۰۳ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۳ دی ۱۴۰۳ - ۰۸:۲۷
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۷۰۳۷۸
تاریخ انتشار: ۱۲:۵۷ - ۲۷-۰۹-۱۴۰۱
کد ۸۷۰۳۷۸
انتشار: ۱۲:۵۷ - ۲۷-۰۹-۱۴۰۱

فوتبال علیه دشمن نیست

فوتبال علیه دشمن نیست
فوتبال، دستمالی نیست که با آن کفش سیاست را جلا دهیم. کسی که چنین نگاهی به فوتبال دارد، قطعا دوستدار فوتبال نیست. البته قرار نیست همه محب فوتبال باشند ولی "فوتبال سیاسی" هم دردی از کسی دوا نمی‌کند. چه اصول‌گرا باشد، چه معترض کف خیابان.  

 عصر ایران؛ هومان دوراندیش - جام جهانی 2022 رو به پایان است و فقط یک بازیِ فینال را پیش رو داریم. در این جام "سیاست" برای ما ایرانی‌ها بسیار پررنگ شد و دعوایی بین موافقان و مخالفان حکومت درگرفت که مصداق هیاهوی بسیار بر سر هیچ بود.

  تیم ملی ایران اگر در بازی با آمریکا هم پیروز می‌شد، چند روز بعدش مقابل هلند با دریافت چند گل شکست می‌خورد و به خانه برمی‌گشت. جمعی از «معترضان کف خیابان» در سه ماه اخیر، نگران بودند پیروزی مقابل آمریکا موجب فروکش کردن اعتراضات شود؛ ولی با وجود شکست تیم ملی ایران مقابل آمریکا، الان اعتراضات در حد قابل توجهی فروکش کرده است.

  اگر ایران به جای آمریکا به یک‌هشتم نهایی می‌رفت، ممکن بود مقابل هلند گلباران شود و معترضانی که خواهان باخت تیم ملی بودند، بیش از پیش شادی کنند! اما شادی از شکست سنگین مقابل انگلیس یا ناراحتی از پیروزی مقابل ولز، واقعا چه دخلی به ادامه‌یافتن اعتراضات داشت؟

   اگرچه شمار کسانی که از وضع موجود ناراضی‌اند، کاملا چشم‌گیر است ولی تعداد کسانی که برای اعتراض به خیابان‌ها می‌آیند، چشم‌گیر نیست. در سه ماه گذشته، تقریبا در هیچ شبانه‌روزی، تعداد معترضانِ کف خیابان‌ها ( و نه تمام ناراضیان) در سراسر شهرهای کشور، بیشتر از نیم درصد مردم ایران نبوده است.

  اگر جمعیت ایران را 80 میلیون نفر هم در نظر بگیریم، نیم درصدش می‌شود 400هزار نفر. بعید است که در هیچ یومی از ایام ملتهب سه ماه اخیر، تعداد «معترضان کف خیابان» به 400 هزار نفر رسیده باشد. ولی بر فرض کمی هم بیشتر از این رقم شده باشد؛ باز خود معترضان می‌دانند تعدادشان کمتر از چیزی است که باید باشد.

  مسألۀ مهم این است که برد و باخت تیم ملی، تاثیری در کاهش یا افزایش تعدادِ ناکافیِ معترضانِ کفِ خیابان‌ها نداشت.

  از سوی دیگر، طرفداران حکومت هم به خوبی واقف‌اند که اگر تیم ملی شش گل هم به آمریکا می‌زد و در یک‌هشتم نهایی هلند را هم می‌برد، نارضایتی‌های گوناگون مردم منتفی نمی‌شد.

  فوتبال برای جامعۀ ناراضی شاید نقش تریاک را ایفا کند، ولی نشئگی تریاک هم بالاخره مدتی دارد! دیر یا زود دوباره زخم "مسائل حل‌نشده" در قالب شعار و فحش و آشوب و اعتراض سر باز می‌کرد.

  در این کشاکش، فقط تیم ملی ایران قربانی شد. در شرایطی بهتر، ایران دست کم نمایشی بهتر مقابل انگلیس ارائه می‌کرد و بازیکنان تیم ملی نیز چوب دوسرطلا نمی‌شدند.

  اما از این مشکلات که بگذریم، آیا بازیِ به شدت سیاسی‌شدۀ ایران و آمریکا، اصلا ارزش دیدن داشت. فوتبالی که تیم ملی ایران در آن نود دقیقه ارائه کرد، هیچ تماشایی بود؟

  بهترین نمایش ایران در جام جهانی، اتفاقا در همان مسابقه‌ای رقم خورد که اصلا سیاسی نبود. یعنی بازی ایران و ولز. وقتی با کلی شعار و عقدۀ سیاسی، یک مسابقۀ فوتبال را سیاسی می‌کنیم، باید منتظر خیط شدن در پایان مسابقه هم باشیم و ادعا کنیم که در زمین مسابقۀ واقعی، آمریکا را شکست داده‌ایم.

  همین که سفیر انگلیس دیوار سفارتخانه‌شان را می‌شوید، کافی است برای تصفیه‌حساب سیاسی با انگلیسی‌های "خبیث". چرا باید نود دقیقه دنبال توپ دویدن 22 بازیکن را سیاسی کنیم که بعدش غمباد بگیریم بابت شش گل دریافتی؟!

