دیدن خواب تجربه انسانی نسبتا فراگیری است. وقتی هر شب به خواب میرویم، تصورات مختلف که گاهی واضح و شبیه واقعیت و گاهی بیمعنا یا کابوسوار هستند، ذهن خوابآلود ما را پر میکنند.
به گزارش زومیت، برخی از رویاها در ذهن میمانند و آنها را برای دیگران تعریف میکنیم، درحالیکه برخی به سرعت فراموش میشوند. با وجود فراگیر بودن رویاها، سولات بیجواب زیادی درمورد آنها وجود دارد. شاید مهمترین سوالی که درزمینهی رویاها مطرح میشود، این است که معنای آنها چیست؟
این روزها، تاحدودی میدانیم هنگام خواب چه اتفاقی در مغز ما میافتد. ما همچنین بینشهایی در اینزمینه داریم که خواب در گونههای دیگر چگونه است، اما دراینمورد که چرا خواب میبینیم و معنای خوابهای ما چه میتواند باشد، دانش چندانی نداریم.
در مطلب به علم رمزگشایی از خوابها میپردازیم و به این پرسش پاسخ میدهیم که آیا رویاها فایدهای دارند؟ اگر تابهحال خواب مار یا خواب افتادن دندان دیده باشید و فکر کردهاید که آیا این خوابها میتوانند درمورد عملکرد مغز به شما بگویند، این مطلب مخصوص شما است.
دیوید بیلینگتون، رواندرمانگر و مدیر موسسه تحقیقات رویا بریتانیا به آیافال ساینس گفت: «رویاها تجربیات حسی هستند که هنگام خواب داریم و میتوانند شامل طیف وسیعی از احساسات یا رنگهای ظریف گرفته تا روایتهای پیچیده و تجربههای رویای شفاف آگاهانه باشند که در آن حتی اگر ازنظر فیزیولوژیکی خواب هستید، میدانید که دارید خواب میبینید.»
واضحترین خوابهای ما در مرحله حرکت سریع چشم (REM) رخ میدهند
جوزف دی کونینک، استاد بازنشسته روانشناسی در دانشگاه اتاوا که دهها سال به مطالعه رویاها مشغول بوده است، از رویاها بهعنوان «فصل آزاد ذهن» یاد میکند و میگوید: «هرچیزی در رویاها امکانپذیر است.»
بهگفتهی بیلینگتون هنوز درحال کسب دانش بیشتر در این زمینه هستیم که وقتی خواب میبینیم، در مغزمان چه اتفاقی میافتد، اما ایدههایی دراینباره داریم.
در جریان رویا دیدن، همان اندازه فعالیت در مغز وجود دارد که در زمان بیداری وجود دارد، هرچند از انواع مختلفی هستند. هنگام خواب دیدن، نواحی بینایی، حافظه و حرکتی مغز فعال هستند (اگرچه هورمونهای خواب مانع از این میشوند که بیشتر افراد در واکنش به خوابهای خود حرکت کنند)، اما نواحی منطقی قشر مغز فعالیت کمتری دارند که ممکن است از دلایل عجیب بودن بسیاری از خوابهای ما باشد.
دیدن رویا میتواند در هر زمان از خواب رخ دهد اما واضحترین خوابهای ما در مرحلهای از خواب رخ میدهد که به حرکت سریع چشم (REM) معروف است که طی آن چشمهای ما به سرعت حرکت میکنند.
همچنین، تصور میشود هر شب حدود دو ساعت مشغول خواب دیدن هستیم، اگرچه علت این امر مورد بحث است. دی کونینک گفت: «تاکنون هیچ مدرک علمی پیدا نشده است که نشان دهد رویاها عملکردی زیستی دارند.»
طبق یکی از تئوریهای مطرحشده در زمینهی علت خواب دیدن، دیدن خواب ممکن است به ما در پردازش احساسات و خاطرات کمک کند و در حل مسائل زندگی بیداری کمک کند.
