«جنگ استعماری» (Colonial war) اصطلاحی کلی است که به جنگهایی اشاره میکند که بین قدرتهای متخاصم در «دنیای جدید»، یعنی اقیانوسیه و قاره آمریکا، یا حتی مکانهایی که مستعمرههایی به اجبار ایجاد شده بودند، در گرفته است.
به گزارش روزیاتو، فیلمهای زیادی درباره دهها جنگ بر سر سرزمینی ساخته شده است که بسیاری اکنون آن را وطن خود مینامند و در بسیاری از آنها طرف های متعددی با هم درگیر شده اند. هالیوود به نوعی کار خود را از اینجا شروع کرد، زیرا برخی از این فیلمهای جنگی که بر درگیری های دوران استعمار تمرکز داشتند در اوایل تا اواسط قرن بیستم ساخته شدند.
این فیلمها تقریباً همیشه با تفنگهای سرپر، توپها و سربازانی که مانند احمقها صف آرایی کرده اند، به یک باره تیراندازی میکنند و سپس منتظر تیراندازی دشمن هستند (که ممکن است اکنون برای ما مضحک به نظر برسد، اما در واقع دلایل موجه زیادی وجود داشت که این کار را انجام می شده و دلایل خاص خودش را داشته است)، همراه است.
اگر در حال و هوای فیلمهای جنگی هستید که کمی متفاوت از فیلم های جنگی کلیشه ای هستند، تماشا کردن این فیلم ها خالی از لطف نیست. با این حال، شایان ذکر است که قدرت های اروپایی استعمارگری که در این فیلم ها تجلیل می شوند، در دنیای مدرن همیشه به عنوان قهرمان دیده نمی شوند.
بدین ترتیب در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با ۱۰ مورد از بهترین فیلم های جنگی استعماری آشنا کنیم که به ترتیب کیفیت رتبه بندی شده اند.
درگیری: انقلاب تگزاس (۱۸۳۵-۱۸۳۶)
آلامو یک فیلم جنگی وسترن است که نبرد مشهوری به همین نام در طول انقلاب تگزاس را روایت می کند، نبردی که مترادف با ایستادگی در شرایطی است که همه چیز علیه شماست. این فیلم توسط جان وین، ستاره مشهور سینمای وسترن کارگردانی شد که در فیلم، در نقش قهرمان فولکلور آمریکایی، دیوی کراکت نیز ایفای نقش می کند.
در حالی که به نظر می رسد همه چیز در این فیلم برای یک موفقیت هنری و تجاری آماده است، این فیلم در بسیاری از موارد دارای نقص است. این بدان معنا نیست که فیلمی بدی است اما فیلم فوق العاده و بی نقصی هم نیست.
اگر از طرفداران ژانر وسترن یا فیلم های جنگی هستید، مطمئناً از تماشای ماجرای این نبرد معروف با یک پیچ و تاب وسترنی لذت خواهید برد. به نظر میرسد اکثر منتقدان در مورد کیفیت این فیلم اتفاق نظر نداشتند زیرا بسیاری آن را دوست داشته و دیگران آن را کسل کننده می دانستند، اگرچه این فیلم برنده جایزه اسکار بهترین صداگذاری شده و نامزدی های زیادی در بخش های دیگر به دست آورد. پس این فیلم جنگی استعماری با بازی و کارگردانی جان وین بزرگ قطعاً ارزش تماشا کردن را دارد.
درگیری: جنگ ۱۸۱۲ (۱۸۱۲-۱۸۱۴)
The Buccaneer ژانرهای متعددی را در بر می گیرد و به گونهای هالیوود کلاسیک را به نمایش میگذارد، که شبیه هیچ فیلم دیگری نیست. داستان فیلم در طول جنگ ۱۸۱۲ اتفاق میافتد، جنگی که بین بریتانیاییها و آمریکاییها بر سر قلمرو کانادا و مسیرهای تجاری درگرفت، اما همانطور که از نامش پیداست علاوه بر یک فیلم جنگی، یک فیلم با موضوع دزدان دریایی نیز هست.
یول براینر نقش یک دزد دریایی و فرمانده کشتی مسلح شخصی فرانسوی، ژان لافایت را بازی میکند که به اسارت گرفته شده و به او پیشنهاد داده می شود که اگر از طرف بریتانیا در نیروی دریایی خدمت کند، آزادی خود را بدست خواهد آورد.
بی شک فیلم The Buccaneer بهترین فیلمی نیست که تا به حال ساخته شده است، و فاصله زیادی با این عنوان دارد. اما اگر به دزدان دریایی علاقه دارید یا اگر می خواهید نگاهی اجمالی به تاریخ کانادا، آمریکا یا بریتانیا داشته باشید.
