عصر ایران؛ سروش بامداد- هر چند مجلۀ «چشمانداز ایران» ویژه نامۀ نوروزی به معنی رایج و مصطلح کلمه منتشر نکرده اما همین که تاریخ این دوماهنامه اسفند 1401 و فروردین 1402 ذکر شده و محمد علی دادخواه در صفحات آغازین دربارۀ نوروز نوشته و این بار با عنوان «نوروز؛ نیاز و راز همبستگی» به این معنی است که شمارۀ 138 چشمانداز ایران را میتوان ویژۀ نوروز 1402 خورشیدی دانست.
چشمانداز ایران یک نشریۀ سیاسی و راهبردی است که اگرچه با گرایش ملی مذهبی شهرت دارد اما بیشتر با نام مدیر آن لطفالله میثمی از اعضای ارشد مجاهدین خلق قبل از اتفاقات سال 1354 و از چهرههای مشهور منتقد و در عین حال وفادار به راهکارهای قانونی شناخته میشود و از این حیث که به رغم از دست دادن بینایی و یک دست در جریان انفجاری در فعالیتهای مسلحانه پیش از انقلاب به فعالیت مسالمتآمیز سیاسی باور دارد قابل توجه است.
چشمانداز در سال های اخیر آرام آرام پوست انداخته و تسلیم گذر زمان و درگذشت چهرههای قدیمی نشده و سراغ نیروهای جدید رفته و بر نامهای قبلی توقف نکرده هر چند که اگر میخواست هم نمیتوانست چون طی این 138 شماره غالب نویسندگان و شخصیتهای سیاسی که با آنها گفتوگو کرده از دنیا رفتهاند. با این حال آنقدر تغییر نسل و شیفت به چهرههای دیگر به نرمی و در کنار قدیمیها اتفاق افتاده که همان حالوهوا احساس میشود و حالا با بهمن احمدی امویی روزنامهنگار مصاحبه میکنند و تصویر کیوان صمیمی هم روی جلد آن نشسته است. هم او که میخواست از آزادی مطبوعات دفاع کند ولی هم خودش به زندان افتاد و هم نشریهای که سردبیری میکرد بسته شد.
از خواندنیترین بخشهای هر شماره خاطرات آن است که تجارب نسلها را منتقل میکند و از جمله میتوان به خاطرات دکتر احمد غضنفرپور نمایندۀ اصفهان در مجلس اول و از نزدیکان ابوالحسن بنیصدر اشاره کرد که بعد از برکناری اولین رییس جمهوری ایران به زندان افتاد اما سرنوشت او نه مانند سردبیر روزنامۀ انقلاب اسلامی ( با مدیریت بنیصدر) شد که اعدام شد و نه مانند نمایندۀ دیگر اصفهان (احمد سلامتیان) که به تبعید برود و روزگار را با ادارۀ کتابفروشی در خیابان شانزه لیزه پاریس بگذراند و چندی است که در مصاحبه با تلویزیون فارسی بیبیسی دیده نمیشود که میتوان به حساب کهولت سن و بیماری گذاشت.
غضنفرپور اما پس از چند سال زندان به حرفۀ خود – دندانپزشکی – بازگشت و ترجیح داد خاطرات خود را بنویسد تا ثبت و به موقع منتشر شود اما به کار و حرفه خود بپردازد.
