۰۵ آذر ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۵ آذر ۱۴۰۳ - ۱۱:۳۳
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۵۷۵۰۷
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۲۱:۴۵ - ۱۹-۰۶-۱۴۰۱
کد ۸۵۷۵۰۷
انتشار: ۲۱:۴۵ - ۱۹-۰۶-۱۴۰۱
یک چهره- یک روایت

مُهر تأیید شفیعی کدکنی بر آرمان‌خواهی و عدالت‌جویی سایه

مُهر تأیید شفیعی کدکنی بر آرمان‌خواهی و عدالت‌جویی سایه
در روزهایی که کسانی می‌کوشند از نگاه آرمانی سایه فاصله بگیرند یا بعضی بحث توده را پیش می‌کشند استادی در اندازه و آوازۀ شفیعی کدکنی نه تنها بر فرم سایه که بر محتوای شعر او مُهر تأیید می‌زند

    عصر ایران؛ مهرداد خدیر- "دیدار با یلدا ابتهاج" فرصتی بود که به همت سترگ علی دهباشی و مجلۀ بخارا فراهم آمد تا دوست داران "سایه" - غزل سرای فقید- باز از او بشنوند و اگر مجال شرکت در برنامه‌های تهران و رشت در تشییع و تدفین را نیافتند با دختر او که برای انتقال و آرام گرفتن پیکر پدر در خاک میهن رنج و تلاش فراوان به خرج داد، هم‌دردی کنند.

مُهر تأیید شفیعی کدکنی بر آرمان‌خواهی و عدالت‌جویی سایه

    با این توصیفات روشن است که میزان استقبال از این برنامۀ فرهنگی از تمام شنبه‌های گذشته در کافه مانای آرامش‌بخش بیشتر بود تا یک بار دیگر به یاد آوریم که شعر، روح فرهنگ و هنر ایرانی و به بیان درست‌تر، هنر ایرانی شعر است و ایرانیان شاعران را فراتر از باورهای سیاسی و ایدیولوژیک‌شان دوست می‌دارند و وقتی کسی در آوازه و اندازۀ محمد رضا شفیعی کدکنی از سایه نه بر اساس دوستی چند دهه و طولانی که به عنوان نظری پژوهشی در ادامۀ خواجه حافظ یاد می‌کند سخن یلدا ابتهاج هم که فارغ از نگاه دختر به پدر بر نبوغ شعری و وسواس غریب او در یافتن و به کار‌گیری کلمات تا واپسین دم حیات شهادت داد، پذیرفتنی‌تر می‌نمود.

    در این آیین یلدا ابتهاج، خاطرات فراوانی از پدر نقل کرد و گفت غم را باید با دیگران به شراکت گذاشت تا بتوان تحمل کرد و تاب آورد و در عین حال یادآور شد چون من در تهران و مقابل تالار رودکی گفته بودم "پدر را به امانت نزد شما گذاشتم؛ مراقب او باشید" حس کردم این سخن بسیار جذب شده تا جایی که در رشت هیچ گاه مزار او را تنها نمی‌گذارند و بارها به من گفتند نگران نباش و با خاطری آسوده به آلمان بازگرد. آری! سایۀ شاعر  را به خاک ایران سپردم و دیگر نگران او نیستم چون با شعر خود زنده است و مراقبانی چنین و دوست دارانی از چند نسل دارد اما سایۀ پدر را چه کنم که غیبت او کاملا محسوس است؟

    دکتر محمد اسلامی، دکتر بهروز برومند و دکتر سیف‌الله عبدی  دیگر سخن‌رانان بودند و جالب این که به جنبه‌های مختلف زندگی او پرداختند و یکی به عنوان طبیب در سال های اخیر و همچنان غیبت چهره‌های شاخص فرهنگی و هنری و موسیقی باز با پیام دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی جبران شد که بی‌شک دقیق‌ترین و شجاعانه‌ترین و زیباترین متنی است که دربارۀ سایه در این مدت منتشر شده است. نه تنها به خاطر توصیفات و کلمات که از حیث نگاه و صحه‌گذاری‌یی که تنها از آدم اخلاق‌مداری چون شفیعی کدکنی برمی‌آید.