تئوریهای دیگر میگویند خوابها ممکن است برای درک ما از واقعیت مفید باشد یا به قول زیگموند فروید، بنیانگذار علم روانکاوی، آنها از به هم خوردن خواب ممانعت میکنند یا نشاندهنده برآورده شدن امیال تحققنیافته هستند. فرانسیس کریک که پس از کار شناسایی ساختار دیانای، به تئوری رویا پرداخت، توضیح «یادگیری معکوس» را ارائه کرد که در آن رویا می بینیم تا فراموش کنیم.
گرچه تئوریهای متعددی در رابطه با این موضوع که علت خواب دیدن چیست، مطرح شده است، این سوال که چرا خواب میبینیم، هنوز پاسخ قطعی ندارد.
اگر فکر میکردید این سوال که چرا خواب میبینیم، پیچیده است، این سوال که معنای رویاها چه میتواند باشد، پیچیدهتر هم است، زیرا تا حد زیادی به این موضوع بستگی دارد که از چه کسی سوال کنید.
اگر بهطور اتفاقی توانایی سفر در زمان را داشتید و از یونانیان یا رومیان باستان سوال میکردید، احتمالا به شما میگفتند رویاها معنا دارند و آینده را پیشگویی میکنند. این درحالی است که فروید میگوید آنها نشاندهنده امیال سرکوبشده و غالبا جنسی هستند.
درهمینحال، کارل یونگ، پایهگذار روانشناسی تحلیلی، میگوید رویاها پیامهایی هستند که از ناخودآگاه ارسال میشوند و بنابراین میتوانند در خودشناسی به ما کمک کنند.
اما روانشناسان و رواندرمانگران مدرن در مورد خوابها چه میگویند؟ آیا آنها واقعاً معنا دارند؟
بیلینگتون میگوید «معنا» اصطلاحی غیرقطعی در حوزه پزشکی است. هیچ اتفاق نظر علمی درمورد معنای رویاهای خاص وجود ندارد، اما این بدان معنا نیست که آنها مفید نیستند. میتوان به معنای بسیار گسترده گفت که رویا دیدن درباره موارد خاص به این معنا است که آن موارد با مشغولیتهای زمان بیداری شما، چه آگاهانه، نیمهآگاهانه یا ناخودآگاه، مرتبط هستند.
کارل یونگ میگوید رویاها پیامهایی هستند که از ناخودآگاه ارسال میشوند
اما معنای خواب خاص برای هر شخصی منحصربهفرد است است؛ همانطور که تجربیات زمان بیداری و پیامدهای آن برای هرکدام از ما منحصربهفرد است: لحظهای درگیری با غریبه ممکن است برای متصدی کتابخانه بسیار مخرب باشد، اما برای نگهبان کلوب شبانه فقط بخشی از روال هر روزه است.
دی کونینک موافق است: خواب قطار همیشه به معنای مرگ نیست، بلکه بسته به اینکه آیا اغلب با قطار سفر میکنید، راننده قطار هستید، از سوار شدن بر قطار میترسید، یا اینکه اصلا سوار قطار نشدهاید، معنای متفاوتی دارد. بهعبارتدیگر، معنا به تجربه زمان بیداری فرد بیننده خواب میتواند بستگی داشته باشد.
دی کونینک معتقد است که خوابها میتوانند منبع بسیار مفیدی برای خودشناسی باشند و میتوانند به روشهای مختلفی در رواندرمانی مورد استفاده قرار گیرند.
ممکن است با جستجوی سریعی در اینترنت دریابید که دیدن خواب عنکبوت بهطورکلی به معنای ترس از ناشناختهها است، اما هنوز چیزهایی زیادی وجود دارد که ما و خصوصا رواندرمانگران حرفهای میتوانند از آنها بیاموزند. بیلینگتون میگوید: «خوابهای ما بخشی از آگاهی کلی ما هستند، اما در غیاب تحریک خارجی اتفاق میافتند، بنابراین تصویر واضحیتری از درون ما هستند.»
