۱۴ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۴ آبان ۱۴۰۳ - ۲۱:۲۲
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۹۶۷۹۰
تاریخ انتشار: ۱۰:۵۶ - ۱۵-۰۴-۱۴۰۲
کد ۸۹۶۷۹۰
انتشار: ۱۰:۵۶ - ۱۵-۰۴-۱۴۰۲
نقدی بر این گفته مرد شماره دو صدا و سیما که «طبقه متوسط نداریم»

مهر تأیید وحید جلیلی بر ادعای براندازان! / واکنش صداوسیما

مهر تأیید وحید جلیلی بر ادعای براندازان! / واکنش صداوسیما
کسی که باید برنامه‌های صداوسیما را در راستای مصالح جمهوری اسلامی هدایت کند، تقریبا 90 درصد مردم ایران را جزو اقشار فقیر و کم‌درآمد "طبقۀ پایین" معرفی کرده است! چنین ادعایی مهر تأییدی است بر سخنان براندازانی که از "ضرورت انقلاب" علیه جمهوری اسلامی دفاع می‌کنند!

   عصر ایران؛ جمشید گیل - وحید جلیلی، نفر دوم سازمان صداوسیما، در مصاحبه با نشریۀ "سوره" گفته است: «چیزی به نام "طبقۀ متوسط" نداریم. بلکه "طبقۀ متوسط" بزک‌شدۀ طبقۀ مرفه نوکیسۀ بی‌هویتِ بی‌آرمانِ غرب‌زده است.»

  ظاهرا آنچه در این اظهار نظر بیشتر به چشم آمده و با انتقاد مواجه شده، خشم و نفرت آشکار در جملۀ دوم وحید جلیلی است ولی نکتۀ مهم، همان جملۀ اول است: چیزی به نام "طبقۀ متوسط" نداریم.

  مرحوم کارل مارکس هم معتقد بود چیزی به نام طبقۀ متوسط نداریم. یعنی فقط دو طبقه داریم: طبقۀ سرمایه‌دار و طبقۀ پرولتاریا. اما مارکس این ادعا را در نقد جوامع اروپای غربی مطرح می‌کرد.

   نفی موجودیت طبقۀ متوسط، در حکم "ضرورت انقلاب" در جوامع اروپای غربی بود؛ چراکه پذیرش وجود طبقۀ متوسط، مانع از ایجاد دوقطبی اجتماعی و سیاسی لازم برای وقوع انقلاب می‌شد.

  طبقۀ متوسط، فی‌نفسه دلالت داشت بر نادرستیِ توصیف مارکس از نظام سرمایه‌داری؛ چراکه مارکس مدعی بود در نظام سرمایه‌داری، فقرا روز به روز فقیرتر می‌شوند و سرمایه‌داران روز به روز مرفه‌تر.

  در حالی که وجود طبقۀ متوسط و امکان توسعۀ این طبقه، معنایش این بود که پرولتاریا می‌تواند به آینده امیدوار باشد. یعنی هر پرولتری می‌تواند سطح معیشت خودش را ارتقا دهد و یکی از اعضای طبقۀ متوسط شود. وقتی شانس "زندگی بهتر" وجود دارد، چه نیازی است به انقلاب و گلوله‌خوردن؟

  وحید جلیلی وقتی می‌گوید در جامعۀ ایران طبقۀ متوسط نداریم، در واقع آب در آسیاب کسانی می‌ریزد که از ضرورت انقلاب علیه نظام سیاسی موجود دفاع می‌کنند. اگر طبقۀ متوسطی در کار نیست، قاعدتا جامعۀ ایران به دو طبقۀ فقیر و مرفه تقسیم شده است.

  و از آنجایی که شرایط اقتصادی کشور داد می‌زند که اکثریت مردم جزو مرفهین نیستند، بنابراین اکثریت فقیرند. اکثریت فقیر هم طبیعتا علاقه‌ای به صندوق رای و تغییرات مثبت تدریجی (اصلاحات) ندارند؛ چون چنین مردمی، جانشان به لبشان رسیده و نان‌شان آجر شده.