     به گمان این‌که متن پیام دکتر شفیعی کدکنی را کانال تلگرامی منتسب به استاد یا بخارا منتشر خواهند کرد ضبط نکردم و ازدحام جمعیت و ترک زودتر مراسم هم مانع آن شد تا نزد علی دهباشی بروم و رونوشتی از آن را بگیرم و اگرچه به محض انتشار در عصر ایران هم منتشر خواهد شد اما نکتۀ اصلی و صریح و مهم در پیام او را حیف است نیاورم که بسیار فنی و درخشان است.

    زیرا در روزگاری که کسانی اصرار دارند شخصیت امیر‌هوشنگ ابتهاج به عنوان یک فعال سیاسی سوسیالیست (‌و نه کمونیست) تا دم آخر را از سایۀ شاعر با اشعاری که با صدای محمد‌رضا شجریان جاودانه شده جدا کنند شفیعی کدکنی از منظری دیگر نگریست و عدالت‌خواهی سایه را به صراحت ستود. نه آن که اصررا داشته باشد از وجه ادبی جدا سازد و از یکی اعلام برائت کنند. حال آن که برخی چنان سوابق سیاسی او را زیر سؤال می برند که انگار وطن‌فروشی کرده یا آدمی را کشته و لابد انتظار داشتند کشتار 17 شهریور را مدح کند و دوستی با سیاوش کسرایی شاعر ژاله خون شد انگار جرم است و چرا سروده ایران! ای سرای امید، بر بامت سپیده دمید و آن قدر هم اطلاع یا حافظه ندارند تا بدانند هم او سال‌ها بعد سرود: ...سپیده سر نمی‌زند...

     شفیعی کدکنی در پیام خود یادآور شد ما دو نوع گاه‌شماری (تقویم) داریم. یکی گاه‌شماریِ طبیعی است با طبیعتی که چهار فصل دارد: بهار و تابستان و پاییز و زمستان که مدام و پیایپی می‌آیند و می‌گذرند و شاعران فراوانی دربارۀ این فصول خاصه بهار سروده‌اند و با نگاه جمال‌شناسیک بسیار هم زیباست و همه نیز دوست داریم.

   گاه‌شماری تاریخی اما فراتر از چهار فصل دارد و بهاریه‌های سایه دربارۀ آرزوهای انسانی است نه بهار طبیعت و عدالت‌خویی و عدالت‌جویی او در این بهاریه‌ها جاری است چنان که زمستان اخوان‌ثالث از رنج‌های انسانی می‌گوید و فراتر از زمستان تقویم طبیعی است.

   شفیعی کدکنی آن‌گاه توضیح می‌دهد که اگر سایه را به حافظ تشبیه می‌کند نه فقط از منظر زیبایی‌شناختی و جمال‌شناسی که از حیث توصیف غم‌ها و آرزوهای انسانی نیز هست.

    بدین‌ترتیب در روزهایی که کسانی کوشیدند از نگاه آرمانی سایه فاصله بگیرند یا بعضی روزنامه‌نگاران بحث توده را پیش کشیدند استادی در اندازه و آوازۀ شفیعی‌کدکنی نه تنها بر فرم سایه که بر محتوای شعر او مُهر تأیید می‌زند و این کم هنری نیست و شهامت می‌خواهد و هر دو را شفیعی کدکنی به کمال و البته به جمال و بگذار بگویم به جلال دارد. هم او که یک تنه به اندازۀ تمام مدعیان که اصرار دارند هم‌دردی سایه با رنج‌های انسانی را با انگ‌های سیاسی و حزبی تحقیر و تخطئه و گاه لجن‌مال کنند وزن و وقر و اعتبار دارد و خود می‌دانند که بر شفیعی نمی‌توانند انگ بنشانند.

     نام و پیام شفیعی کدکنی در مراسم هم امید‌بخش و دل‌گرم کننده بود و هم دست‌کم این نویسنده لحظاتی به خود لرزید که اگر بر سایه کسی چون شفیعی کدکنی هست که قامت راست کند و او را در ادامۀ سنت حافظ و نه تنها در فرم که در روایت رنج و آرزوی انسانی بنشاند پس از شفیعی که خواهد بود؟!

ارسال به دوستان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۱۴
غیر قابل انتشار: ۰
رضا
Germany
۰۱:۰۲ - ۱۴۰۱/۰۶/۲۰
5
6
آب که سربالا میرود، قورباقه ابوعطا میخونه
مخالفان سایه حقیر تر از آنند که بتوانند او را رد کنند.