همانطور که اشاره شد، رویاها اغلب منعکسکننده زندگی بیداری ما هستند، اگرچه تکرار بیداری نیستند، بلکه فقط با هم ارتباط دارند. بنابراین، آنها میتوانند مسائلی را آشکار کنند که ذهن ما با آگاهی با بدون اطلاع ما، در بیداری درگیر آنها بوده است. این نوع دیدگاه نسبت به خوابها، مطابق با «تئوری استمرار رویاپردازی» است (یعنی رویاها به نوعی استمرار زندگی بیداری ما هستند).
رویاها اغلب منعکسکننده زندگی بیداری ما هستند
تئوریهای مرتبط دیگر شامل تئوری شبیهسازی تهدید و تئوری شبیهسازی تهدید اجتماعی میشود که کاربرد تکاملی برای رویاها درنظر میگیرند: رویاها به ما اجازه میدهند بدون اینکه واقعا درمعرض خطر قرار گیریم، پاسخ به موقعیتهای تهدیدزا (فیزیکی یا اجتماعی) را تمرین کنیم. ازایننظر، آنها میتوانند به ما در سازگاری کمک کنند. توانایی آزمایش واکنش به موقعیتها، قبل از وقوع میتواند ازنظر بقا مزیت داشته باشد.
برخی از رویاها، یا بهطورخاص کابوسها، میتوانند با آسیبهایی که در بیداری با آنها مواجه میشویم، ارتباط داشته باشند و ممکن است نشانه اختلالات گستردهتری باشند.
خوابهای مکرر با محتوای خاطرات ترسناک و آسیبزننده که به اختلال خواب و علائم فیزیولوژیکی استرس (بالا رفتن ضربان قلب، افزایش سطح کورتیزول) منجر میشود، نشانهای از ترومای حلنشده است.
کابوسهای گهگاه و بدون علت مشخص میتواند طبیعی باشد اما وقتی مکرر و مخرب باشد، میتواند نشانهای از اختلالات روانشناختی غیرترومایی ازجمله اختلال کابوس باشد. کابوسهای مداوم میتواند نشانگر اختلالات دیگری مانند استرس پس از سانحه یا اسکیزوفرنی باشد. آنها همچنین میتوانند عامل خطری برای خودکشی محسوب شوند.
دی کونینک میگوید: «وقتی کسی زیاد کابوس میبیند، ازنظر ما مشکلی وجود دارد. همچنین ممکن است افکار و احساسات سرکوبشده که شاید از آنها آگاه نباشیم، در رویاها سراغ ما بیایند.» بیلینگتون توصیه میکند: «بنابراین، مفید است که زمان کمی را به صورت فردی، همراه نزدیکان یا در حالت ایدهال، با همراهی درمانگر درمورد خوابهای خود فکر کنیم.»
فقط ما نیستیم که میتوانیم از رویاهایمان بیاموزیم. وقتی آنها را برای دیگران تعریف میکنیم، رازهایی را درباره خودمان به آنها میگوییم که حتی خودمان از آنها آگاه نیستیم، زیرا آسیبپذیری ما ازطریق استعاره و نماد و نه بهطور مستقیم به اشتراک گذاشته میشود. بهاینترتیب، شاید رویاها داستانهای تمثیلی یا افسانهای درباره خودمان باشند.
با درنظر گرفتن همه موارد، شاید همه ما بتوانیم کمی بیشتر به خوابهای خود توجه کنیمِ، اما بهتر است خیلی به فکر تجزیهوتحلیل آنها نباشیم؛ خصوصا اگر نمیتوانیم آنها را به خاطر بیاوریم. توجه به رویاها میتواند مهم باشد، اما اگر به آنها توجه نکنید هم اتفاقی نمیافتد. فقط سعی کنید خوب بخوابید.