۱۵ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۵ آبان ۱۴۰۳ - ۱۳:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۷۹۳۶۶
تاریخ انتشار: ۱۵:۰۵ - ۳۰-۱۱-۱۴۰۱
کد ۸۷۹۳۶۶
انتشار: ۱۵:۰۵ - ۳۰-۱۱-۱۴۰۱

روایت خبرنگار آمریکایی از سفر به ایران/ به ایران رفتم چون هیچ جایگزینی برای گزارش دست اول یک داستان وجود ندارد

روایت خبرنگار آمریکایی از سفر به ایران/ به ایران رفتم چون هیچ جایگزینی برای گزارش دست اول یک داستان وجود ندارد
ما با مقام‌های ایرانی نیز تماس گرفتیم. حسین امیر عبداللهیان، وزیر خارجه ایران در مصاحبه‌ای در دفتر خود به من گفت که مردم در ایران آزاد هستند که نظرات خود را بیان کنند. من محدودیت‌های ذاتی برای هر خبرنگار خارجی و عدم امکان درک پیچیدگی یک مکان توسط یک خارجی را درک می‌کنم. با این وجود، شنیدن حرف‌های تازه و بازتاب آن ارزش سفر را دارد.
مری لوئیس کلی؛ نویسنده و گوینده آمریکایی است. او مجری برنامه خبری روزانه "همه چیز در نظر گرفته شده است" در رادیو عمومی ملی (ان پی آر) می‌باشد و پیش‌تر مسائل مرتبط با امنیت ملی را در آن شبکه خبری پوشش می‌داد. او پیش از ان پی آر برای سی ان ان و بی بی سی گزارش تهیه می‌کرد. نوشته‌های او در نشریات معتبری، چون نیویورک تایمز واشنگتن پست، وال استریت ژورنال، نیوزویک و آتلانتیک و سایر نشریات منتشر شده اند.
 
او در مورد آژانس‌های جاسوسی مانند آژانس اطلاعات مرکزی، آژانس اطلاعات دفاعی و آژانس امنیت ملی گزارش داد. در سال ۲۰۰۵ "کلی" اولین خبرنگاری بود که با "گری شرون" عامل سیا که پس از حملات سپتامبر برای کشتن بن لادن به افغانستان اعزام شده بود مصاحبه کرد. در سال ۲۰۰۶ میلادی کلی خبر تصمیم مخفیانه سیا برای انحلال واحدی را که هدف آن جستجوی اسامه بن لادن بود منتشر کرد. این داستان باعث سر و صدای بسیاری در امریکا شد و سبب شد تا با رای گیری سنا در تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۰۶ میلادی آن واحد احیا شود.
 
به گزارش فرارو به نقل از پس از آتلانتیک؛ سفر به ایران در توئیتر با پیام‌هایی منفی درباره سفرم مواجه شدم. نظرات منفی متفاوت بودند از متهم کردن من به همکاری با نظام سیاسی ایران تا این که روح ام را فروخته‌ام! ناراحتی آنان به دلیل حضور یک هفته‌ای من در ایران برای تهیه گزارش بود. آنان بر این باور بودند که در ایران دولت از من می‌خواهد تنها آن چیزی را ببینم که باب میل مقام‌های دولتی ایران است. آنان هم چنین نسبت به این که من پوشش حجاب که قانون ایران است را رعایت کرده‌ام عصبانی بودند. این اظهارنظر‌ها در عین بی مهری باعث طرح یک پرسش منطقی می‌شوند: آیا ارزش داشت پروازی ۹۶۵۴ کیلومتری به کشوری داشته باشم که اعتراضات در آنجا تا حد زیادی متوقف شده و اوضاع آرام به نظر می‌رسد؟ دلیل سفرم چه بود؟
 
من به نمایندگی از "رادیو عمومی ملی" (ان پی آر) به ایران سفر کردم. این رسانه برای چندین دهه متعهد شده که مسائل ایران را پوشش دهد. من و تیم همراه‌ام در ماه سپتامبر برای ویزا درخواست خود را ارائه کردیم. در نهایت، صبح یکی از روز‌های اواخر ژانویه ایمیلی از تهران رسید. موضوع ایمیل: "ویزای شما تایید شده است". شش روز بعد من و دو همکارم از رادیو عمومی ملی در هواپیما بودیم.
 
صدور ویزا برای خبرنگاران آمریکایی به منظور بازدید از ایران امری نادر است و معمولا صرفا برای سفری چند روزه صادر می‌شود. این اولین بار از سال ۲۰۲۱ میلادی به این سو بود که رادیو عمومی ملی امریکا می‌توانست از داخل ایران گزارش تهیه کند. برنامه ما برای سفر بسیار ابتدایی بود: با هر کسی که می‌توانستیم صحبت کنیم. این که بپرسیم در ذهن آنان چه می‌گذرد. ما با مردم در پارک‌ها، خیابان‌ها و در خانه‌های‌شان مصاحبه کردیم. با زنان جوانی که می‌خواستند بدانند چرا امریکا برای کمک به کشورشان تلاش بیش تری نمی‌کند دور یک میز نشستیم و چای همراه با هل نوشیدیم.
 