تماشای این فیلم بسیار خوب و مفید خواهد بود، اگرچه، مانند بسیاری از فیلم های تاریخی، بسیاری از ماجراهای فیلم به خاطر جذاب سازی هالیوودی، دستکاری و تزیین شده است. با این حال، تماشای این فیلم یک تجربه سرگرم کننده است، فیلمی پر از زرق و برق های اولیه هالیوود و بازی های بازیگران که بسیار قابل توجه است.
درگیری: جنگ انقلاب آمریکا (۱۷۷۵-۱۷۸۳)
در فیلم میهن پرست، مل گیبسون در نقش بنجامین مارتین بازی می کند، پدری داغدیده که در طول جنگ انقلابی آمریکا از بریتانیایی ها انتقام می گیرد. در حالی که این فیلم از نظر تاریخی دقیق نیست، اما همچنان یک فیلم بسیار سرگرم کننده است.
البته این فیلم پر از خشونت و خونریزی است، اما دارای سکانس های اکشن عالی و شخصیت هایی به یاد ماندنی نیز هست. کارگردانی این فیلم بر عهده رولاند امریش است که فیلم هایی مانند سقوط کاخ سفید (۲۰۱۳) و روز استقلال (۱۹۹۶) را نیز کارگردانی کرده است.
میهن پرست تماماً یک فیلم آمریکایی است که نمادهای میهن پرستانه زیادی در آن دیده می شود و با این حال و هوا که مبارزه آمریکا با سلطنت بریتانیا باید به عنوان یکی از افتخارآمیزترین دوران تاریخی این کشور مورد تجلیل قرار گیرد.
این فیلم حاوی بازی خیره کننده ای از جیسون آیزاکس در نقش یک سرهنگ بریتانیایی به نام ویلیام تاوینگتون است که یک شخصیت شرور عالی و بسیار ترسناک است اما بر اساس واقعیت تاریخی ساخته نشده است. هیث لجر فقید نیز در این فیلم در نقش گابریل مارتین، پسر بالغ بنجامین ظاهر می شود.
درگیری: شورش کانادای سفلی (۱۸۳۷-۱۸۳۸)
داستان فیلم جنگی تاریخی هوشلاگا، سرزمین ارواح، در طول شورش کانادای سفلی در جایی که امروزه به نام کبک شناخته می شود، رخ می دهد. این یک فیلم به شدت دست کم گرفته شده است که ترکیبی از بازیگران اروپایی مانند ژیل رنو و بازیگران بومی مانند تانایا بیتی را در خود دارد.
این فیلم حاوی یک جهش زمانی بین زمان کنونی و زمان واقعی وقوع شورش است، جایی که یک دانشآموز بومی در دنیای مدرن در دانشگاه مکگیل در زیر زمین فوتبال مدرسه، گودالی پیدا میکند که به شواهدی از هوشلاگا، دهکدهای بومی که زمانی در مکان امروزی مونترال واقع شده است، منتهی می شود.
این فیلم با پرش بین زمان حال و گذشته، داستان هوشلاگا و وقایع مختلفی که در آنجا رخ داده است را بررسی می کند. این فیلم به صورت مجموعهای از داستانهای کوتاه روایت میشود که برخی از آنها در طول شورش اتفاق میافتند.
برخی دیگر مربوط به دوره قرون وسطی قبل از ورود مستعمرهنشینان اروپایی هستند، و داستان دیگری در مورد کاشف بدنام فرانسوی ژاک کارتیه (وینسنت پرز) در جریان سفر به هوشلاگا در دوران رنسانس و ارتباط با مردم بومی آنجا. مهمتر از همه، این فیلم یادآوری تلخی است که سرزمینهایی که اکنون آمریکاییها و کاناداییها روی آنها قدم میزنند، سرزمینهای متعلق به بومیان هستند، واقعیتی که با قرنها تاریخ روی پرده نمایش و در برابر چشمان بینندگان فاش می شود.
درگیری: جنگ سیاه (اواسط دهه ۱۸۲۰-۱۸۳۲)
داستان فیلم بلبل در طول جنگ سیاه استرالیا اتفاق می افتد، در زمانی که این قاره هنوز به عنوان محل تبعید برای زندانیان بریتانیایی و ایرلندی مورد استفاده قرار می گرفت. بلبل با بازی آیسلینگ فرانسیوزی در نقش یک زندانی ایرلندی در تاسمانی در تلاش برای انتقام، ترکیبی شگفت انگیز از جنگ و وحشت است که توسط کارگردان فیلم ترسناک نمادین The Babadook (2014) ساخته شده است.
