۰۳ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۳ دی ۱۴۰۳ - ۰۵:۳۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۵۰۶۰۹
تاریخ انتشار: ۱۵:۱۷ - ۰۴-۰۵-۱۴۰۱
کد ۸۵۰۶۰۹
انتشار: ۱۵:۱۷ - ۰۴-۰۵-۱۴۰۱
مجله بخوانیم؛ شمارۀ تازۀ ماهنامۀ «تجربه»

شیوۀ متفاوت در دانشگاه‌های آمریکا با کرِدیتِ دانشجویی

شیوۀ متفاوت در دانشگاه‌های آمریکا با کرِدیتِ دانشجویی
هر رشته تعدادی استاد مشخص دارد که درس‌هایی ارایه می‌دهند و دانشجو بابت گذراندن هر یک از درس‌ها از دانشگاه کرِدیت می‌گیرد. دانشجو با استادی خارج از برنامه هم می‌تواند درس بخواند


   عصر ایران؛ سروش بامداد- شمارۀ تازۀ ماهنامۀ «تجربه» هم درست در اول ماه منتشر شده با تصویر مصطفی ملکیان اندیشمند مداراجوی ایرانی بر روی جلد.


   ملکیان دراین گفت و‌گو تصریح می‌کند «آموزه‌های او ترویج بی‌اعتنایی نسبت به مسایل جامعه نیست».

شیوۀ متفاوت در دانشگاه‌های آمریکا با کرِدیتِ دانشجویی


   گفت و‌گوی مفصل ومنتشر نشده با دکتر احمد مهدوی دامغانی ادیب و پژوهش‌گر فقید نیز بسیار خواندنی است با این تیتر: «دلم شکست ولی گلایه ای ندارم» که طبعا ناظر است به رفتار با او در سال‌های اولیه پس از انقلاب که اگرچه در نهایت به تبرئه استاد در دادگاه انقلاب انجامید اما پس از آن از سرزمینی که بسیار دوست می‌داشت، کوچید.


   در میان مصاحبه‌ها دربارۀ مهدوی دامغانی گفته‌های هوشنگ اسفندیار شهابی - استاد تاریخ و روابط بین‌الملل دانشگاه بوستون- دربارۀ نوع فعالیت دکتر مهدوی در دانشگاه هاروارد اطلاعات تازه ای به ما می‌دهد نه تنها دربارۀ مرحوم استاد که شیوۀ تدریس و پژوهش در آن دانشگاه را هم نشان می‌دهد تا بدانیم داستان چیست:


   «دانشجویان بابت گذراندن درس با آقای مهدوی کرِدیت می‌گرفتند. در دانشگاه‌های آمریکا هر رشته تعدادی استاد مشخص دارد که درس‌هایی ارایه می دهند و دانشجو بابت گذراندن هر یک از درس‌ها از دانشگاه کرِدیت می‌گیرد ولی ضمنا این امکان هم فراهم است که دانشجو با استادی خارج از برنامه درس بخواند. مثلا من سه سال قبل با یک دانشجوی کره‌ای یک ترم تمام تاریخ قاجار کار کردم.هفته‌ای یک بار به دفترم می‌آمد و منابع مختلف را با هم می‌خواندیم و این دانشجو بابت گذراندن این درس از دانشگاه کرِدیت گرفت، مثل یک درس عادی و رسمی. آقای مهدوی دامغانی هم اگرچه از نظر اداری استاد هاروارد نبود اما کلاس او از نظر دانشگاه رسمیت داشت و واحد آموزشی به حساب می‌آمد. ضمن این که چند برابر یک استاد معمولی درس می‌داد. استاد معمولی 4 یا 6 ساعت در هفته سر کلاس می‌رود. آقای مهدوی اما یک روز می‌آمد، شب می‌ماند [‌چون خانه او در فیلادلفیا با قطار 6 ساعت فاصله داشت] و عصرِ روز بعد بازمی گشت و در این 24 ساعت 16 ساعت دروس مختلف را به دانشجویانی درس می‌داد که از او کردیت می‌گرفتند.»


  توضیحات او دربارۀ نحوۀ متقاعد کردن دانشگاه‌های معتبر در آمریکا برای دایر کردن کرسی‌هایی که در ابتدا تصور نمی‌کنند از آنها استقبال شود هم بسیار خواندنی است ولی چون «تجربه» مانند «اندیشه پویا» از نقل مطالب منع کرده و این نوشته‌ها هم به قصد ترغیب به مجله خریدن و خواندن است بقیه را نقل نمی‌کنیم.


   اگر هر صفحه را هزار کلمه در نظر بگیریم و از 160 صفحه 10 صفحه را بابت آگهی و تیتر و عکس و طرح کم کنیم 150 صفحه یعنی این شماره 150 هزار کلمه دارد؛ همه هم قاعدتاً تولیدی و دربارۀ فرهنگ و هنر و ادبیات.


  اگر با 60 هزار تومان 20 نان سنگک سه هزار تومانی می‌توان خرید؛ تازه نان سنگکی که از جراحی اقتصادی دولت در امان مانده، اما با 60 هزار تومان هنوز می‌توان مجله ای با 150 هزار کلمه هم خرید و تا کارد جراحی سراغ مجلات نیامده باید خرید و خواند.


   از دوست مجله خوانی پرسیدم کی فرصت می‌کنید و آنها را می‌خوانید؟ گفت: «اولا قرار نیست همه یک مجله را بخوانم. همان طور که همۀ غذاهای یک سفره برای ما نیست و به قصد امکان انتخاب آسان‌تر و مطابق سلیقه است. ثانیا مهم عادت است و دوست دارم دوست و همکار و فرزند مرا با مجله ببیند نه به قصد تفاخر که در این روزگار دانستن اسباب تفاخر نیست وقتی کار به دستانی دانش چندان ندارند و پول معیار است. بلکه برای ترویج این عادت و معرفی.


   سوم هم این که بخش های مورد علاقه را در هر جا که ناچار از انتظارم مثل مطب دندان‌پزشکی یا در بانک و در این حالت انتظار هم ملال‌آور نیست وهم از فضای واقعی و همهمه فاصله می گیرم هم از فضای مجازی به اضافۀ شب‌ها. به جای تماشای تلویزیون که چه از نوع ماهواره‌ای با یک سره سیاه نمایی و چه از نوع صدا و سیمایی با یک سره گل و بلبل نشان دادن اوضاع بر ما نمی‌افزاید».


   با این نگاه مطالعۀ مجلات فرهنگی را می‌توان فراتر از روزنامه‌خوانی و به مثابه کتاب هم دانست.


تا یادمان نرفته این هم گفتنی است که برای اهل کتاب مطالب مربوط به کتاب پر فروش «جزء از کل» در این شمارۀ تجربه قابل توجه است.

ارسال به دوستان