۰۶ آذر ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۶ آذر ۱۴۰۳ - ۱۵:۳۲
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۴۹۱۰۸
تاریخ انتشار: ۱۷:۰۸ - ۲۵-۰۴-۱۴۰۱
کد ۸۴۹۱۰۸
انتشار: ۱۷:۰۸ - ۲۵-۰۴-۱۴۰۱
به بهانۀ نخستین سالگرد درگذشت مفسر فوتبال و منتقد سینما

حمید رضا صدر؛ متفاوت و نه پرت و پلاگو/ راوی جدال با مرگ

حمید رضا صدر؛ متفاوت و نه پرت و پلاگو/ راوی جدال با مرگ
در جامعه ای که به تعبیر دکتر مصطفی مهرآیین در وضعیت «تولید پرت و پلا» ست، مهم‌ترین ویژگی دکتر صدر این بود که در جعبه‌ای که زیاد پرت و پلا می‌گویند پرت و پلا نمی‌گفت.

   عصر ایران؛ مهرداد خدیر- امروز 25 تیر 1401 نخستین سالگرد کوچ زودهنگام دکتر حمید‌رضا صدر-- مفسر فوتبال، منتقد سینمایی، روزنامه‌نگار صاحب‌سبک و نویسندۀ رُمان‌های تاریخی – است که با همۀ شور و شوقی که به زندگی داشت گرفتار سرطان شد و پس از جدالی جان‌کاه دور از ایران چشم از جهان بست.


  اتفاق کم‌سابقه پس از مرگ او این بود که در چهلمین روز کتابی از او منتشر شد که روایت خود او بود از تمام روزهایی که با سرطان مبارزه می‌کرد و پر است از اطلاعات مختلف پزشکی با ارجاعات فوتبالی و سینمایی و به همین خاطر به چاپ‌های متعدد رسیده و پزشکان هم برای اطلاع از آخرین شیوه‌های مقابله با سرطان از کتاب استقبال کرده‌اند چون با جزییات دوران درمان در آمریکا را هم توضیح داده است.


   سابقه داشته پس از مرگ کسی کتاب منتشر نشده یا خاطراتی که ترجیح می داده در حیات منتشر نشود یا کتاب تمام شده اما مجال انتشار نیافته مانند «دن آرام» احمد شاملو پس از مرگ منتشر شود اما این که خود شخص راوی ذره ذره آب شدن خود باشد اتفاق به نسبت تازه ای بود و به همین خاطر می توان گفت حمید رضا صدر با این کتاب به حیات خود ادامه داد.


  به بهانۀ گذشت یک سال یا 365 روز از درگذشت نویسندۀ «325 روز» از بخش های اصلی نوشته های تیرماه پارسال بهره می برم اگرچه هیچ یادداشتی حق مطلب را ادا نمی کند و بهترین ارتباط با او کتاب خود اوست: «از قیطریه تا اورنج کانتی».

حمید رضا صدر؛ متفاوت و نه پرت و پلاگو/ راوی جدال با مرگ

  لیسانس اقتصاد و فوق لیسانس شهرسازی دانشگاه تهران که از دانشگاه لیدز بریتانیا دکتری برنامه‌ریزی شهری گرفته بود یک روزنامه‌نگار باسواد و صاحب‌سبک در مطبوعات به حساب می‌آمد و چون به منابع دست اول زبان انگلیسی دست‌رسی و خود نیز قلم داشت به ترجمه‌ها رنگ دیگری می‌داد و همۀ اینها را در روزنامۀ اقتصادی «پول» که صفحۀ بین‌الملل ما را دبیری واداره می‌کرد از نزدیک هم دیدم.

  از افتحاراتم در روزنامۀ پول حضور او در تحریریه بود و اگر چه مستقر نمی‌شد اما تا می‌آمد از هر دری سخنی می‌گفتیم و دوستی عمیقی شکل گرفت که بیشتر از لطف دکتر صدر ناشی می‌شد. رفت و آمد روزنامه البته به خاطر رفاقت دیرین با سرمایه گذاران و مدیران روزنامه بود که از بازیکنان قدیمی تیم « هما» بودند و خود او هم به اعتبار برادرش شاهین یک همایی قدیمی به حساب می‌آمد.

