کیفیت پایین:
کیفیت خوب:
عصر ایران؛ محسن ظهوری ـ ایران، سقوط میکند:
به ایران و بابل نه کشت و درود
به چرخ زحل برشدی تیره دود
هم آتش بمردی به آتشکده
شدی تیره نوروز و جشن سده / شاهنامه فردوسی
مسلمانان شبه جزیره عربستان یکی یکی شهرهای مهم ساسانیان را فتح میکنند و پیش میآیند. میگویند سالها قبل یک نفر این جنگ را پیشبینی کرده بود؛ بزرگمهر، وزیر خسرو اول ساسانی انوشیروان که در تاریخ به خرد و هوش خود شهره شده، و به پندهایش.
ـ برای مردمان از هنرها چه بهتر؟
* دانایی و خرد
ـ برای مردمان خرد یا دانش؟
* خرد شناسائی کار و دانش پسند کار
و با همین هنرها (خرد و دانش) نامش را در تاریخ ثبت کرده. از همه مشهورتر در کشف شطرنج و اختراع تختهنرد. برویم او را بهتر بشناسیم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بیشتر بببنید:
نبرد شاهان؛ ظهور ساسانیان (فیلم)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بزرگمهر بُختَگان که فردوسی او را بوزرجمهر میخواند، در تاریخ شخصیتی رازآمیز است. وزیری دانا، پر از داستانهای پندآموز و گزینگویههای عبرتآمیز که پژوهشگران بسیاری تلاش کردهاند تا رد او را در تاریخ پیدا کنند. از آنجا که نامش در متون دوره ساسانی و اوایل اسلامی نیامده، برخی او را افسانهای دانستهاند. اما بعضی هم او را همان برزویه پزشک دربار انوشیروان میدانند که کتاب پنچَهتَنترا را به ایران آورد. همان که ترجمهاش به کلیله و دمنه مشهور شد. هر دو اهل مرو هستند و چون مقدمهنویس کلیله و دمنه را بزرگمهر دانستهاند، پس این دو را هم یکی میدانند. همچنان که در ابوسعید عبدالحی گَردیزی در زین الخبار این را گفته.
اما این استدلال مورد قبول همه پژوهشگران نیست؛ کسانی که برزمهر از بزرگان خاندان کارن را همان بزرگمهر میدانند. میگویند چون سِمت وزیر اعظم در روزگار ساسانی وزورگ فرمذار خوانده میشد، نام برزمهر به مرور با این لقب سلطنتی تلفیق و در عربی بوذرجمهر، بزرجمهر و نهایتا در متون فارسی به بزرگمهر تبدیل شده.
عبدالحی حبیبی پژوهشگر افغانستانی میگوید رد نام بزرگمهر را میتوان در اینجا یافت؛ محوطه باستانی سُرخکُتَل در شمال افغانستان. جایی که کتیبهای به زبان تُخاری و به خط یونانی نام بورزومهر را ثبت کرده.
اگر برزمهر را همان زرمهر پسر سوخرا از خاندان کارن بدانیم، شاید بتوان گفت بزرگمهر همان است. اما شاید او را تنها به نام وزیر اعظم یا همان وزرگ فرمذار میشناختند که بعدها به بزرگمهر خلاصه شده.
هرچه هست، پژوهشگران او را یکی از شخصیتهای مهم دوره ساسانی میدانند. حکیمی با هوش و فراست که به عدل و داد و صلح میاندیشید.
ـ که آزردهخاطرتر؟
* شایستهای که ناشایستهای بر او کامرا بود، و دانایی که بداندیشی بر او کامکار و بِه که بَد بر او فرمانروا باشد.
بزرگمهر را در مکتبخانهای یافتند. وقتی نوجوان بود و در حال درس و مشق. ماجرایی که فردوسی و برخی دیگر تعریف کردهاند، اینطور است؛ از خوابی که خسرو انوشیروان میبیند و در پی تعبیرش برمیآید. او سهبار خواب دیده که در مجلس بزمی، گرازی تیزدندان میآید و از جام شرابش مینوشد. اما هیچ موبد و خوابگزاری نمیتواند خواب را تعبیر کند، پس موبدان را به سراسر ایران میفرستد تا کسی را که بتواند، پیدا کنند. در شهر مرو، نوجوانی در مکتبخانهای ادعا میکند که میتواند، و باید حتما شخصا به شاه بگوید. او را به تیسفون میآورند و خواب را برای شاه اینگونه تعبیر میکند. میگوید در حرمسرای تو مرد جوانی خود را به هیئت زنان درآورده. به دستور انوشیروان همه زنان حرمسرا برهنه میشوند و او مرد را مییابد. مردی که از کودکی با دختر قیصر روم بزرگ شده و همراه او خود را در حرمسرا جا داده. بزرگمهر از اینجاست که جاه و منزلت مییابد و انوشیروان او را برای تدریس به مجلس درس عالمان میفرستد.
