۰۷ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۷ دی ۱۴۰۳ - ۰۶:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۹۲۵۴۱۸
تاریخ انتشار: ۰۷:۱۳ - ۲۱-۰۹-۱۴۰۲
کد ۹۲۵۴۱۸
انتشار: ۰۷:۱۳ - ۲۱-۰۹-۱۴۰۲

امروز با شاملو: و چشمانت با من گفتند که فردا روز دیگری ست

امروز با شاملو: و چشمانت با من گفتند که فردا روز دیگری ست
میان خورشید های همیشه
زیبائی تو
لنگری ست -
 
خورشیدی که
از سپیده دم همه ستارگان
بی نیازم می کند
 
نگاهت
شکست ستمگری ست -
 
نگاهی که عریانی روح مرا
از مهر
جامه ئی کرد
بدان سان که کنونم
شب بی روزن هرگز
چنان نماید
که کنایتی طنز آلود بوده است
 
و چشمانت با من گفتند
که فردا
روز دیگری ست -
 
آنک چشمانی که خمیر مایه مهر است!
وینک مهر تو:
نبرد افزاری
تا با تقدیر خویش پنجه در پنجه کنم
 
 
***
 
آفتاب را در فراسوهای افق پنداشته بودم
به جز عزیمت نابهنگامم گزیری نبود
چنین انگاشته بودم
ایدا فسخ عزیمت جاودانه بود
 
 
***
 
میان آفتاب های همیشه
زیبائی تو
لنگری ست -
نگاهت شکست ستمگری ست -
و چشمانت با من گفتند
که فردا
روز دیگری ست
برچسب ها: شعر ، احمد شاملو
ارسال به دوستان