عصر ایران؛ امید جهانشاهی- شورای فرهنگ عمومی کشور بیست و پنجم آذرماه را روز پژوهش نامیده است تا بهانهای باشد برای گسترش فرهنگ پژوهش در جامعه و این نام گذاری هرساله فرصتی برای دانشگاهها و مراکز پژوهشی به دست می دهد تا دستاوردهای علمی و پژوهشی خود را ارائه کنند.
هر چند امروز 21 آذر است اما در هفتۀ پژوهش قرار داریم چون از سال 1379 وزارت علوم و تحقیقات و فناوری روز پزوهش را به هفته ارتقا داده و هفته منتهی به آخر آذرماه را هفته پژوهش نام گذاری کرده تا هر روز آن نامی به خود بگیرد و فرصتی مکفی برای پرداختن به جوانب مختلف مسائل علمی و پژوهشی فراهم باشد.
معمولاً در این هفته در ستایش و در اهمیت علم و پژوهش سخن گفته می شود و چه سخنی یادکردنیتر از کلام نغز فردوسی نامدار، حکیم و شاعر بزرگ، که در شاهنامه که حقیقتاً شناسنامه و گنجینه جامع و ارزشمندی از فرهنگها و آیینهای کهن ایرانی است، در ستایش دانایی سرود و فرمود:
به نام خداوند خورشید و ماه
که دل را به نامش خرد داد راه
جز او را مدان کردگار سپهر
فروزندهی ماه و ناهید و مهر
به دانش گرای و بدو شو بلند
چوخواهی از بد نیابی گزند
زدانش در بی نیازی بجوی
وگر چند سختیت آید به روی
ز نادان بنالد دل سنگ و کوه
ازیرا ندارد برکس شکوه
توانا بود هرکه دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود
نیک می دانیم که شاید در هیچ دورانی در تاریخ مثل امروز، توانایی در گرو دانایی و خردمندی نبوده است. از این رو، این هفته را باید گرامی داشت و قدر دانست. به این مناسبت در کنار عرض تبریک هفته پژوهش به همه پژوهشگران و دانشگاهیان کشور، نکته ای را اما در مقام نقد بیان می کنم:
در هفته پژوهش امسال، روزی را هم به عنوان «دانشگاه مبدا تولید دانش بنیان و اشتغال آفرین» نامگذاری کرده اند که تاکیید بر امر مهمی است اما وقتی ارزشمند است که در عمل برنامههای جدی جهت حرکت واقعی به این سمت نیز ارائه شوند و صرفاً در حد شعارهای هرساله نماند.
اما متاسفانه نکته در اینجاست که وقتی در مورد دستاوردها و فواید پژوهش سخن به میان می رود، ناظر بر پژوهشهای حوزه فنی و مهندسی است. نگاه غالب متاسفانه این است. شاید به همین دلیل هفته پژوهش در سال 1384 به «هفته پژوهش و فناوری» تغییر نام داد. این در حالی است که با همه ارزشمندی پژوهش در حوزه فنی و مهندسی که در آن جای هیچ تردیدی نیست، واقعیت این است که آنچه به مدیران برای درک جامعه و پیچیدگی های تحولات اجتماعی کمک می کند و به آنها شناخت و ادراک درستی می دهد، پژوهشهای حوزه های علوم اجتماعی و انسانی است.
انسان ایرانی اینجا و اکنون ایران را تنها به مدد پژوهشهای کیفی علوم انسانی و اجتماعی می توان درک کرد و شناخت. و بر اساس این شناخت است که می توان به سیاستگذاری های فرهنگی کارامد و ثمربخش رسید.
متاسفانه به دلایل و انگیزههای مختلف، بیتوجهی به نتایج و یافتههای پژوهشهای این حوزه باعث ناامیدی دلزدگی پژوهشگران و لذا به وجود آمدن ضعف هایی در این زمینه شده است. و این مهم البته کل پژوهش را در کشور تضعیف کرده است. پژوهش را به حاشیه رانده است و دانشگاه که باید خانه پژوهش باشد را به محل آموزش تبدیل کرده است که پژوهش کنار آن است.