چنان بُد کزان موبدان و ردان
ستارهشناسان و هم بخردان
همی دانش آموخت و اندر گذشت
وزان فیلسوفان سرش برگذشت / شاهنامه فردوسی
اما ماجرای شهرت بزرگمهر به بازی شطرنج گره خورده. میگویند حکیمان هندو از طرف شاه هند این بازی را برای انوشیروان آوردند تا حکیمان ایران را بیازمایند و ببینند کسی میتواند قوانین بازی را درست حدس بزند. هیچکس نتوانست و بزرگمهر توانست:
بیاورد شطرنج بوزرجمهر
پراندیشه بنشست و بگشاد چهر
همیجست بازی چپ و دست راست
همیراند تا جای هریک کجاست
به یک روز و یک شب چو بازیش یافت
از ایوان سوی شاه ایران شتافت / شاهنامه فردوسی
کشف قواعد بازی شطرنج در یک روز به دست بزرگمهر او را نزد شاه عزیزتر میکند.
چپ و راست صف برکشیده سوار
پیاده به پیش اندرون نیزه دار
هشیوار دستور در پیش شاه
به رزم اندرونش نماینده راه
مبارز که اسب افگند بر دو روی
به دست چپش پیل پرخاشجوی
وزو برتر اسبان جنگی به پای
بدان تاکه آید به بالای رای
چو بوزرجمهر آن سپه را براند
همه انجمن درشگفتی بماند / شاهنامه فردوسی
آنطور که به نقل از خودش آمده، قواعد را زمانی بازگفت تا همگان بدانند:
«تا شما و هر که در ایرانشهر باشد بداند، که اندر ایرانشهر، من مرد داناتر هستم. شاهنشاه سه بار گفت زنده باشی بزرگمهر.»
شاهنشاه خسرو اول انوشیروان را از مقتدرترین شاهان ساسانی میدانند که به لقب دادگر مشهور شده. شاهی که تأسیس کاخ تیسفون و دانشگاه گندی شاپور را به او نسبت دادهاند و برای ورود علم و فرهنگ به ایران اهمیت قائل بود. برای همین هم از بزرگمهر خواست تا او هم بازی دیگری ابداع کند و همین چالش را با شاه و حکیمان هند محک بزنند.
بشد مرد دانا به آرام خویش
یکی تخت و پرگار بنهاد پیش
به شطرنج و اندیشه هندوان
نگه کرد و بفزود رنج روان
خرد بادل روشن انباز کرد
به اندیشه بنهاد برتخت نرد / شاهنامه فردوسی
بزرگمهر تختهنرد را درست کرد و نامش را به یاد بنیانگذار ساسانی اردشیر یکم، نیو اردشیر نامید. پس بازی را پیش شاه هند برد و هیچکس نتوانست قواعد آن را بفهمد.
داستان شطرنج و تختهنرد را در متون پهلوی مثل شترنگ و نهش نیو اردشیر هم میتوان یافت، اما برخی پژوهشگران آن را افسانهای و برخی دیگر برگرفته از واقعیت میدانند. هرچه بود بزرگمهر با این کار خود تحسین انوشیروان را برانگیخت. اما به گفته فارسنامه منسوب به ابنبلخی، بزرگمهر غروری داشت که شاه از آن خوشش نمیآمد و همین باعث دردسرهای این وزیر شد.
