عصر ایران؛ سروش بامداد- اگر شمارۀ نوروزی «تجارت فردا» یا سالنامۀ روزنامۀ «دنیای اقتصاد» پس از توافق ایران و عربستان سعودی و سفر علی شمخانی به امارات (و این دومی بیشتر به قصد گشایش ارزی) منتشر میشد یا تفاهم با سعودیها و اماراتیها زودتر انجام شده بود در شمارۀ نوروزی «تجارت فردا» یا ویژهنامۀ دنیای اقتصاد نیز از حیث تبعات اقتصادی و گشایش ارزی انعکاس میداشت ولی اکنون طبعا نشانی از آن نمیبینیم.
با این حال و قبل از آن که بدانند دبیر شورای عالی امنیت ملی چمدانها را برای ایفای نقش سفیر صلح بسته تا راهی کشورهای همسایه ایران (و همزبان با خود) شود در روی جلد این نکته را آورده که «اقتصاددانان میگویند دهها تصمیم بانک مرکزی برای جلوگیری از شوک ارزی نمیتواند به اندازۀ یک تصمیم وزارت امور خارجه برای پیشبُردِ مذاکرات اثرگذار باشد.»
در درستی این سخن همین بس که تنها چند روز بعد شاهد تصمیماتی در حوزۀ دیپلماسی بودیم که البته وزارت خارجۀ دولت ابراهیم رییسی اتخاذ نکرد یا به عنوان نقش اول بازی گرفته نشد یا نیاز به کسی در سطحی بالاتر و معتبرتر از عضو دولت بود تا به تصمیم و ارادۀ کلیت نظام نسبت داده شود ولو ساختار یکدست شده باشد و از این رو مأموریت درسفر نخست به علی شمخانی سپرده شد و در نوبتهای بعد کمال خزازی و عباس عراقچی هم به پروژه صلح در منطقه به قصد کوتاه کردن دست اسراییل و دور شدن سایه جنگ و بازگرداندن امید به فعالان بازار پیوستند که اگرچه بر اقتصاد اثر گذاشت یا قاعدتاً باید بگذارد اما به هر رو مربوط به حوزۀ سیاست است نه اقتصاد و بانک مرکزی و این نکته را محمد رضا فرزین رییس کل بانک مرکزی هم میدانست که در سفر امارات همراه دبیر شورای عالی امنیت ملی رفت.
طبیعی است که مجلۀ 500 صفحهای را نمیتوان در نوشتهای 1000 کلمه ای معرفی کرد ولی در برخی گزارشها میتوان درنگ داشت.
یکی از آنها تحلیل شمیم طاهری است با عنوان «باد برمیخیزد» که به تأثیر اختلال در دسترسی به اینترنت بر اقتصاد و کسب و کارهای نوپا پرداخته و نوشته است: «سال 1401 برای فعالان کسب و کارهای نوپا ( استارت آپها) و شرکتهای دانش بنیان از دو جنبۀ بسیار سختتر از سالهای گذشته است. از یک سو اختلالات شدید در دسترسی به اینترنت و قطعیهای فراوان در آن فعالیتهای روزمره آنها را با مشکلات چشمگیرمواجه کرده و از سوی دیگر تشدید مشکلات اقتصادی افزایش نااطمینانیها و تیرهتر شدن چشمانداز آینده انگیزه فعالیت و خلق ارزش در ایران را برای اغلب آنها کاهش داده و میل به مهاجرت در میان آنها به طور معناداری زیاد شده است.»
