عصر ایران؛ مهرداد خدیر- در بخش اول به این پرسش پاسخ دادیم که آیا راست است که مصدق پیشنهاد شراکت ۵۰-۵۰ با میانجیگری آمریکا را نپذیرفت و قرار شد در بخش دوم به این موضوع بپردازیم که آیا در غیاب مجلس شورای ملی پادشاه حق عزل مستقیم نخستوزیر را نداشته است؟ اگر آری چرا مصدق تن نداد و چرا عزل قانونی را کودتا میخوانند؟
متمم قانون اساسی مشروطه در این باره که پادشاه در غیاب مجلس شورای ملی حق عزل نخستوزیر مورد اعتماد همان مجلس را دارد یا نه ساکت است. اما از روح مشروطه میتوان دریافت که چنین حقی ندارد چرا که رفتاری ماقبل مشروطه است. در دوران پیشامشروطه پادشاه به اشارتی و فرمانی صدراعظم را عزل و دیگری را نصب میکرد و اختیار جان و مال مردمان و رعیت را هم داشت چه رسد به منصب آنان. اینگونه است که شخصیتی چون میرزا تقی خان فراهانی به فرمان ستاندن جان خود نیز گردن مینهد.
با این حال فرض را بر این میگذاریم که شاه در غیاب مجلس چنین حقی داشته و با این استناد فرمان عزل را صادر کرده است اما این نکات را باید یادآور شد:
۱. تاریخ فرمان عزل ۲۳ مرداد و در واقع ۲۲ مرداد ۱۳۳۲ است. حال آن که در ۲۲ یا ۲۳ مرداد هر چند رفراندوم انحلال مجلس هفدهم برگزار شده و رای آورده اما شاه هنوز امضا نکرده است. اعلام انحلال با امضای دکتر محمد مصدق هم ۲۵ مرداد در روزنامه باختر امروز صورت میپذیرد. پس در غیاب مجلس نبوده تا موجه باشد.
۲. نامه مخدوش است. چون مشخص است که اول امضا شده و بعد در آن متن نوشتهاند. پس حق نخستوزیر بوده مطمئن شود فرمان از جانب خود شاه است یا نه. شاه اما رفته بود و روابط آنان هم سرد و عملا قطع بود و در نیمه شب امکان استعلام نبود. بنا بر این روز بعد باید پیگیری میکرد و نمیتوانست به کاغذی در دست فرمانده گارد اعتماد کند. چه بسا او خود کودتا کرده و شاه را هم کنار نهاده بود و آن نوشته واقعی نمیبود. کما این که سند مستقلی در دست نیست و تنها نصیری عکسی دارد و آن را نشان میدهد.
۳. به فرض که بر اساس رفراندوم برداشت کرده حال که دیگر مجلسی در کار نیست میتواند عزل کند. همان رفراندوم اما تنها برای انحلال مجلس هفدهم نبود بلکه بخشی از پرسش از مردم ناظر به ادامه کار دولت تا تشکیل مجلس هجدهم بود. اگر کشور به استناد رفراندوم بلامجلس شده بود به استناد همان رفراندوم اما دولت باید استمرار میداشته است.
۴. اگر عزل نخستوزیر حق پادشاه بوده چرا فرمان را به وزیر دربار نداد که در همان روزها به ملاقات مصدق هم رفته بود؟ چرا فرمان عزل نخستوزیر را باید رییس گارد شاهنشاهی و نه در ساعت اداری یا حتی غروب که شبانه ببرد؟ جز این است که در واقع فرمان عزل نبوده و بهانهای برای بازداشت مصدق با متنی بوده که بعد از امضا گرفتن از شاه پر کرده بودند؟
۵. فرض میکنیم متن نامه انتصاب فضلالله زاهدی را خود شاه نوشته و مصدق را برکنار کرده و لازم هم بوده شبانه تسلیم شود. وقتی مصدق زیر بار نرفته صبح روز بعد چرا دیگری را با حکم تازه نفرستاده است؟ از ۲۳ مرداد تا ۲۸ مرداد ۵ روز فاصله است. تا ۲۵ مرداد هم دو روز. در این روز اطلاعیه انحلال مجلس هفدهم با این شرح منتشر شد:
«بنا بر اراده ملت ایران که به وسیله مراجعه به آرای عمومی اظهار شده بدین وسیله انحلال دوره هفدهم مجلس شورای ملی اعلام می گردد. انتخابات دوره هجدهم مجلس شورای ملی پس از اصلاح قانون انتخابات و قانون تقسیمات کشوری به زودی انجام خواهد گرفت و بر طبق قانون اعلام خواهد شد. دکتر محمد مصدق.»