  با این که غالب اعضای خانواده خارج از ایران زندگی می‌کردند و مدام در رفت و آمد بود و امکان کار و زندگی در انگلستان یا آمریکا را داشت اما ایران را ترجیح می‌داد و اگر گرفتار سرطان هم نمی شد با رویکرد علی فروغی در شبکۀ سه و حذف عادل فردوسی پور انگیزه های او هم فروکاسته بود و دیگر نمی توانست در مقابل وسوسۀ رفتن مقاومت کند.

4 سال پیش و در تیرماه و در عصر ایران حضور او در تلویزیون را مغتنم دانستم و 12 دلیل برای این گزاره آوردم غافل از آن که سه سال بعد باید در سوگ او بنویسم.


  آن 12 مورد در حال و هوای نیمۀ تیر 1397 خورشیدی از این قرار بود و البته زمان افعال به گذشته تبدیل شده است.

1. در این فوتبال و از گردش مالی آن در باشگاه ها منفعتی نداشت. از فوتبال به صورت مستقیم ارتزاق نمی‌کرد تا در داوری او تأثیر بگذارد. دکتری و فوق لیسانس او در دو رشتۀ علمی بود و از فوتبال، لذت می برد و به تلویزیون می‌آمد تا این لذت را با مردم به اشتراک گذارد.

در گفت و گوی عادل فردوسی پور با مارتین تایلر گزارشگر مشهور و پرسابقۀ انگلیسی وقتی از او سؤال شد درباره انگلستان، چه پیش بینی می کنید پاسخ داد: کار من پیش‌بینی نیست، «توصیف» است و این که به قدر ذره‌ای بر «لذت» تماشا بیفزایم. دکتر صدر، گزارش‌گر نبود. مفسر حرفه‌ای هم نبود اما با نوع نگاه و اطلاعات حاشیه‌ای و افزودنی بر لذت تماشا می‌افزود نه به قدر ذره‌ای چنان که تایلر، متواضعانه گفت که بسیار.

2. کارمند تلویزیون نبود. اگر احساس می کرد موضوعاتی به او تحمیل می‌شود فاصله می‌گرفت و نمی‌آمد کما این که چند سال نبود.. همین نبودِ رابطه استخدامی و ارگانیک با صدا و سیما سبب شده بود ملاحظات و محظورات فردوسی‌پور را هم نداشته باشد. وابستگی به تلویزیون و دست های زیر ساطور گویندگان و مجریان گاه به آبرو ریزی و رسوایی می انجامد مانند آنچه در این روزها دربارۀ رامبد جوان می خوانیم و می بینیم که چگونه نام «وریا» را تغییر داد تا برنامه اش با مشکل پخش رو به رو نشود.

3. همان قدر که به فوتبال علاقه داشت و شاید بیشتر از فوتبال، به سینما دل بسته بود و اگر اهل سینما باشید نقدهای او را خوانده اید و خواندنی‌ترین و به یادماندنی‌ترین آنها را در مجله «هفت» که حیف شد تعطیل شد و جای آن همچنان خالی است.

شناخت او از سینما سبب شده بود مدیوم تلویزیون را هم بهتر بشناسد. بخشی از جذابیت فوتبال و تفاوت آن با دیگر ورزش‌ها یا بازی‌ها نوع پوشش تلویزیونی است که حتی کسانی را که اهل این بازی نیستند به آن علاقه‌مند کرده است. به بیان دیگر فوتبال تنها فوتبال نیست. یک نمایش تلویزیونی هم هست. کافی است نوع فیلم‌برداری و تعداد دور‌بین‌ها را با بیست یا سی سال قبل مقایسه کنیم تا دریابیم نگاه سینمایی هم به کار می‌آید.

