عصر ایران؛ جمشید گیل - ریچارد دیرلاو، رئیس پیشین سازمان اطلاعاتی "امآی6" بریتانیا پیشبینی کرده ولادیمیر پوتین به دلیل ابتلا به یک بیماری مزمن تا سال 2023 از قدرت کنار رفته و در یک مرکز درمانی خواهد بود. وی انتقال پوتین به آسایشگاه را راهی برای پیشبرد امور بدون کودتا دانست.
همچنین بعضی رسانههای به نقل از یک جاسوس سابق بریتانیا خبر دادهاند ولادیمیر پوتین دائماً توسط پزشکان همراهی میشود و اغلب در طول جلسات استراحت میکند تا تحت درمان قرار گیرد. مطابق این خبر، جلسات پوتین به بخشهایی تقسیم میشود تا او بتواند استراحت کند اما جزئیات دقیق بیماری پوتین هنوز مشخص نیست.
اخیراً مارک گالوتی کارشناس مسائل امنیتی معاصر در روسیه نیز در مقاله ای برای پایگاه اسپکتیتور نوشت:
«مدتهاست که مشخص شده که پوتین از مشکلات مکرر کمر رنج میبرد و به نظر میرسد بیش از یک بار تحت عمل جراحی قرار گرفته است. اخیراً صحبتهایی مبنی بر ابتلای او به پارکینسون بر اساس تکانهایش مطرح شده است. شواهدی مبنی بر اینکه او بارها توسط متخصص ارشد سرطان مورد معاینه قرار گرفته است و گمانهزنیها دربارۀ سرطان تیروئید را افزایش داده است. اخیراً و ظاهراً برخی از الیگارشها مدعی شدهاند که او به شدت مبتلا به سرطان خون است».
ضمناً فیونا هیل - یکی از معتبرترین کارشناسان ایالات متحده در روسیه - اعلام کرده است:
«پوتین چندان عالی به نظر نمیرسد، او نسبتاً پف کرده است. ما میدانیم که او از مشکلات کمر رنج میبرد. حتی اگر بدتر از آن نباشد، ممکن است او دُزهای بالایی از استروئیدها را مصرف کند، یا ممکن است چیز دیگری وجود داشته باشد. به نظر میرسد یک فوریت برای این امر وجود دارد که ممکن است ناشی از عوامل شخصی نیز باشد.»
از پیش از حملۀ روسیه به اوکراین اخبار گوناگونی دربارۀ وضعیت سلامتی پوتین منتشر میشد که مهمترین آنها ابتلای پوتین به بیماری پارکینسون بود؛ ادعایی که کرملین آن را تکذیب کرد. اما پس از آغاز جنگ اوکراین، حجم اخبار مربوط به شرایط جسمی پوتین به مراتب بیشتر شده است. نکتۀ عجیب این است که کرملین دیگر این اخبار را تکذیب نمیکند.
اینکه ولادیمیر پوتین سلامتی کامل را از دست داده، ظاهرا قابل تکذیب نیست ولی موضوع اصلی این در این مرحله این است که بیماری او چیست و چقدر پیشرفت کرده و چقدر خطرناک است. و آیا او قادر به ادامۀ ریاستش بر فدراسیون روسیه خواهد بود یا نه؟
اگرچه بعید به نظر میرسد همۀ اخبار و گزارشهای منتشره در رسانههای غربی در خصوص وضعیت سلامتی پوتین درست یا دقیق باشد، ولی نفس انتشار این اخبار، به ویژه وقتی که کرملین هم آنها را تکذیب نمیکند، عاملی موثر در رقم خوردن تحولات آینده بین روسیه و جهان غرب است.
حداقل از یک سال پیش از آغاز جنگ اوکراین تا به حال، پوتین چند بار غرب را به جنگ اتمی تهدید کرده است. اما به نظر میرسد که هر چه اخبار بیماری یا بیماریهای پوتین در رسانههای مشهور دنیا جدیتر مطرح میشود، حتی اگر پوتین واقعا بخواهد دستور حملۀ اتمی به آمریکا یا بریتانیا را صادر کند، احتمال اجرای دستور او کمتر میشود.
با تشدید اخبار مربوط به بیماری پوتین و سکوت کرملین در این خصوص، این گمانه در بین مقامات سیاسی و نظامی روسیه هم قوت میگیرد که ولادیمیر پوتین یا در آستانۀ مرگ است یا اینکه به زودی باید دوران بازنشستگی و استراحتی ویژه را آغاز کند تا بتواند کم و بیش به طول عمرش بیفزاید.
در نظامهای دیکتاتوری، بیماری رأس هرم قدرت معمولا از مردم و حتی مقامات کشور مخفی نگه داشته میشود چراکه خبر بیماری سرآغاز انواع و اقسام دسیسههای کانونهای قدرتی میشود که همگی تشنۀ قبضه کردن قدرت و نشستن بر بالاترین مسند هدایت کشورند.