  اعتراضات دی ماه 96 و آبان 98 و نیز اعتراضات سال 1400 در خوزستان و اصفهان، حتی اعتراضات مکرر و مداوم مردم سیستان و بلوچستان در حوادث اخیر، انگیزه‌های معیشتی پررنگ داشتند.

  فقیرانه‌تر شدن سیمای اعتراضات، دلالت دارد بر آب‌رفتن طبقۀ متوسط. در واقع آن‌که تا دیروز جزو طبقۀ متوسط بود، امروز به زیر خط فقر رفته و یکی از اعضای طبقۀ پایین است. یکی از دلایل رشد خشونت معترضان در سال‌های اخیر نیز، از دست رفتن طاقت آن‌ها در برابر فشارهای اقتصادی است.

  سیاست خارجی مد نظر وحید جلیلی و البته سعید جلیلی، به هر کاری بیاید، به کار فقرزدایی از جامعۀ ایران نمی‌آید. سعید جلیلی مدافع ادامۀ تقابل با جهان غرب است، وحید جلیلی هم مدافع تحولات فرهنگی لازم برای انگیزه‌بخشی ایدئولوژیک به فقیران روزافزون کشور تا کماکان بار اقتصادی سیاست غرب‌ستیزی را به دوش بکشند.

 هر کسی هم که مدافع تداوم چنین سیاستی نباشد، از نظر وحید جلیلی، بی‌آرمان و غرب‌زده است. مفهوم غربزدگی به دست راستگرایان افراطی به قدری موسع شده است که خواسته‌های عقلانی اکثریت مردم ایران، نشانۀ غربزدگی آن‌ها قلمداد می‌شود.

  اما از این نکات که بگذریم، نکتۀ اصلی همان کوچک‌تر شدن طبقۀ متوسط در ایران است؛ روندی که به وحید جلیلی اجازه می‌دهد که بگوید در ایران طبقۀ متوسط نداریم. قطعا جلیلی در دولت خاتمی نمی‌توانست چنین ادعایی را مطرح کند.

ا‌ضمحلال تدریجی طبقۀ متوسط، از زمان روی کار آمدن دولت احمدی‌نژاد آغاز شد. یعنی دولتی که وحید جلیلی تا سال 1390 مدافعش بود. طبقۀ متوسط در ایران پس از انقلاب، دست کم دو دهه رای داد و به نتیجۀ دل‌خواه نرسید. وخامت روزافزون اوضاع اقتصادی کشور نیز طبیعتا از شمار اعضای طبقۀ متوسط کاسته است.

  بنابراین اگر آقای جلیلی فکر می‌کند با ترسیم دوقطبی "فقرا-ثروتمندان" در حال بزرگ‌نمایی طرفداران جریان غرب‌ستیز کشور است، باید بداند بسیاری از کسانی که در سال 76 به خاتمی یا در سال 92 به روحانی رای دادند و با رای خودشان نشان دادند که خواهان یک سیاست خارجی نرمال‌اند که به کار رشد و توسعۀ اقتصادی کشور می‌آید، الان جزو طبقات پایین محسوب می‌شوند.

این افراد، هر چه باشند، غرب‌ستیز و راستگرای رادیکال نیستند. این‌ها همان کسانی هستند که در دهۀ 70 یا در آغاز دهۀ 90، از نظر جناب جلیلی "غرب‌زده‌های بی‌آرمان" محسوب می‌شدند. اما آرمان این افراد "دموکراسی" بود و الان که آمده‌اند زیر خط فقر، آقای جلیلی نباید دچار این پندار شود که بر پیاده‌نظام راست رادیکال افزوده شد!