4. اطلاعات اکثر قریب به اتفاق روزنامه‌نگاران ورزشی عصر قبل از اینترنت را دربرنمی‌گیرد. چهره‌هایی چون آقایان صدر و حاج رضایی اما این امتیاز را داشتند و دارند که از بیست سی سال قبل فراتر و در واقع فروتر می‌روند. در همان روز نخست وقتی نوبت خاطره گویی شد فردوسی‌پور درباره اولین جام جهانی که به خاطر می‌آورد به سال 1982 اشاره کرد و گفت در سال 1978 (57 خورشیدی) تنها 4 سال داشته است.

حمید رضا صدر اما خاطرات شخصی را تا 16 سال قبل‌تر بُرد. در میان رسانه‌ای‌ها چهره‌هایی با این ویژگی و مانند او کمتر از انگشتان یک دست بودند و باز خوشا اردشیر لارودی و ابراهیم افشار همچنان هستند. نویسندۀ این سطور البته افتخار دوستی و آشنایی با فردی را دارد که اطلاعات تاریخی ورزشی او به این بزرگان پهلو می‌زند و هیچ فعالیت رسانه‌ای هم ندارد.

5. عادل فردوسی‌پور گاه تسلط خود به زبان انگلیسی را به رخ می‌کشید اما در حضور دکتر صدر جایی برای این گونه تفاخر‌ها نداشت. چون حمید رضا صدر نیز به زبان انگلیسی مسلط بود و دستی هم در ترجمه داشت. راستی آدم‌هایی از این دست وقتی می‌میرند این همه اطلاعات و خاطره را کجا می‌برند؟!

6. در همان مطلب چهار سال قبل و وقتی هنوز برنامۀ نود تعطیل نشده و فردی در مدار بر جای او ننشسته بود نوشتم «درست است که عادل فردوسی‌پور یک «دیوانۀ فوتبال» است اما برای فوتبال، اطلاعات فوتبالی کافی نیست. چون اگر فوتبال، تنها فوتبال و یک ورزش بود بینندگان محدودی داشت و به سیاست و فرهنگ تسری نمی‌یافت. حمید رضا صدر اما نگاه اجتماعی دارد و بارها تعبیر خاستگاه کارگری فوتبال را از زبان او شنیده‌ایم و به جنبه های اجتماعی این بازی هم اشاره می‌کند.»

حمید رضا صدر؛ متفاوت و نه پرت و پلاگو/ راوی جدال با مرگ

7. صدر منتقد فیلم بود و نه تنها رمان‌خوان که رمان‌نویس با دو رمان سیاسی مربوط به تاریخ معاصر (تو در قاهره خواهی مُرد؛ درباره زندگی محمدرضا شاه پهلوی از 1340 تا 1359 و سیصد و بیست و پنج روز که به دوران نخست وزیری حسنعلی منصور پرداخته که با ترور از پا درآمد). این یادداشت هم سیصد و شصت و پنج روز بعد از درگذشت نویسندۀ سیصد و بیست و پنج روز منتشر می شود.

8. چهار سال قبل اشاره کردم اگر اهل رسانه و روزنامه‌نگار باشی توصیفات و تمثیلات و خاطرات بهتری برای گفتن داری تا یک بازیکن سابق. به یاد آوریم که همان شب بازی ایران و پرتغال میهمانان برنامۀ عادل دو بازیکن سابق فوتبال و محبوب آبی‌ها و قرمزها – فرهاد مجیدی و مهدی مهدوی کیا- بودند اما در آن فضای پراحساس نمی‌توانستند لذت را افزون کنند و حرف‌هایی می‌زدند که اگر چه درست بود (مانند ضرورت توجه به تیم‌های پایه) اما در آن شب خاص جای آن طرح آنها نبود...

9. کارشناس رسانه باید بر دامنۀ واژگان مخاطب بیفزاید. قرار نیست تنها از توپ و تصویر لذت ببریم. از کلمات هم باید لذت ببریم. عادل فردوسی‌پور اگرچه با شیطنت‌ها و کودک درون خود ما را سیراب می‌کرد اما با کلمات خاص نه. هر چند هر گاه از تعابیر خود ساخته بهره می‌برد ماندگار می شد و مشهور‌تر از همه: او لَه لَه.... یا چقدر خوبیم ما...