در حالی که به دلیل خشونت بسیار زیادش مورد انتقاد قرار گرفت، بلبل موفق شد موفقیت های زیادی به دست آورده و به یک اکشن ترسناک با پیچ و تاب انتقام جویانه ای در طول داستان خود تبدیل شد.
این فیلم برنده چندین جایزه AACTA شد و نامزدی های بسیار بیشتری نیز بدست آورد که عمدتاً به فضا و بازی های بازیگران آن مربوط می شد. خشونت شدید آن ممکن است تا حدودی ناراحت کننده باشد، اما اگر خیلی دل نازک و رقیق القلب نیستید، و اگر به فیلم های ترسناک جنگی علاقه دارید، تماشای این فیلم لحظات خوبی را برایتان رقم می زند.
درگیری: جنگ کریک (۱۸۱۳-۱۸۱۴)
دیوی کراکت، قهرمان فولکلور آمریکایی بازگشته است، این بار با بازی فس پارکر در دیوی کراکت: پادشاه سرحدات وحشی. این فیلم که در ابتدا به عنوان یک مینی سریال سه قسمتی توسط دیزنی شروع شد، بعداً به یک فیلم بلند کامل تبدیل شد که با تحسین های متعددی روبرو گردید.
این فیلم در راتن تومیتوز امتیاز ۱۰۰% کامل را به دست آورده است، که شاید قابل تردید باشد زیرا فیلم کاملاً بی نقصی هم نیست. اما این فیلم جنگی تاریخی یک کلاسیک جاودانه است، به خصوص برای طرفداران ژانر وسترن.
قسمت اول فیلم که اولین قسمت از مینی سریال است، در طول جنگ کریک در اوایل قرن نوزدهم رخ می دهد و قسمت های دیگر بر روی وقایع پس از آن تمرکز دارند. این یک فیلم در مورد دیوی کروکتِ بسیار بهتر از شخصیت اصلی به تصویر کشیده در فیلم آلامو بوده و یک فیلم کلاسیک وسترن است که حتی نسلهای آینده نیز همچنان دوستش خواهند داشت.
درگیری: جنگ هفته ساله (۱۷۵۶-۱۷۶۳)
فیلم جنگی تاریخی آخرین موهیکان بر اساس رمانی به همین نام از جیمز فنیمور کوپر نوشته سال ۱۸۲۶ ساخته شده است. در این فیلم، دنیل دی لوئیس در نقش هاوک آی یا چشم عقابی ظاهر می شود، یک جوان اروپایی که توسط قبیله ای بومی در دلاور بزرگ شده است.
داستان فیلم در طول جنگ هفت ساله روایت می شود که یکی از اولین جنگ های واقعی جهانی بود که بیشتر اروپا، آسیا و آمریکای شمالی را وارد ماجرا کرد. The Last of the Mohicans نامزد جوایز بی شماری شد، حتی برنده اسکار بهترین صداگذاری نیز شد.
دنیل دی لوئیس مانند همیشه یک بازی استثنایی از خود به نمایش می گذارد، و فیلم حجم خارقالعادهای از روایت عاشقانه، تاریخی و اکشن را ارائه میکند که همگی در یک بسته کوچک زیبا پیچیده شدهاند. همچنین شخصیت های تاریخی واقعی و محاصره واقعی قلعه فورت ویلیام هنری در ایالت نیویورک را نیز به نمایش می گذارد.
این فیلم بازگویی شگفتانگیز بخش کوچکی از جنگ هفت ساله است، با مشکلات و تقلاهای قبایل بومی در آمریکای مستعمرهای که در کانون توجه قرار گرفته است، که بخشی دردناک از تاریخ بومیان آمریکا را به نمایش میگذارد، داستانی که روایت آن ضروری است.
درگیری: جنگ داخلی آمریکا (۱۸۶۱-۱۸۶۵)
لینکلن یک فیلم جنگی است که بر روی سربازان تمرکز نمی کند، بلکه روی یک رهبر قدرتمند و الهام بخش متمرکز است: رئیس جمهور وقت ایالات متحده، آبراهام لینکلن. لینکلن در دوران ریاست جمهوری خود احساس می کرد که زمان آن رسیده است که برده داری را در ایالات متحده غیرقانونی اعلام کند، و به این باور رسیده بود که اگر برده داری از نظر اخلاقی اشتباه و نادرست نیست، پس هیچ چیز غیراخلاقی دیگری وجود ندارد.