۶. از دو حال خارج نیست: یا شاه رفراندوم را قبول داشته یا نداشته. اگر داشته که مردم به ادامه کار دولت ملی تا تشکیل مجلس هجدهم هم رای داده بودند و اگر قبول نداشته چرا اعلام نکرده و از نمایندگان نخواسته تشکیل جلسه دهند و مصدق را عزل کنند؟ اگر رفراندوم را قبول نداشته چرا بعد از سقوط مصدق خود فرمان انحلال مجلس را امضا کرده؟ شاید گفته شود از اختیار خود استفاده کرده که در مجلس موسسان اضافه شده بود. اما این کار را چرا زودتر انجام نداد؟ جز این است که زیر پای خود او هم عملا سست شده بود؟
۷. در تاریخ ۲۲ مرداد مصدق از شاه میخواهد نتیجه رفراندوم را امضا کند و شاه پاسخی نمیدهد. جز این که از یک طرف دوست داشته به توصیه کرومیت روزولت از فرصت غیبت مجلس استفاده و مصدق را عزل کند و از طرف دیگر نمیخواسته امضا کند چون مستلزم استمرار کار دولت هم بوده است. دقت کنیم که در متن پرسشی که به همهپرسی گذاشته شد هم انحلال مجلس هفدهم آمد و هم ادامه کار دولت.
۸. شاه در سالگرد ۲۸ مرداد در سالهای بعد کنفرانس مطبوعاتی برگزار میکرد و نمیگفت از اختیاراتم استفاده و برکنار کردم بلکه میگفت کشور را از دست کمونیستها نجات دادم. البته او هیچ نقشی نداشت و دیگران صحنه را اداره کردند.
۹. وقتی پادشاه نخستوزیر را عزل میکند و کار را به دیگری میسپارد چرا باید خود از مملکت خارج شود و حتی نه فردای کودتا که سه روز بعد برگردد؟ جز این است که بعد از کودتای نافرجام ۲۵ مرداد کار سلطنت خود را تمام شده میدانست و به ثریا اسفندیاری میگوید پول خرید مزرعه در آمریکا را هم ندارد. پادشاهی که حق دارد نخستوزیر را برکنار کند چرا باید به فکر خرید مزرعه در آمریکا باشد؟
۱۰. چرا خودمان را خسته کنیم! اصلا شاه نبود که مصدق را عزل کرد. او تنها تحت فشار کرومیت روزولت یک کاغذ سفید امضا به کودتاچیان ۲۵ مرداد تحویل داد و متن برکناری مصدق را آنها نوشتند. پس اصلا شاه مصدق را عزل نکرد تا بر سر این بحث کنیم که قانونا حق داشت یا نه!
اینجانب در مقاله دیگری که سایت شما منتشر کرد درباره کودتا نبودن واقعه ۲۸ مرداد پاسخ دادم که متاسفانه منتشر نشد.
چند نکته را در اینجا متذکر میشم:
۱- طبق تعریف سایت خودتان کودتا «دلالت دارد بر تصاحب قدرت حکومت (قوۀ مجریه) به طور ناگهانی و همراه با خشونت از راه اقدامی غیرقانونی و خارج از حدود قانون اساسی.» در این خصوص شاه اساسا بالاتر از نخست وزیر است و دارای اختیارات فراتر از او و اساسا حکم تنفیذ نخست وزیر را خودش امضا کرده، بنابراین عزل نخست وزیر کودتا اطلاق نمیشود.
۲- تایید نتیجه همه پرسی و اعلام و ابلاغ آن نیز از اختیارات شاه بوده، بنابراین همه پرسی تا ۲۸ مرداد رسمیت نداشته است. بنابراین ابقای دولت با نظر مردم در همه پرسی موضوعیت ندارد. ضمن اینکه اعلام رسمی نتیجه همه پرسی توسط دکتر مصدق جزو اختیارات او نبوده و ایشان تخلف کرد.
۳- طبق بند بالا شاید بگویید پس اگر شاه هنوز نتیجه همه پرسی را نپذیرفته بود پس مجلس هم هنوز رسماً منحل نشده بود. این استدلال درست نیست زیرا ۸۰ نماینده استعفا داده بودند و عملا مجلسی در کار نبود. پس بند اول سخنانتان درست نیست.
۴- می گویید شاه کاره ای نبود و طراح کودتا انگلیس بود. اینکه شاه ترسید و رفت قابل قبول و مشخص است اما به هر حال طبق قانون، شاه فرمان عزل داده بود و طبق بند اول عرایضم این عمل کودتا نیست.
۵- در پاره اول نوشته شما عزل مصدق با عزل امیرکبیر مقایسه شده که قیاس مع الفارق است. در زمان عزل امیرکبیر اصولاً مجلسی نبود. اصلا قصد شما برای این مقایسه مبهم و نامفهوم است.