در بیان حمید رضا صدر اما به تناوب، واژگانی می‌نشیند که انگار برای نوشتن آماده شده‌اند. همان شب دربارۀ پرتغال گفت: شانس کمی دارد هر چند در دوره های قبل «افتان و خیزان» خود را بالا کشید.

10. حالا که دوباره بحث کی‌روش و برانکو در فوتبال ایران داغ شده این یادآوری خالی از لطف نیست که در برنامه‌ای مجری اصرار داشت از زبان کارشناس تأییدیه‌ای برای سخنان خود بگیرد که حالا وقت دعوای کی‌روش- برانکو نیست و لابد انتطار داشت میهمان او یک خطابۀ غرّا در باب هم‌دلی و دوستی ایراد کند و به دو مربی خارجی پند و اندرز دهد که "عیش مردم را منغّص نکنید و بگذارید با جام جهانی خوش باشند" اما گفت: «تقابل مربی تیم ملی با مربیان باشگاهی همه جا وجود دارد و امری کاملا عادی است و عجیب نیست» و هر چه فردوسی‌پور تقلا کرد کمی موضع خود را تعدیل کند به هر دو طرف حق داد که به فکر تیم‌های خود باشند و آن قدر مثال خارجی و داخلی آورد که جای ادامۀ بحث را باقی نگذاشت!

11. در دقایقی از برنامه که قرعه‌کشی و بخت‌آزمایی و هشتگ، مربع غلبه پیدا می‌کرد واکنش‌های آقای صدر دیدنی بود. او فوتبال مردمی را بر این بازی‌ها ترجیح می‌داد و شاید برای لحظاتی از این که به ورطۀ ابتذال قرعه‌کشی‌ها و تغییر مسیر گفت‌و‌گو از جدی و کارشناسی به تبلیغ مفرط بلغزد نگران به نظر می‌رسید.

12. انکار نمی‌کنم افتخار سال‌ها هم‌کاری با حمید رضا صدر در یک روزنامه - ولو مجال حضور چندانی نداشت- و آشنایی نزدیک با او و اطلاع از خاستگاه خانوادگی و ترجیح ایران و سینما و فوتبال با وجود امکان زیست آرام‌تر و بی‌دغدغه در جای دیگری از این دنیا بر زندگی‌های معمول در نوشته‌ای که در حیات او نوشتم تأثیر داشت و طبعا مرگ او رنج آورتر بود.           

   استقبال فراوان از کتاب «از قیطریه تا اورنج کانتی» نشان داد نثر و سبک خاص او تا چه حد با مخاطب ارتباط برقرار کرده بود و چند ماه دیگر که جام جهانی قطر از راه برسد بیشتر حس می‌کنیم چقدر جای او خالی است و این اولین جام جهانی بدون اوست چون تقریبا تمام دوست‌داران او یا هم‌نسل او بودند یا کوچک‌تر.

   جذابیت تماشای فوتبال به نگاه متفاوت آدم‌هایی مثل اوست نه این که چند تا بازیکن قدیمی را دعوت کنند و دنبال کلمه بگردند. حمیدرضا صدر با توپ، کلمه می‌ساخت  و با کلمه توپ و همه را با شم دوربین و سینما می‌دید و قاب بندی می‌کرد.

   جای او واقعا خالی است و نمی‌دانم در غیاب او برخی مجریان و میهمانان را چگونه می‌توان تحمل کرد در جامعه‌ای که به تعبیر دکتر مصطفی مهرآیین در وضعیت «تولید پرت‌ و‌پلا» ست و مهم‌ترین ویژگی دکتر صدر این بود که در جعبه‌ای که زیاد پرت و پلا می‌گویند هرگز پرت و پلا نگفت.

ارسال به دوستان