دنیای خیال در هجوم خبرهای واقعی
میگفت بعد از آن سال، درخت آلبالو نه باری داد و نه بزرگ شد. تا همان سال که پدربزرگ زمین خورد و چندماه بعدش هم مرد. آن سال درخت از بار سنگین بود.
کد خبر: ۹۸۸۵۱۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۱۹
دنیای خیال در هجوم خبرهای واقعی
جایی که آسفالت کوچه تمام میشد و باغ انگور میرسید به آسمان. سه برادر، یکی در میان شبها مهمان تنها بازداشتگاه شهر کوچکمان بودند و فاطی یکجورهایی قلدر محله بود...
کد خبر: ۹۸۴۹۴۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۰۵
دنیای خیال در هجوم خبرهای واقعی
فکر میکنم دوست داشته نشدن از تنهايی هم سختتر است و پاشنه آشیل هر زنی، هرچند قدرتمند و مستقل، حس دوست داشته نشدن است.
کد خبر: ۹۸۳۱۱۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۲۹
دنیای خیال در هجوم خبرهای واقعی
زن یادش بود و یادش بود که "او" نگفته بود. زن خودش خواسته بود. میخواست مرد بیشتر از این فرو نریزد. پیش خودش فکر کرده بود آخرین تلاشش را برای نگه داشتن "او" بکند.
کد خبر: ۹۷۲۴۷۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۱۸
دنیای خیال در هجوم خبرهای واقعی
سال ۶۱۶ هجری قمریست. بخارا در دست سربازان مغول مچاله شده است. دختری با بالاپوش ارغوانی رنگ و دستاری مردانه بر سر، از چنگال مغولی گریخته و بهگوشهی یکی از حجرههای مدرسهای پناه برده است.
کد خبر: ۹۷۰۸۲۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۱۱
دنیای خیال در هجوم خبرهای واقعی
یکبار که دور از چشمهای همیشه هوشیار مادرم با دوچرخه رفته بودم توی کوچهی بنبست و برای خودم تمرین میکردم که بتوانم بدون گرفتن فرمان دوچرخه پا بزنم و تعادلم را حفظ کنم.
کد خبر: ۹۶۹۰۵۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۰۴
دنیای خیال در هجوم خبرهای واقعی
طاهر زیر نور ماه توی حیاط راه میرفت و مدام ناخن انگشت اشارهی طفل معصوماش را بهیاد میآورد. تنها چیزی از او که در خاطرش مانده بود...
کد خبر: ۹۶۵۲۳۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۲۱
دنیای خیال در هجوم خبرهای واقعی
یک چیز سنگینی پرت شد توی حیاط. درست زیر پنجرهی اتاق خواب. از خواب پریدم و اولش فکر کردم خوابی دیدهام.مثل وقتهایی که خواب میبینم...
کد خبر: ۹۶۱۷۳۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۰۷
دنیای خیال در هجوم خبرهای واقعی
اتفاقهای زندگی همیشه همینطوری میافتند. میافتند و میمانند و بی که حرفی بزنند و کاری بکنند میاندازندات وسط یک ماجرای عجیب و خودشان آن گوشهی حیاط با چشمهای خسته و پیرشان فقط نگاه میکنند.
کد خبر: ۹۵۹۸۹۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۳۱
دنیای خیال در هجوم خبرهای واقعی
یک چیزی در این زندگی کم است وگرنه آدمها چرا میآیند وقتی میخواهند بروند و چرا میروند وقتی میدانند برمیگردند...
کد خبر: ۹۵۷۹۹۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۲۴
دنیای خیال در هجوم خبرهای واقعی
به زبان مادری دخترم فکر کردم که هیچ چیز ازش نمیداند. و فکر کردم برای نسلهای بعد که خیلیهاشان دیگر زبان مادریشان را بلد نیستند رنجها در کجای این جهان سرگردان بازگویی هستند.