شعار "رضاشاه روحت شاد" هم عمدتا در اعتراضات دی 96 و آبان 98 به گوش می‌رسید. بنابراین اقشار فرودست و بویژه "تازه فرودست شده"، حتی اگر قید دموکراسی را زده باشند، به سمت دلخواه جناب جلیلی نچرخیده‌اند.

  اینکه طبقۀ متوسط بویژه در دهۀ 1390 چقدر تحلیل رفته، سؤالی است که اقتصاددانان باید به آن پاسخ دهند. اما قطعا در ایران هنوز طبقۀ متوسط داریم. اما اگر ادعای وحید جلیلی درست باشد، معنایش تداوم اعتراضاتی است که وضعیت شبه انقلابی در کشور ایجاد می‌کنند.    

  در واقع ادعای نادرست وحید جلیلی، به سود سلطنت‌طلبان است.

طرفداران پهلوی به درستی مدعی‌اند که سیاست اقتصادی شاه در دهه‌های 40 و 50 به سود طبقۀ متوسط به ویژه طبقۀ متوسط جدید بود. آن‌ها البته به غلط طبقۀ متوسط جدید را به "خیانت" متهم می‌کنند.

  "خیانت طبقۀ متوسط" وضعیتی است که دیکتاتورهای مدرنیست بعضاً گرفتار آن می‌شوند. چنین وضعی در دهۀ 1980 در برزیل و کرۀ جنوبی و شیلی هم پدید آمد و سبب سقوط دیکتاتوری در این سه کشور شد. دیکتاتور مدرنیست، با نوسازی و رشد اقتصادی و سیاست معطوف به توسعه، طبقۀ متوسط را تقویت می‌کند، ولی چون نوسازی‌اش حوزۀ سیاست را در بر نمی‌گیرد، یعنی حاضر نمی‌شود به دموکراسی و توسعۀ سیاسی تن دهد، با طغیان طبقۀ متوسط از اسب قدرت پایین می‌آید.

 نکته این است که در سال 57 طبقۀ متوسط نیروی اصلی انقلاب ایران بود. مخاطبان دکتر شریعتی در حسینیۀ ارشاد و نیز اطرافیان آیت‌الله خمینی در پاریس، عمدتا اعضای طبقۀ متوسط بودند. طبق ادعای وحید جلیلی، طبقۀ متوسط را سیاست های سال های اخیر از بین برده است.

 طبق تعاریف اقتصاددانان، پنجاه درصد جامعه "طبقۀ پایین" را تشکیل می‌دهند (دهک‌های 1 تا 5). چهل درصد مردم هم جزو طبقۀ متوسط‌اند (دهک‌های 6 تا 9). 10 درصد هم "طبقۀ بالا" را شکل می‌دهند.

  نوکیسه‌های مد نظر وحید جلیلی، طبیعتا جزو طبقۀ بالا هستند؛ چون آن‌ها را "مرفه" توصیف کرده. پس اگر در جمهوری اسلامی ایران طبقۀ متوسط نداشته باشیم، 90 درصد مردم ایران فقیرند و جزو و عضو طبقۀ پایین جامعه.

  حتی مخالفان شش‌آتشۀ جمهوری اسلامی هم چنین ادعایی ندارند. جلیلی احتمالا می‌داند که "طبقۀ متوسط" در جامعه‌شناسی سیاسی، به ویژه در ادبیات گذار به دموکراسی، طبقۀ اجتماعی مترقی و محترمی است که طی پنجاه سال اخیر پرچمدار دموکراتیزاسیون در بسیاری از کشورهای دنیا بوده.

  بنابراین، برای اینکه بگوید عنوان محترمانۀ "طبقۀ متوسط" برازندۀ مخالفان وضع موجود نیست، اقلیتی از آن‌ها را "نوکیسۀ مرفه" خوانده و به طبقۀ بالا فرستاده، باقی شهروندان ناراضی و معترض را هم به "طبقۀ پایین" فرستاده است تا مبادا عنوان محترمانۀ "طبقۀ متوسط" نصیب "غرب‌زده‌ها" شود.