ایالات جنوبی از این پیشنهاد زیاد خوششان نیامد و از اتحادیه شمالی جدا شده، ایالات کنفدراسیون را تشکیل دادند و جنگ داخلی آمریکا را در تلاش برای حفظ برده داری آغاز کردند. خوشبختانه، نیروهای اتحادیه پیروز شده و برده داری رسماً در سراسر کشور ملغی شد.
دنیل دی لوئیس در نقش لینکلن، در میان کشوری آشوب زده، نقش شخصیت اصلی فیلم را بی عیب و نقص به تصویر می کشد. این فیلم نه تنها درباره لینکلن است، بلکه سکانسهای نبرد دراماتیک و هیجان انگیز زیادی را نیز در خود دارد، و در ادامه به یک فیلم زندگینامهای ختم میشود که هیچ طرفدار تاریخ یا سینمادوستی نباید آن را از دست بدهد.
لینکلن فیلمی با حضور بازیگران بزرگ و متعدد، به کارگردانی استیون اسپیلبرگ است که نه یک، بلکه دو جایزه اسکار را از آن خود کرد. اگرچه برخی از مورخان صحت روایت فیلم و یا بهتر بگوییم فقدان آن را مورد انتقاد قرار داده اند، اما لینکلن همچنان توانسته یک فیلم کلاسیک باشد که برای نسل های آینده به یادگار خواهد ماند.
درگیری: جنگ انگلیس و زولوها (۱۸۷۹)
زولو در طول جنگ انگلیس و قبایل زولو در کشور امروزی آفریقای جنوبی روایت می شود. این فیلم بر نبرد رورکس دریفت تمرکز دارد که در آن نیرویی متشکل از ۱۵۰ سرباز بریتانیایی که ۳۰ نفر از آنها مجروح یا بیمار بودند، نیرویی متشکل از ۴,۰۰۰ جنگجوی زولو را متوقف کردند.
زولو که در هشتاد و پنجمین سالگرد وقوع این نبرد واقعی منتشر شد، نقدهای مثبتی از منتقدان دریافت کرد و تجلیل ویژهای از طراحی صحنه، موسیقی متن و بازی های بازیگرانش شد.
مانگوسوتو بوتلزی، بازیگری با دودمان زولو که بعداً رهبر این قبیله شد، نقش شخصیت ستشوایو کامپانده، پادشاه زولوها را بازی میکند که در واقع پدربزرگ خود بوتلزی بود. از دیگر حضورهای قابل توجه می توان به سِر مایکل کین در نقش ستوان گونویل برومهد و سِر استنلی بیکر در نقش ستوان جان چارد اشاره کرد.
این فیلم در زمان خود فیلمی انقلابی بود، فیلمی با اکشن عالی، بودجه تولیدی هنگفت، و دقت تاریخی نسبی، که آن را از ابتدا تا انتها به یک روایت هیجان انگیز، پرتنش و اکشن تبدیل می کند.
درگیری: جنگ های ناپلئونی (۱۸۰۳-۱۸۱۵)
کاپیتان هوراشیو هورنبلور بدون شک بهترین فیلم جنگی استعماری تمام دوران است. این فیلم با بازی گریگوری پک بی همتا در نقش اصلی، در طول جنگهای ناپلئونی، مجموعهای از درگیریهای جهانی که توسط ناپلئون بناپارت به راه افتاد، را دنبال می کند، در حالی که تمرکز اصلی این فیلم بر آمریکای مرکزی است. در حالی که این فیلم به لطف بودجه هنگفتش، گرانترین فیلم سال برای استودیو برادران وارنر بود، محبوبترین و مسلماً موفقترین فیلم این استودیو نیز بود.
کاپیتان هوراشیو هورنبلور فیلم دیگری است که امتیاز ۱۰۰ درصد را در راتن تومیتوز کسب کرده است، اما این بار این فیلم شایستگی چنین امتیازی را به طور کامل دارد. این فیلم سرگرم کننده، ماجراجویانه، پر اکشن است و خودتان بگویید، چه کسی گرگوری پک را دوست ندارد؟
اگر جنگ دریایی یا جنگ زمینی را در فیلمهای جنگی دوست دارید، این فیلم یک گزینه پیشنهادی است زیرا هر دو جنگ را با پیچشی کلاسیک و ماجراجویانه روایت می کند. هیچ علاقمندی به سینما و فیلم های جنگی نباید از این یکی بگذرد، زیرا یک نماد واقعی هالیوود است که امروز حقیقتاً به اندازه کافی درباره آن صحبت نمیشود.