کد خبر: ۹۵۱۶۸۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۲۵
دنیای خیال در هجوم خبرهای واقعی
یک جفت چشم ریز بادامی روی بوم نقاشی به گربهی زشت بدترکیبی نگاه میکرد که مرد با خودش به آسایشگاه آورده بود و پروانهی سفیدی که روی بوم نشسته بود. باد تندی پنجرهی نیمهباز را محکم کوبید به دیوار و کاغذها و پارچههای جدا شده از بوم را وسط اتاق پخش و پلا کرد...
کد خبر: ۹۴۹۶۶۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۱۸
دنیای خیال در هجوم خبرهای واقعی
این پرت شدن حواس از بوی پروانهای به خاک خشک گلدان آنقدر تکرار شده بود که زن تا میخواست بیاید دنبال منشأ بود بگردد خیلی روزها گذشته بود. خيلی روزها و آنقدر گذشته بود تا یکچیزی از سرمنشاء بو جا بماند و خودش برساند جلوی چشم زن. تا همسایهها تصميم بگیرند حرف بزنند.
کد خبر: ۹۴۷۶۸۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۱۱
دنیای خیال در هجوم خبرهای واقعی
"فرخنده مالک زن خوبیست. با مستأجرهایش راه میآید". یکی این را گفت و توی ذهنم نشست که خوب است آدمها باهم راه بیایند. هر که هستند و در هر موقعیتی که خودشان را به آن رساندهاند.
کد خبر: ۹۴۵۹۹۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۰۴
دنیای خیال در هجوم خبرهای واقعی
شب قبل از چهلسالگیاش وقتی همهی کتابهای کتابخانهاش را پخش زمین کرد، آن یک صفحه را که در بیست و دو سالگی نوشته بود از دفتر جدا کرد و خواست مچالهاش کند که با صدای گرومپ شکستن شیشههای سقف گلخانه از جایش پرید...
کد خبر: ۹۴۴۰۱۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۲۷
دنیای خیال در هجوم خبرهای واقعی
میتوانست به شوق خیال پردازی شبانه راه مانده تا اتاقک کوچکاش را آنقدر بدود که پاهایش تاول بزند و خودش را برساند گوشهی اتاق و دست نوعروس زیبایاش را بگیرد و درنا را نشانش بدهد و بگوید دیدی جان من؟ دیدی آن امید رفته آمد، دیدی رنجمان تمام شد؟
کد خبر: ۹۴۲۱۲۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۲۰
دنیای خیال در هجوم خبرهای واقعی
سرگرمی اصلی من دیدن و شمارهگذاری رنگ کفشهای عابران بود. تا ١٠ بیشتر بلد نبودم بشمرم و به ١٠ که میرسیدم دوباره از اول شروع میکردم.
کد خبر: ۹۴۰۳۸۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۱۳
دنیای خیال در هجوم خبرهای واقعی
آدمهای کافه نادری آرامتر از آدمهای آن بیروناند. صبورترند انگار و لبخندهایشان ساختگی نیست. هیچیک از آدمهای این شهر را نمیشناسم و تقریبا کسی نبوده که بیشتر از چند دقیقه با من همکلام شده باشد.
کد خبر: ۹۳۸۳۵۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۰۶
دنیای خیال در هجوم خبرهای واقعی
حالا جا قطع بود که ما باید ۱۰۰ کیلومتر راه گز کنیم برای ماهیگیری؟ و اصلا تا بهحال کداممان ماهیگیر از نزدیک دیدهایم که عملش را بلد باشیم؟
کد خبر: ۹۳۶۵۲۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۲۹
دنیای خیال در هجوم اخبار واقعی
ساعت که از ٩ گذشت در تراس را باز و همينطور توی آسمان چشم میچرخاند و فرود هواپیماها را که هر چند دقیقه یکبار از مسیری میگذشتند تماشا میکرد و فکر میکرد . حالا این ساعت شب کدام همسایهی تنهاست که سکوت خانهاش بگذارد صدای نالههای مردی گرفتار را بشنود و گاهی صدای جیغ کوتاه زنی رنجکشیده را.
کد خبر: ۹۳۴۲۳۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۲۲