  در نتیجه کسی که باید برنامه‌های صداوسیما را در راستای مصالح جمهوری اسلامی هدایت کند، تقریبا 90 درصد مردم ایران را جزو اقشار فقیر و کم‌درآمد "طبقۀ پایین" معرفی کرده است! آیا چنین ادعایی دلالت دارد بر "حکمرانی خوب"، یا مهر تاییدی است بر سخنان براندازانی که از "ضرورت انقلاب" علیه جمهوری اسلامی دفاع می‌کنند؟

 

واکنش صداوسیما به یادداشت منتشر شده در عصرایران درباره وحید جلیلی

 

روابط عمومی صداوسیما با ارسال جوابیه ای به یادداشت منتشر شده در عصرایران با عنوان "مهر تأیید وحید جلیلی بر ادعای براندازان!" واکنش نشان داد.

متن نامه و جوابیه روابط عمومی صداوسیما به این شرح است:

مدیر مسئول محترم سایت عصر ایران
با سلام و احترام
پیرو درج مطلبی تحت عنوان « نقدی بر این گفته مرد شماره دو صداوسیما که «طبقه متوسط نداریم» که پنجشنبه 15 تیر 1402 و مطلب «چیزی به نام «طبقه متوسط» نداریم! » دوشنبه 12 تیرماه منتشر شده لازم به تاکید است: نگارنده محترم این سطور بهتر بود تمام گفتگو را با دقت می خواند. در واقع نگارنده این مقاله بدون توجه به جان کلام تحلیل خود را بر جملات انتخابی بخشی از گفتگو استوار کرده که چون پایه ای اشتباه دارد نتیجه گیری نیز مستحکم و مستدل نیست. انتظار می رود آن سایت و نگارنده با دقت نظر بیشتر به گفتگویی استناد کنند که در مجله سوره منتشر شده، مراجعه کند.
مقتضی است ضمن حذف مطالب خلاف واقع مذکور، براساس قانون مطبوعات و به منظور روشن شدن اذهان عمومی متن ذیل با توضیحات لازم عیناً در همان بخش منتشر شود.

ابوالقاسم هوشمند
مدیر اطلاع رسانی و امور رسانه ها


سوال مجله سوره:
* الان کلمه‌ای که به گفتار و طرح شما نیرو می‌دهد، در مدیریت سازمان صداوسیما چیست؟
پاسخ: یک قدم عقب‌تر بیاییم و ببینیم دستگاه‌ رسانه‌ای همچون صداوسیما انرژی خود را برای حرکت از کجا می‌گیرد؟ بخشی از حرکت‌ها و جهت گیری‌ها از انرژی‌های منفی می‌آید؛ یعنی جریانی منفی‌بافی می‌کند و باج می‌گیرد. در برخی مقاطع، طبقه‌ای با شکل‌دادن به ادبیات انتقادی، امکانات صداوسیمای جمهوری اسلامی را به نفع خود تسخیر کرده است که این ریشه در فضای آکادمیک ما دارد. مثلاً کلیدواژه‌ای به نام «طبقه متوسط» می‌سازند که طبقه متوسط نیست بلکه بزک‌شده طبقه مرفه نوکیسه بی‌هویتِ بی‌آرمانِ غرب‌زده است. انرژی خود را خیلی مواقع از اینجاها می‌گرفتند که باید سبک زندگی ما، خواسته‌های ما را بازنمایی کنی، ضریب بدهی، برجسته کنی، ما را غالب نشان دهی. اگر این کار را نکنی ما با تو درگیر می‌شویم. مدیریت هم از ترس این فضا یا برای به‌دست‌آوردن تأیید این جریان، جهت‌گیری حرکتش را تعیین می‌کرد.

 

ارسال به دوستان