با این همه جذابترین بخش مجله خاطرات «خداداد فرمانفرماییان» است و برگردانِ فصل دهم کتاب او در این شماره نقل شده و برای کسانی که وقت یا حوصلۀ مطالعۀ خود کتاب را ندارند همین 70 صفحۀ بسیار مغتنم است و برای آن که شوق خواندن در شما بیشتر برانگیخته شود و بدانیم گوینده کیست شروع آن در معرفی او از زبان خود فرمانفرماییان کافی است:
«من متولد هشتم مه 1928 هستم. مادرم همدم خانم و پدرم شاهزاده عبدالحسین میرزا فرمانفرما بود؛ دایی دکتر محمد مصدق و داماد و برادرزن مظفرالدین شاه قاجار که با آمدن رضاشاه عملا از سیاست بازنشسته شد. او سالها و بیش از نیم قرن از بزرگ مردان دربار پنج پادشاه بود. مبالغه نمیکنم اما او به تمام معنا مرد قدرتمندی بود که از سالهای 1890 تا 1920 در سیاست ایران نفوذ زیادی داشت. وزیر جنگ در سال های 1896 و 1910 و 1915، وزیر دادگستری در سال 1909 و در سال 1916 نخستوزیر بود. میدانید که ظلالسلطان یکی از پسران ناصرالدین شاه بود که از مظفرالدین شاه بزرگتر بود اما چون مادرش عفتالسلطنه نسب قاجاری نداشت طبق قانون نمیتوانست ولیعهد باشد.
مظفرالدین میرزا در سال 1277 هجری قمری زمانی که فقط چهار سال داشت به حکومت آذربایجان گماشته شد و بعد از گذشت یک سال رسما ولیعهد پدرش ناصرالدین شاه به تهران بازگشت. طبق رسوم، مظفرالدین میرزا با عزیزخان مکری به عنوان نایبش به آذربایجان رفت و پدرم را هم با خود برد. پدرم در 1890 نخستوزیراو بود. البته وقتی مظفرالدین شاه پس از ترور ناصرالدین شاه به تهران بازگشت پدرم هنوز جوان بود و به عنوان وزیر جنگ منصوب و بعدها نخستوزیر شد.»
با این پیشینه این سخنان بیشتر قابل تأمل است:
«من شاه [محمد رضا شاه پهلوی] را از همان ابتدای حکومتش و تا یک هفته قبل از رفتنش در 1357 میشناختم. این مرد در طول 20 سال به شدت تغییر کرد. در آغاز بسیار دموکرات بود. به سادگی در دسترس بود. مسایل را خوب میفهمید و درک میکرد. از انتقاد، گریزی نداشت. او واقعا اجازه میداد تا بحثهای مرتبط با مسایل مردم به صورت شفاف با او در میان گذاشته شود. برای رفع مشکلات تودهها عمیقاً دلسوز بود. ما هم از آزادی زیادی در مخالفت با او و طرحهایش برخوردار بودیم. اما در سالهای آخر و قبل از سقوط حکومتش دیگر امکان هیچ مخالفتی با او وجود نداشت. در آن ماههای پایانی حتی حوصلۀ گوش دادن و شنیدن جزییات را نداشت. در خلوت به صحبتهای نخستوزیر گوش میکرد اما تأثیری بر او نداشت. به نظر من شاه بسیار مرد پیچیدهای بود. آدم خیلی سادهای نبود که بخواهد با چاپلوسی فریب بخورد.»
مطابق هر سال روایت تحلیلی مهمترین وقایع سیاسی- اقتصادی سال به قلم مهرداد خدیر است که امسال به جای دو صفحه در 4 صفحۀ آغازین است با این عنوان: "حیرتها و حسرتها در نوروزِ بی پیروز" و اینگونه به پایان میرسد:
« این نوشته درست هنگامی به پایان رسیده که خبر آمد "پیروز" تولهیوز زیبای ایرانی -که به نماد اشتراک ایرانیان با تمام اختلافات سیاسی و فکری بدل شده بود- طاقت نیاورد و رفت....کیوان مهرگان در شعر زیبایی سروده است:" وقتی گُلی میپژمرَد/ زیباییاش کجا میرود؟" حالا همین را میتوان دربارۀ "پیروز" پرسید و تصویر یوز ایرانی را بر سفره هفتسین گذاشت تا این بار وقتی میگوییم " نورزوتان پیروز"، یادمان باشد بگوییم اما نه چون سرنوشتِ پیروز».
این که تجارتفردا هم به صورت مجله و به قیمت 100 هزار تومان عرضه شد و هم به همراه روزنامه دنیای اقتصاد و به قیمت 30 هزار تومان نیز رویه جالبی است که هر سال انجام میشود و نشان میدهد مجله در عین استقلال ازحمایت گروه رسانهایِ مادر برخوردار است.