محمدرضاشاه در سال 1352 از طریق پزشکش متوجه شد که به سرطان مبتلاست ولی فرح در سال 1356 از بیماری او باخبر شد.
بنابراین عجیب نیست که خبر بیماری پوتین نیز از اکثر مقامات سیاسی و نظامی روسیه پنهان بوده باشد. در این صورت، خواندن اخبار مربوط به بیماری پوتین در رسانههای غربی، ممکن است بر فکر و عمل دولتمردان و نظامیان ردهبالای روسیه تاثیر بگذارد و رشتۀ اطاعت آنها از اوامر پوتین را سست کند.
اگر اخبار بیماری پوتین کم و بیش در بین مقامات سیاسی و نظامی روسیه پذیرفته شود، بعید به نظر میرسد مقامات سیاسی و نظامی روسیه به دستور یک "رهبر در آستانۀ مرگ"، کشورشان را درگیر جنگ اتمی با غرب بکنند.
دستور رهبران سیاسی باید از "مشروعیت درونی" نزد پیروان آنها برخوردار باشد. مثلا وقتی که لنین دستور داد خانوادۀ تزار را بکشند، چون خودش بهتر از هر کسی میدانست که حتی بسیاری از بلشویکها نیز با دستور بیرحمانهاش مشکل پیدا میکنند، اجازه نداد که خبر اعدام خانوادۀ تزار در مطبوعات روسیه منتشر شود. حتی به مقامات کمیتۀ مرکزی حزب تحت امرش نیز گفته شد که فقط تزار اعدام شده است نه خانوادهاش.
در واقع رهبران سیاسی هر قدر هم که به لحاظ نظامی قدرتمند باشند، دستورشان باید موجه باشد. در تعریف توجیه گفتهاند که «توجیه چیزی است که ذهن از آن آرامش مییابد.» دستور حملۀ اتمی به یک کشور قدرتمند غربی و یا دستوراتی که روسیه را وارد یک جنگ جهانی کند، آن هم از سوی رهبری که به شدت بیمار و یا حتی در آستانۀ مرگ به نظر میرسد، بعید است که دستورات موجهی قلمداد شوند.
قطعا نزد مقامات روسی نیز روسیه مهمتر از پوتین است. بنابراین احتمالا پوتینی که بوی الرحمانش به مشام رسیده، فاقد مشروعیت کافی برای گرفتار کردن روسیه در جنگ جهانی یا جنگ اتمی قلمداد خواهد شد.
خطر کودتا در روسیه، در شرایط فعلی چندان بالا نیست ولی اگر مقامات سیاسی و نظامی روسیه احساس کنند با پوتین قرار است راهی جهنم شوند و چیزی از کشورشان باقی نماند، احتمال کودتا افزایش مییابد. امتناع مقامات نظامی روسیه از اجرای دستور حملۀ اتمی، میتواند سرآغاز گام نهادن در مسیر کودتا باشد.
بعید به نظر میرسد که ولادیمیر پوتین به فقدان مشروعیت درونی دستور حملۀ اتمی واقف نباشد و در صورت تشدید جنگ در اوکراین و یا پیوستن فنلاند و سوئد به ناتو، بخواهد تقابل با غرب را چنان ارتقا دهد که کارش به صدور دستور حملۀ اتمی بکشد.
او اگر رهبری بود با سلامتی کامل، شاید میتوانست روسیه را به راحتی درگیر یک جنگ جهانی سازد. چنانکه هیتلر با آلمان چنین کرد. اما پوتین رهبری فاقد سلامتی است یا دست کم این طور به نظر میرسد که گرفتار بیماریهای جدی شده.
اینکه در عالم واقع چه خبر است، یعنی آیا پوتین واقعا بیمار است یا نه، اهمیت فرعی دارد. مهم این است که مقامات زیر دست پوتین، چه ذهنیتی دربارۀ سلامتی و طول عمر و امکان رهبری درازمدت او دارند.
اخبار گوناگون رسانههای معتبر غربی، قاعدتا ذهنیت مثبتی برای دولتمردان و نظامیان روسیه دربارۀ سلامتی پوتین ایجاد نمیکنند. اینکه همۀ آنها بگویند این اخبار اکاذیب "امپراتوری دروغ" (یعنی غرب) است، امر بعیدی به نظر میرسد.
بنابراین اخبار غربیها دربارۀ سلامتی پوتین، خودش سلاحی است که غرب در تقابل فعلیاش با روسیه از آن استفاده میکند. هر چند که به نظر میرسد این اخبار درست هم هستند یا دست کم بهرهای از حقیقت دارند. ظاهر پوتین و رفتارش در دیدارهای سیاسی اخیرش، در خدمت تایید یا جدی گرفته شدن این اخبارند.
انشاالله.