فردوسی میگوید شاه به او مشکوک شد که جواهراتش را دزدیده، پس او را در خانهاش حبس کرد. پس از مدتی شخصی را فرستاد تا حالش را جویا شود که بزرگمهر میگوید حالش از حال پادشاه بهتر است. انوشیروان خشمگین میشود و دستور میدهد او را به سیاهچاله بیاندازند، اما بزرگمهر دوباره همان جواب را میدهد. پس او را در تنور آهنین پر از میخ و پیکان میاندازند که بازهم همان جواب را میدهد. انوشیروان دلیل این حال خوب را میپرسد و بزرگمهر هم پندی در جواب خود میدهد:
چه با گنج و تختی چه با رنج سخت
ببندیم هر دو به ناکام رخت
نه این پای دارد به گیتی نه آن
سر آید همین نیک و بد بیگمان
ز سختی گذر کردن آسان بود
دل تاجداران هراسان بود / شاهنامه فردوسی
انوشیروان تاب اینگونه حاضرجوابی را ندارد. او سوار کارآزمودهای بود که در میدان جنگ رقیب نداشت. پس از نبردهای طولانی با رومیان، آنها را شکست داده و مجبور به پرداخت غرامتشان کرده بود. همین غرامت هم باعث می شود تا بزرگمهر را آزاد کند. وقتی سفیر روم با جعبهای دربسته پیش شاه میآید و شرط میگذارد اگر کسی در ایران بتواند محتویات جعبه را بفهمد، روم خراج خود را میدهد اگر نه از پرداخت غرامت معاف شود. انوشیروان میپذیرد و اینبار هم بزرگمهر است که حدس میزند درون جعبه سه نوع مروارید است. او با این کار دوباره به دربار میآید اما دیگر سوی چشمانش را در زندان از دست داده. گرچه هنوز همان حکیم پندآموز است که در مجلس انوشیروان به سوالها جوابهای شایسته میدهد:
ـ که سهمگین تر؟
* فرمانروای زودرنج و کُشنده
ـ مردم به چه چیز تشنهترند؟
* به آنچه امیدِ نیک بدان دارند
ـ کدام زمانه بهتر است؟
* آنکه چیرگیِ بدتران، بِدان کمتر راه یافته باشد
ـ کدام پادشاه و سالار بهتر است؟
* آنکه مردمدوستتر و زمانهسنجتر، در نیکی به مردمانکردن، بهآئینتر.
ـ دشمن که بیش؟
* خودپسندان و مغروران و خوردهبینان و تلخگفتاران
از مرگ بزرگمهر چیزی نمیدانیم. اگر او را برزمهر بدانیم، پس در دوره پسر انوشیروان یعنی هرمز چهارم اعدام شده. در بعضی نسخههای تائید نشده شاهنامه، او به مرگ طبیعی مرده. مسعودی در مُروجالذَهَب او را مربوط به دوره خسرو پرویز دانسته که بهخاطر پیروی از آئین مانی اعدام شد. خواجهنظامالملک در سیاستنامه آورده که او پس از دوره ساسانیان هم زنده بود و به گفته غزالی در نصیحهالملوک او فرستادهای هم نزد به عمر گسیل کرده. بیهقی در کتاب تاریخ خود مرگ او را اعدام در زمان انوشیروان دانسته چون به آئین مزدک تغییر مذهب داده بود. اما برخی هم او را دارای دین نیاکان قبل از زرتشت دانستهاند و دلیل مرگش را هم همین میدانند. به هرحال با این همه روایت متناقض، نمیتوان به صورت قطعی درباره مرگ او نظر داد. گرچه قتل و اعدام او یکی از مهمترین داستانهای بهجا مانده از تاریخ است. صحنهای که شاعر معاصر لبنانی خلیل مُطران هم در قصیده مقتل بُزَرجَمهر آن را به شعر درآورده:
يا يومَ قتلِ بُزَرْجُمُهْرَ وقد أتَوا
فيه يلبُّون النداءَ عِجالا
وای از روز قتل بزرگمهر و آنهایی که آمدند
مردمی که سریع به ندای دیدن اعدامش پاسخ دادند
متألِّبينَ ليشهدوا مَوتَ الذي
أحيا البلادَ عدالةً ونوالا
آمدند تا شاهد اعدام کسی باشند
که کشور را پر از عدل و صلح کرد
بزرگمهر بُختَگان نامش در تاریخ ماندگار شده. منسوب به او، اندرزنامهای به زبان پهلوی مانده که چندینبار به دست کسانی چون بوعلی، خواجهنظامالملک و دیگران به فارسی امروز ترجمه شده و تاثیر مهمی بر ادبیات ایران گذاشته: از اخلاق ناصری و قابوسنامه تا گلستان و بوستان سعدی.
ـ که بدنامتر؟
* آنکه بدی کردن بمردمان را داد دارد
ـ در جهان چه زشتتر؟
* دو چیز؛ تندی از پادشاهان و بخیلی از توانگران
در روایات تاریخی آمده که او آمدن پیامبر اسلام را پیشبینی کرده و از خواب انوشیروان سقوط ساسانیان را تعبیر کرده بود.
که نوشینروان دیده بود این به خواب
کزین تخت به پراگند رنگ و آب
چنان دید کز تازیان صد هزار
هیونان مست و گسسته مهار
گذر یافتندی به اروند رود
نماندی برین بوم بر تار و پود / شاهنامه فردوسی
این را فردوسی از قول یزدگرد سوم آورده؛ وقتی در حملات پیاپی مسلمانان عربستان شکست میخورد و پیشبینی بزرگمهر از خواب انوشیروان را به یاد میآورد.
کنون خواب را پاسخ آمد پدید
ز ما بخت گردن بخواهد کشید
شود خوار هرکس که هست ارجمند
فرومایه را بخت گردد بلند / شاهنامه فردوسی