بخشی را نقل میکنیم: «بعد از خروج بنیصدر از ایران مرا در شهر بابل دستگیر کردند. در این مدت چند ماه در اختفا بودم... در زمان اختفا در بابل ازدواج (دوم) کردم. این ازدواج در دفتر قبت ازدواج ثبت شد و مزیت آن در آن موقعیت آن بود که اگر به مجلس نرفتهام (چون همچنان نماینده مجلس بود) و در ایران ماندهام قصد مبارزه و براندازی ندارم. ضمنا در آن مدت با هیچ فرد و شخصیتی تماس نگرفتم. هنگام دستگیری ابتدا مرا به زندان بابل بردند. یکی از مأموران به بهانۀ این که چرا چشم بندم را برداشتهام شروع به بدحرفی و فحاشی کرد و مرا به باد کتک گرفت. من هم فریاد کشیدم و گفتم من متهم هستم ومحکوم نشدهام. اگر هم محکوم شوم باید مطابق قانون مجازات شوم و شما حق کتک زدن و توهین کردن ندارید.حسابی جا خورد و فرد دیگری آمد و قدری با هم صحبت کردند. سپس فرد سومی آمد که او هم از قبل دلخوری بیموردی از من داشت. میگفت وقتی در اصفهان یا تهران سخنرانی میکردی میخواستم سؤالی بپرسم با خودم گفتم جواب مرا نمیدهد. گفتم شما که چیری نپرسیده بودی چگونه به این نتیجه رسیدی؟! چون جواب قانع کنندهای نداشت گفت: خودم دیدم که بنیصدر شراب میخورد! گفتم بنیصدر سیگار هم نمیکشید چه رسد به این که مشروب بخورد و خلاصه از این جر و بحثها زیاد بین ما رد وبدل میشد.»
از نکات جالب این که در زندان متوجه رفتارهای متفاوت میشود که در ابتدا تصور می کرده بین خودشان تقسیم مسؤولیت کردهاند ولی بعد متوجه شده واقعا اختلاف دارند و نتیجه گرفته دو جناح اصولگرا و اصلاح طلب در زندان هم شکل گرفته بود.
اشارات او به دکتر ناصر تکمیل همایون هم از این حیث جالب است که او درگذشته و مایل نبود در حیات آن خاطرات تازه شود و بعد از زندان به امور پژوهشی مشغول بود و شاید به عمد انتشار این بخش بعد از درگذشت او صورت میپذیرد.
گفت و گو با بهمن احمدی امویی با عنوان «مولدسازی یا تأمین کسری بودجه» هم حاوی اطلاعات فراوانی است که نشان میدهد روزنامهنگاری که در سال 88 روانۀ زندان شد حالا به یک پژوهشگر اقتصادی بدل شده و انتقاد از دولت ابراهیم رییسی و ناکارآمد دانستن آن سبب نمیشود یکسره موضع منفی بگیرد کما اینکه عملکرد دولت در مقابله با فرارهای مالیاتی را مثبت ارزیابی میکند.
در عین حال تصریح میکند: تا مشکل سیاست خارجی و سیاست داخلی حل نشود هرگز بحرانهای اقتصادی مانند تأمین اجتماعی، بحران سیستم بانکی و اصلاح ساختار بودجه حل نمیشود. بحرانهایی مثل محیط زیست که جای خود دارد.»
بدرالسادات مفیدی دبیر انجمن [به محاق رفتۀ] صنفی روزنامه نگاران ایران هم دربارۀ حال و روز فعلی اصلاح طلبان نوشته و این پرسش را به میان آورده: « باید دید اصلاح طلبان به جای طلب رخصت حضور در قدرت آن هم برای کسب چند عدد کرسی ناقابل مجلس، آیا حاضرند مرهم دل بیپناه و مظلومی شوند که با این اوضاع خراب اقتصادی و معیشتی و تورم روز افزون هر روز بیشتر به زیر خط فقر کشیده میشوند؟
چنان که اشاره شد چهرۀ روی جلد به کیوان صمیمی اختصاص دارد که خوشبختانه آزاد شده اما چون سوارکاری است که دیگر اسب ندارد زیرا مجله او – ایران فردا- که یادگار مهندس سحابی بود دیگر منتشر نمیشود هر چند در دوران سردبیری او از سال های اوج فاصله گرفته بود و کدام نشریۀ چاپی چنین نبود؟
او حضور در خیابان را نفی نمیکند اما بر خشونت پرهیزی تأکید تام دارد.
مجلۀ چشم انداز ایران به نسبت دیگر نشریات مستقل ارزانتر است و با 50 هزار تومان میتوان خرید و باقی تعطیلات نوروز با آن سرگرم بود هر چند از گزینههای دیگر جدیتر و به نسبت خشک است.
خیلی عالی گفتی، فقط برای وقت گذرانی و سرگرمی خوبه!!!