دنیای اقتصاد نوشت: با گذشت دو سال از شروع دولت، نیمی از وعده ساخت چهار میلیون مسکن هم اجرایی نشده است.
نکته اول درسی است که در اولین جلسات اقتصاد مقدماتی به دانشجویان مقطع کارشناسی آموخته میشود و آن این است که منابع کمیاب است و اگر به امری اختصاص یافت، نمیتواند همزمان به امر دیگری اختصاص یابد. به تعبیر دیگر منابع مثل طناب است که اگر از یک سمت کشیده شود، طبعا نمیتواند به سمت دیگر کشیده شود؛ اما کش کالایی است که از هر سمت کشیده میشود؛ ولی منابع اقتصاد مثل کش نیست، بلکه مثل طناب است!
شاید گفته شود که میشود به جای کمکردن تسهیلات موجود از بانکها بخواهیم که وام بیشتری دهند؛ زیرا خرج این کار تنها فشار دادن چند دکمه روی کیبورد بانکهاست نه بیشتر. اگرچه گرفتن تصمیم و اجرای اعطای تسهیلات بیشتر کار بسیار سادهای است، اما پیامد آن رشد شدید تورم است. آیا سیاستگذار حاضر است تورم بالای ۵۰ درصد را پذیرا شود؟
بی رغبتی بانکها به پرداخت وام مسکن نه از روی بدذاتی یا بیمهری به مردم بدون خانه است، بلکه این وامها با سرشت فعالیت عادی بانکها بیتناسب است.
اصرار به اینکه بانکها وامهای بلندمدت دهند، موجب میشود نظام بانکی در کوتاهمدت با ریسک نقدینگی بسیار بیشتری روبهرو شود و آسیبپذیری نظام بانکی به مراتب بیشتر از قبل شود و نظام بانکی ایران از نظر سلامت مالی به جایگاههای فروتری تنزل یابد. آیا سیاستگذار حاضر است چنین پیامدی را پذیرا شود؟