در کشورهایی که به اصطلاح آنها را پیشرفته مینامیم، یکی از مهمترین ماموریتهای دانشگاه، پژوهش است. سازمانهای دولتی مسائل خود را ارئه میدهند و دانشگاهها در مورد آنها پژوهش می کنند و در درک درست مساله و یا راهکارهای مواجهه با آن به مسئولان و تصمیم گیران دولتی کمک میکنند. اساساً مهمترین تفاوت دانشگاه با چیزی که قبلاً به آن دوره دبیرستان گفته میشد این است که دبیرستان آموزش محور است، اما دانشگاه جای پژوهش است و آموزش چیزی در کنار آن. متاسفانه رویکردی که به پژوهشهای اجتماعی بدبین است، دانشگاههای ما را به دبیرستان های بزرگ تبدیل کرده است.
در آن به اصطلاح کشورهای پیشرفته، دانشجوی دکتری به عنوان دانشجویی که قرار است پژوهشی را انجام دهد و یا در پروژه پژوهشی بزرگی مشارکت و کمک کند، نگاه می شود. اما واقعیت تلخ این است که یکی از دانشگاههای غیر دولتی کشور به دلیل کاهش دانشجو در مقاطع پایین تر و به عنوان استراتژی درامدی، افزایش ظرفیت در مقطع دکتری را در دستور کار دارد. نیک به خاطر دارم که در سال آغاز این استراتژی درامدی، یکی از اساتید دانشگاه با تعجب میگفت: فلان واحد شهرستان هم دانشجوی دکتری میگیرد؟ مگر آنجا چه اساتیدی دارد که میتوانند دانشجوی دکتری بگیرند؟
بسیار گلایه می شود که چرا مدیران سازمان های دولتی از نتایج رساله های دکتری استفاده نمی کنند اما این واقعیت را هم بپذیریم که واقعاً بسیاری از این نتایج قابل استفاده هم نیستند چون در موارد قابل توجهی می توان گفت دانشجو اساساً توان انجام پژوهش را ندارد که بتواند نتایجی به دست آورد. با یک بررسی ساده می توان فهمید چه درصدی از دانشجویان دکتری این دانشگاه ها کارمندانی هستند که برای عنوان دکتر یا ارتقای جایگاه اداری و یا صرفاً افزایش حقوق، دانشجو شده اند و هیچ انگیزه علمی ندارند و دانشگاه هم هیچ پروژه پژوهشی برای آنها ندارد.
متاسفانه به دلیل فشارهای اقتصادی و مشکلات بازار کار، میل شدیدی به مدرک وجود دارد و بسیاری از دانشگاه ها صرفاً به مراکزی برای پاسخ به این نیاز تبدیل شدهاند.
در هفته پژوهش به این سوالات هم فکر کنیم که واقعاً پژوهشهای علوم اجتماعی چه کمک هایی به دولت می توانند بکنند؟ استقلال دانشگاه ها چه معنایی دارد؟ و دانشگاه مستقل و در واقع پژوهشگران مستقل از سیاست و متعهد به شناخت واقعی، چه کمکی به خدمت بیشتر و بهتر دانشگاه به دولت می تواند بکند؟ آیا واقعاً توسعه دانشگاه ها در کشور مبتنی بر برنامه و متناسب با نیازهای کشور بوده است؟ آیا واقعاً این حجم از فارغ التحصیلان مقطع دکتری با ظرفیت علمی دانشگاه ها تناسب دارد؟ و همچنین این حجم و این کیفیت از فارغ التحصیلان برای کشور مفید هستند؟ آیا واقعاً بودجه هایی که به برخی دانشگاه ها تعلق می گیرد با خدمات علمی و پژوهشی این دانشگاهها به کشور تناسب دارد؟