   این اشتباه را معترضان هم مرتکب شدند. یعنی بازی ایران و ولز را، که در شرایط نرمال با سد من سریش هم به "سیاست" نمی‌چسبید، چنان سیاسی کردند برای خودشان، که بعد از پیروزی تیم ملی، به زمین و زمان فحش می‌دادند و یقۀ هر کسی را که از برد ایران خوشحال بود، می‌گرفتند که خنده‌ات بوی خون می‌دهد! در حالی که سیاست‌زدگیِ خودشان بوی جنون می‌داد!

  واقعیت این است که دو طرف این دعوا "فوتبالی" نبودند. اگر هم بودند، لااقل باید گفت سیاست برایشان مهم‌تر از فوتبال بود. البته سیاست ذاتا از فوتبال مهم‌تر است، ولی کسی کسی حق ندارد برای دیگران تعیین تکلیف کند که با منطق "سیاسی" جام جهانی "فوتبال" را تماشا کن.

  سیاسی بودن با سیاست‌زدگی فرق دارد. آدم سیاست‌زده، همه چیز را سیاسی می‌کند. معمولا هم این کارش محصول نوعی تب سیاسی است. یعنی حالتی موقت است و دائم نیست. عده‌ای هم البته همیشه سیاست‌زده‌اند و اصولا همه چیز را سیاسی می‌کنند! هنر و ادبیات و ورزش و تفریح و سرگرمی و دین و... برایشان سیاسی است و از دیگران هم می‌خواهند چنین رویکردی به هر چیز محترم یا محبوبی داشته باشند.

  با مسابقۀ فینال جام جهانی قطر، تعداد مسابقات برگزار شده در تاریخ جام جهانی به عدد 659 می‌رسد. در این 659 مسابقه، تعداد "مسابقات سیاسی" حداکثر 10 مورد و احتمالا کمتر از 10 مورد هم بوده است.

   رویارویی آلمان شرقی و آلمان غربی در 1974 و ایران و آمریکا در دو جام 1998 و 2022 و تا حدی نیز مواجهۀ آرژانتین و انگلیس در 1986، چند مورد مشهور این "مسابقات سیاسی" است.

   ولی واقعیت این است که بازی آرژانتین و انگلیس در 1986 لااقل برای انگلیسی‌ها سیاسی نبود. کمااینکه بازی ایران و انگلیس در همین جام نیز برای انگلیسی‌ها سیاسی نبود.

فوتبال را سیاسی نکنیم

  اگر به تصاویر دلداری دادن بازیکنان آمریکا به بازیکنان تیم ملی ایران پس از اتمام بازی ایران و آمریکا در همین جام هم نگاه کنیم، بوضوح می‌بینیم که بازیکنان تیم ملی آمریکا اصلا تصورشان از مسابقه با ایران، مصداق "فوتبال علیه دشمن" نبود.

  فوتبال علیه دشمن، توصیف نگاه اصولگرایان وطنی به این بازی بود؛ که اکثرا هم چیزی از فوتبال نمی‌دانند و با یکی دو دهه تأخیر، بالاخره به فوتبال روی خوش نشان دادند.

  البته هر کسی حق دارد از منظر خودش به یک مسابقۀ فوتبال نگاه کند، ولی مسئله این است که چنین نگاهی به یک مسابقۀ فوتبال، اساسا نادرست است.

  "سیاسی کردن یک مسابقۀ فوتبال"، اولا احتمال ابتلا به "سرخوردگی سیاسی" بابت گل شدن یا گل نشدن فلان توپ را در پی دارد، ثانیا رویکردی است مستعد بسط و توسعه.

  بسط و توسعۀ منطق نهفته در این رویکرد را در همین جام جهانی مشاهده کردیم. یعنی اگر اصولگرایان به دلایل سیاسی خواهان پیروزی تیم ملی بودند، اکثر معترضان هم به دلایل سیاسی خواهان شکست تیم ملی بودند و تیم کی‌روش را هم به دلایل سیاسی مصداق "تیم ملی" نمی‌دانستند.

  فارغ از اینکه در این تقابل کدام طرف بر حق است، باید پرسید که در این تقابل "فوتبال" کجا قرار دارد؟ وقتی فضای این تقابل سرشار از "سیاست" است، چه جایی برای "فوتبال" باقی می‌ماند؟

  خواهان برد تیمی باشی که نه فقط یکسره دفاعی بلکه زشت بازی می‌کند، صرفا برای اینکه از معترضان کف خیابان‌ بیزاری؟ یا خواهان باخت تیمی باشی که نود دقیقه (مقابل ولز) هجومی و زیبا بازی کرده، صرفا برای اینکه معترض کف خیابان هستی؟

  عاشقان فوتبال دوستدار تیمی هستند که خوب بازی می‌کند. مردم برزیل تیم جام جهانی 1990 را دوست نداشتند ولی تیم 1982 را عاشقانه دوست داشتند. آلمانی‌ها نیز تیم 1990 را دوست داشتند ولی بابت شکست تیم مفتضح 1998 افسوس چندانی نخوردند.

  فوتبال سیاسی فقط به کار "تزاید نفرت" می‌آید. جذاب‌ترین تیم‌های تاریخ جام جهانی، برزیل 1982 یا هلند 1974، هیچ ربطی به نفرت‌های سیاسی این یا آن نیروی اجتماعی نبودند.

   فوتبال، دستمالی نیست که با آن کفش سیاست را جلا دهیم. کسی که چنین نگاهی به فوتبال دارد، قطعا دوستدار فوتبال نیست. البته قرار نیست همه محب فوتبال باشند ولی "فوتبال سیاسی" هم دردی از کسی دوا نمی‌کند. چه اصول‌گرا باشد، چه معترض کف خیابان.  

ارسال به دوستان