ما با مقام‌های ایرانی نیز تماس گرفتیم. "حسین امیر عبداللهیان" وزیر خارجه ایران در مصاحبه‌ای در دفتر خود به من گفت که مردم در ایران آزاد هستند که نظرات خود را بیان کنند. البته به گمانم این گفته او چندان درست نیست. بسیاری از افرادی که ما برای صحبت به آنان نزدیک می‌شدیم به وضوح از صحبت کردن و بیان نظرشان ترسیده بودند. وقتی با ما صحبت می‌کردند به بالای سرشان اشاره می‌کردند و با اشاره به دوربین‌ها به آرامی می‌گفتند: "آنان در حال تماشای ما هستند".
 
عطرفروشی در بازار بزرگ تهران به شدت از دولت انتقاد می‌کرد. ما قبول کردیم که نام اش را ذکر نکنیم و از او عکس نگیریم، اما نظرات اش را بیان کنیم. مردی در سوپرمارکت به من گفت که افزایش نرخ تورم و قیمت کالا‌ها در ایران افسارگسیخته است. او می‌گفت ارزش واحد پول ملی ایران در برابر دلار به پایین‌ترین حد خود رسیده است بدان معنا که او نمی‌تواند خودرو یا خانه یا هر چیز دیگری که برای زندگی مستقل مورد نیاز است را بخرد. او گفت: "به دلیل این وضعیت اقتصادی و زندگی روزمره چه کسی را مقصر می‌دانید"؟ 
 
دولت برای‌مان مترجم تعیین کرده بود، اما می‌توانستیم هر سوالی را که مایل بودیم از مردم مطرح کنیم. البته دسترسی به مکان‌ها برای مان محدود بود و نمی‌توانستیم هر جایی که می‌خواستیم برویم. روزنامه نگاران آمریکایی برای تهیه گزارش از خارج از تهران ملزم به دریافت مجوز و پرداخت هزینه‌های اضافی هستند. برای سفر به اصفهان شهری ۲ میلیون نفری در مرکز ایران مجوز درخواست کردیم که با آن موافقت شد. قصد داشتیم به زندان اوین در تهران محل نگهداری زندانیان سیاسی برویم، اما گفتند امکان پذیر نیست.
 
دو بار جلوی ما گرفته شد و هر دو بار در جریان راهپیمایی طرفداران نظام سیاسی در روز بیست و دوم بهمن بود. اولین بار توسط پلیس یونیفورم پوش و سپس توسط لباس شخصی‌ها متوقف شدیم. در آن روز دریایی از مردم پرچم ایران و پلاکارد‌های مرگ بر امریکا و مرگ بر اسرائیل را حمل می‌کردند. آنان اوراق ما از جمله مدارک راننده، مترجم و کارت مطبوعاتی موقت مان را چک کردند.
 
باید بگویم وظیفه یک روزنامه نگار حمایت از سیاست‌ها نیست بلکه آن است که آن چه را می‌بیند و می‌شنود مستند کند. وظیفه ما آن است که پرسش‌های دشواری را از افراد صاحب منصب و دارای قدرت مطرح کرده و سپس به شنوندگان وخوانندگان گزارش‌های مان اجازه دهیم تا خود در مورد پاسخ آنان قضاوت کنند. در ایران ما شاهد کشوری بودیم که مردم در آنجا عصبانی هستند جایی که اعتراضات به طور کامل خاموش نمی‌شوند، اما حکومت در حال حاضر وضعیت را کاملا تحت کنترل دارد.
 
من تظاهر نمی‌کنم که از نظر احساسی بی طرف هستم. خبرنگاران نیز انسان هستند. ما با نظرات و سوگیری‌ها کار و زندگی می‌کنیم. با این وجود، هدف در روزنامه نگاری باید رعایت استقلال و دقت نظر باشد. خب، پس برای ماموریتی مانند ایران من بایستی در میدان و در داخل ایران حضور می‌یافتم. من محدودیت‌های ذاتی برای هر خبرنگار خارجی و عدم امکان درک پیچیدگی یک مکان توسط یک خارجی را درک می‌کنم. با این وجود، شنیدن حرف‌های تازه و بازتاب آن ارزش سفر را دارد.
 
در ایران همه چیز آرام به نظر می‌رسد. اما وقتی به آنجا می‌رسید یک حقیقت آشکار می‌شود: ایرانیان با دیدگاه‌های گوناگون همواره راه‌هایی برای بیان داستان‌های‌شان پیدا می‌کنند. از سویی صدای آتش بازی به مناسبت سالگرد انقلاب می‌شنیدیم و از سوی دیگر صدای اعتراضات زمانی که شب فرا می‌رسید و پنجره اتاق هتل را باز می‌کردیم. اگر سوار هواپیما نمی‌شدیم تا از نزدیک شاهد اوضاع ایران باشیم روند رویداد‌های ایران و آن چه در آن کشور می‌گذرد را از دست می‌دادیم.
ارسال به دوستان