبورنموده است کشته شد!!!
پس بعیدومحال نیست که بخاطرنفت ودلارکارهای دیگری دراین کشورانجام ندهند مگرمسوولین غیرازما هستندآنهاراکه ازخارج واردایران نکرده اند ،ازبطن ما مردم انتخاب شده اند پس ابتدا بایست ایرادات خودمان رابرطرف نماییم وباانتخاب صحیح سپس مشاهده خواهیم نمودکه دیگر بجای پسرفت پیشرفت می نماییم.
وامانکته دیگری که به ذهن بنده می رسد این است که مادرزمان انقلاب وپس ازآن، درزمان جنگ ،بسیارمتحد وساده زیست وقناعت پیشه بودیم امااکنون بسیارمتفرق ومتجملاتی ودنیاپرست شده ایم!!
ازمردم درتمامی طبقات اجتماعی گرفته تامتاسفانه برخی مسوولینی که باید مظهر ساده زیستی در ظاهروباطن باشند!!!
آری کاربران محترم وهمه مردم ایران بایدازخودمان شروع نماییم ،وجدان کاری داشته باشیم ودلسوز ایران، اگردیگری کم کاری کرد ودزدید و خورد و برد و کسی به او هیچ نگفت ما دنباله رو او نباشیم ونگوییم که ازقافله غنایم عقب ماندیم،هرچند که همه این حرفهارامی دانستنداماچاره ای جزتکرارمکررات وایضاح واضحات نداشتم ،شایددرخودم تاثیرنماید که می فرماید"فذکر فان الذکری تنفع المومنین"
به امیدروزی که ایران همانندگذشته یکی ازبرترینهای جهان دربهترین امورباشدنه دربدترین.
إن شاءالله
اين مملكت درست بشو نسيت خواهشمندم خودتان را خسته نكنيد
يكي از خوانندگان سايت شما
تقریبا تمامی مواردی که دوستان تا به حال ذکر کرده اند از نظر من درست است.
دو مورد دیگه هم بود که می خوام بیانش کنم.
اول اینکه ما ایرانیا تو کار گروهی مشکل داریم و روحیه کار تیمی اصلا نداریم و این یکی از مشکلات بزرگمونه.
دوم اینکه خیلی راحت طلبیم و حاظر نیستیم برای رسیدن به چیزایی که لازمه رنج بکشیم.
اگه چین و ژاپن الان به غولهای اقتصادی دنیا تبدیل شدن , دلیلش اینه که در زمان شروع , سوار اتوبوسایی میشدن که صندلیش چوبی بود و ازیتشون میکرد. ولی خودشون ساخته بودنش و براشون ارزش داشت. میتونستن بهترین صندلی چرمی رو بخرن که ساخت خودشون نبود و راحت بشینن. اما این کار رو نکردن و تونستن الان به این نقطه برسن...
راه كار:
1-مسلمان واقعي باشيم.(دروغ،دغل،تهمت،پارتي بازي،رانت،دزدي ،چپاول بيت المال ،پشتيباني بيخودي،حمايت نا بجا،نداشته باشيم)
2-عدالت:هركسي را بجاي شايسته خودش بگذاريم.نه برمبناي حزبش
3-به حرفي كه ميزنيم عمل كنيم
4-به مغز ها توجه كنيم نه ظواهر افراد.
5-مديريت،مديريت،مديريت،.............&
مگر این جایی که هستیم چه ایرادی دارد؟؟؟
بالاترین نرخ تورم،بالاترین نرخ بیکاری
بالاترین آمار طلاق، بالاترین آمار تصادفات منجر به مرگ،بالاترین آمار مرگ بر اثر بلایای طبیعی،پایین ترین رشد اقتصادی
پایین ترین آمار امید به زندگی و........
چرا به پیش برویم؟؟؟!!!!.....