میرزا محمد فرخی یزدی ملقب به تاج الشعرا (۱۲۶۸ شمسی – ۲۵ مهر ۱۳۱۸ شمسی) شاعر و روزنامهنگار آزادیخواه و دموکرات صدر مشروطیت است. وی سردبیر روزنامهٔ طوفان بود. او همچنین نمایندهٔ مردم یزد در دوره هفتم مجلس شورای ملی بود.
یک روز که ضیغم الدوله - حاکم یزد - از زندان بازدید میکرد فرخی یزدی او را دید و با دادن شعارهایی مثل زنده باد مشروطه و زنده باد آزادی باعث شد تا حاکم یزد دستور دوختن لب و دهان او را بدهد و دوختند و بدین ترتیب فرخی یزدی شاعر لب دوخته لقب گرفت. او سرانجام در زندان قصر کشته شد و مدفن او ناشناخته ماند.
شب چو در بستم و مست از مِیِ نابش کردم
ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم
دیدی آن تُرکِ خَتا* دشمن جان بود مرا
گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردم
منزلِ مردمِ بیگانه چو شد خانهٔ چشم
آنقدر گریه نمودم که خرابش کردم
شرحِ داغِ دلِ پروانه چو گفتم با شمع
آتشی در دلش افکندم و آبش کردم
غرقِ خون بود و نمیمرد ز حسرت فرهاد
خواندم افسانهٔ شیرین و به خوابش کردم
دل که خونابهٔ غم بود و جگرگوشهٔ درد
بر سر آتشِ جورِ تو کبابش کردم
زندگی کردن من مردن تدریجی بود
آنچه جان کَنْد تنم، عمر حسابش کردم
*ختا: سرزمینی ترک نشین در چین
روحش شادو نامش جاودان